قاضی محمد پس از اتمام وصیتنامه ی خانوادگی، به خواندن نمازمشغول شد، وی حدود ۲ ساعت را با خداوند به راز و نیاز پرداخت. دادستان از سپری شدن وقت به شدت ناراحت بود و بی تابی می کرد او برای بازگشت به تهران خیلی عجله داشت. قاضی محمد پس از خاتمه نماز و راز و نیاز با خداوند، تقاضای نوشتن وصیت و توصیه نامه ای برای مردم کرد. دادستان تقاضای وی را پذیرفت، سپس قاضی محمد کاغذ و قلم درخواست کرد که در اختیار وی قرار داده شد.
در آنجا دادستان ( سرهنگ نیکوزاد ) و دیگران حضور داشتند و صحبت های قاضی محمد با یک ملای کرد را می شنیدند.
قاضی محمد به ملا گفت: بیا هر آنچه من می گویم تو فقط آنرا بنویس!
ملا گفت: قربان من چه چیزی را بنویسم، آیا آنچه که جنابعالی می خواهید، دادستان اجازه می دهد، بنده بنویسم!؟
قاضی محمد با خشم گفت: دادستان کیه که اجازه بدهد که من چه می خواهم بگویم و یا اینکه چه چیزی را نگویم!
کیومرث صالح می نویسد: قاضی محمد با این هدف که ما در جریان صحبت هایش قرار بگیریم، با ملا فارسی صحبت می کرد و به وی می گفت: شما آن را به کردی بنویس٫
ملا گفت: قربان من نمی توانم به کردی بنویسم.
قاضی محمد عصبانی شد و گفت: این هم یکی دیگر از بد بختی های ملت کرد است. در ادامه ی این بحث کیومرث صالح می نویسد، سپس قاضی محمد ناچار شد خود دوباره وصیت نامه اش را به طریقی که در ذیل می آید با خط زیبایی بنویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت و فرزندانم، برادران عزیز، برادرانی که حقوقتان پایمال شده، ملت ستمدیده ام، من در واپسین لحظات زندگی قرار گرفته ام. چند توصیه برایتان دارم، شما را به خدا سوگند می دهم، دیگر به دشمنی با یکدیگر نپردازید. متحد و پشتیبان همدیگر باشید. در مقابل دشمن قدار و ظالم ایستادگی کنید. بیهوده خود را به دشمن نفروشید، دشمن فقط در صدد استفاده ی ابزاری از شما است. او به شما ترحم نخواهد کرد، او درهروضعیتی که باشد از شما گذشت نخواهد کرد.
مردم کرد دشمنان زیادی دارد، آنها ستمکار، قدار و بی رحم اند. رمز پیروزی هر خلق و ملتی اتحاد و همبستگی و حمایت همه جانبه ی آن ملت است. هر ملتی اتحاد و همبستگی نداشته باشد، همیشه تحت سلطه ی دشمنان خواهد بود، شما مردم کرد هیچ چیزی کمتر از سایر خلق های روی زمین ندارید، بلکه از نظر مردانگی، غیرت و شجاعت از خیلی ها جلوتر و بالاتر هستید. ملت هایی که از چنگ دشمنان قدار و ستمکار رهایی یافته اند همانند شما بوده اند، ولی از آنجا که متحد بوده اند توانسته اند خود را آزاد کنند.بیایید شما هم مانند سایر خلق های روی زمین تحت سلطه و ستم نباشید. شما هم می توانید با اتحاد با همدیگر، حسد و کینه نورزیدن به هم و خود را نفروختن به دشمنان ملت کرد، آزاد و رها کنید.
برادران، دیگر فریب دشمن را نخورید. دشمن کرد از هر رنگ، دسته و قومی که باشد. باز دشمن بی رحم و بی وجدانی است که هیچگونه ترحمی به شما نمی کند. او شما را به کشتن می دهد و با مکر و حیله شما را به جان هم می اندازد. در میان همه دشمنان خلق کرد، دشمنی که اکنون با ما رو در روست، ستمکارتر، ملعونتر و بی مروت و خدانشناس تر است، او نسبت به خلق کرد هیچگونه تسامحی ندارد. در طول تاریخ با خلق کرد کینه و عداوت داشته و دارد. اگر به تاریخ نگاهی بیندازید، مردان بزرگ این خلق از اسماعیل آغای شکاک گرقته تا برادر وی جوهر آغا و حمزه آغای منگور و چندین و چند انسان دیگر، همهگی با حیله و فریب به دام افتاده اند، مردم را از آنها جدا کرده و سپس بطرز نا جوانمردانه ای آنها را به قتل رسانده اند.همه ی آنها را با سوگند به قرآن فریب داده اند که گویا نیت آنها خیر و دوستی است و برخوردی منصفانه خواهند داشت. ولی هر کردی که به سوگند و تعهد آنها دل بسته و فریب خورده، خوش باور بوده ، چرا که در طول تاریخ هم سابقه نداشته که آنها به عهد و پیمانی که با سران کرد بسته اند پایبند بمانند و تعهدی که به کرد داشته اند به جا آورده اند، زیرا همه ی اینها دروغ، حیله و فریب بوده است به همین دلیل من به عنوان برادر کوچکتان شما را به خدا قسم می دهم، متحد شوید و به هیچ وجهی تفرقه و نفاق را به میان خود راه ندهید، مطمئن باشید اگر دشمن عسل هم به شما تعارف کند به طور قطع آغشته به زهر خواهد بود، به وسیله وعده و وعید آنها فریفته نشوید، چه اگر هزار باربه قرآن مقدس سوگند یاد کند، مطمئن باشید تنها هدفش فریفتن شماست تا بلکه حیله ای دیگر سوار کند.
حالا من در آخرین لحظات زندگیم برای رضایت خدای بزرگ شما را توصیه می کنم و به شما می گویم خدا خود شاهد است که من هر چه در توانم بوده، با جان و دل تلاش کرده ام. با توصیه و رهنمود و هدایت به راه راست دریغ نورزیده ام، اکنون هم در این لحظات و این وضعیت دوباره اعلام می کنم، دیگر فریب دشمن را نخورید و به قسم و سوگند یاد کردن و وعده و وعید او باور نداشته باشید.چرا که آنها نه خدا را می شناسند و نه اعتقادی به خدا و پیامبر، نه معتقد به قیامت و حساب و کتاب هستند. نزد آنها، شما تنها به این دلیل که کرد و هر چند هم مسلمان باشید، گناهکاران و محکوم اید و جان و مال و زندگی شما برای آنان حلال هست.
مقصود این نبود که من بروم و شما در اسارت دشمنی سنگدل بمانید. اغلب اوقات درگذشته راد مردانی را به یاد می آورم که این دشمن با فریب و حیله آنها را گرفتار و به قتل رسانده است، زیرا در میدان نبرد دشمن قادر به رویارویی به آنها نبوده، لذا از در خدعه و نیرنگ در آمده تا آنها را از میان بردارد. من با اینکه همه ی اینها را از یاد نبرده بودم و با اینکه آنها (دشمن)نزد من هیچگونه مقبولیتی نداشتند. لیکن دشمن قبل از بازگشت به اینجا، چندین بار نامه و پیغام فرستاد و چندین نفر از شخصیت های شناخته شده ی کرد و فارس به اعلام تعهدات گسترده و فراوانی از جانب دولت و شخص شاه به نزد ما آمدند و اعلام داشتند، نیت سوء ندارند و شخص شاه مایل نیست حتی یک قطره خون در کردستان بریزد.
اکنون شما سرانجام وعده های آنها را می بینید. هر گاه سران قبایل و عشایر کرد خیانت نمی کردند و خود را به حکومت ها نمی فروختند، چنین بلایی بر سر شما و جمهوری کردستان نمی آمد.
توصیه و وصیتم این است که: بگذارید کودکان کرد علم و دانش را فرا بگیرند، زیرا ملت ما هیچ چیزی کمتر از ملت های دیگر ندارد مگر از نظر سواد و علم. بگذارید علم را فراگیرند تا از قافله ی پیشرفت عقب نمانند، زیرا دانش و علم در مقابل هجوم دشمن همچون سنگر است. مطمئن باشید هرگاه اتحاد و همبستگی داشته باشید و مجهز به علم و دانش شوید، بر دشمنان پیروز می شوید. شما نباید با کشتن من و برادر و عموزاده هایم ترس و واهمه به خود راه بدهید. هنوز باید در این راه قربانیان بی شماری بدهید تا بتوانید به هدف و آرمان خود برسید.
من شک ندارم پس از ما هم افراد و انسانهای زیادی را از طریق حیله و نیرنگ از بین خواهند برد. من اطمینان دارم اغلب آنهایی که پس از ما گرفتار دام فریبکاران و نیرنگ بازان می گردنند از ما داناتر، آگاهتر و شجاعتر خواهند بود ولی من امید وارم مرگ و قتل من پندی برای وفاداران و حامیان خلق کرد باشد. توصیه دیگر که برای شما دارم این است که شما از خدای بزرگ تقاضای کمک و یاری و سرافرازی خلق کرد را بخواهید. مطمئنم خدای بزرگ شما را یاری خواهد داد و موفقتان می گرداند. احتمالا بپرسید پس چرا من موفق نشدم. در پاسخ می گویم: به خدا قسم من پیروز شده ام، چه نعمت و چه افتخاری از این بزرگتر است که من اکنون در راه رهایی خلق و ملت و میهنم، جان و مالم را فدا می کنم. شما بدانید من در دل آرزو داشتم مرگم به طریقی باشد که در حضور خدا و رسول خدا و خلق و ملتم رو سفید بمانم، برای من چنین مرگی عین پیروزی است.
عزیزانم، کردستان متعلق به همه ی کردان است. همانطور که در یک خانواده، اعضای آن به کار و علمی که از عهده ی انجامش بر می آیند، مسئولیت انجام آن وظیفه را بر عهده می گیرند. دیگر نباید دیگران تنگ نظری کنند. کردستان هم همانند چنین خانواده ای است، هرگاه شما دیدید که یکی از اعضای آن خانواده توانایی انجام کاری را دارند، بگذارید او کار را به انجام برساند. نباید در کار او سنگ اندازی کنید و از اینکه یکی از شماها مسئولیت بزرگی را به عهده گرفته دلگیر نشوید. هرگاه کسی مسئولیت بزرگی را پذیرفته و در صدد است تا از عهده ی آن بر آید. بدون تردید از انجام چنین وظایفی آگاه و مطلع است و در برابر چنین امری مسئولیتی بس بزرگ دارد. مطمئن باشید برادر کرد تو بهتر از دشمنی است که دلی پر از کینه و عداوت دارد. هر گاه من یک مسئولیت بزرگ را نمی پذیرفتم، اکنون در پای چوبه ی دار نبودم، پس نباید نسبت به همدیگر چشم تنگی کنید. آنهایی که فرمان ما را اجرا نمی کردند نه تنها از اجرای فرامین خودداری می کردند بلکه سر سختانه به دشمنی با ما می پرداختند. صرفا به این دلیل ما خود را خدمت گذار خلق می دانستنیم. اکنون آنها در میان خانواده خود و یا در خواب به سر می بردند، ولی ما به دلیل خدمت به ملت در پای چوبه ی دار آخرین لحظه های زندگی را با این وصیتنامه به پایان می بریم. حالا اگر من مسئولیت بزرگی را بر عهده نگرفته بودم، من هم همانند شما در میان خانواده و در منزل خودم در خواب بودم حالا که شما را نصیحت می کنم، این هم از وظایفی است که مسئولیتش را پذیرفته ام بدون شک هر گاه یکی از شما مسئولیت های مرا عهده می گرفت، حالا او مثل من در پای چوبه ی دار بود.
من با هدف جلب رضایت خدا و با توجه به مسئولیتی که داشتم مانند هر کرد خدمت گذار خلق و در جهت هدابت مردم ( و امر به معروف ) چند مورد را به عنوان نصیحت بیان می نمایم. امیدوارم از این پس پند بگیرید و نصیحت های مرا هم بپذیرید و با امید به خدای بزرگ بر دشمنان پیروز شوید.
۱- ایمان به خدا ( ما جاء من عند الله ) و پرستش خدا و ایمان به پیغمبر(ص) و اجرای فرامین دینی را استحکام ببخشید.
۲- اتحاد و همبستگی را در میان خود حفظ کنید، تفرقه افکنی نکنید و نسبت به یکدیگر بدبین نباشید، به ویژه در انجام مسئولیت و خدمت گذاری به خلق کوتاهی نکنیذ.
۳- علم و دانش و سطح آگاهی خود را بالا ببرید تا دیگر دشمنان شما را فریب ندهند.
۴- به دشمنان اعتماد نکنید بویژه دشمن فعلی که به چند علت دشمن خلق، میهن و دین شما است. تاریخ ثابت کرده است این دشمن دائما به دنبال بهانه ای می گردد تا با کمترین گناه به کشتار شما بپردازد، او به هیچ وجهی از گناه مردم کرد نمی گذرد.
۵- برای چند روز زندگی بی ارزش دنیایی، خود را به دشمن نفروشید، چون دشمن، دشمن است و هیچ گونه اعتمادی نباید به او داشت.
۶- به همدیگر خیانت نکنید. نه خیانت سیاسی و نه خیانت جانی و مالی و ناموسی. زیرا خیانت کار در پیشگاه خدا و انسان خوار و گناهکار است و زیان خیانت به خیانت کار بر می گردد.
۷- هر گاه یکی از شما توانایی انجام کارهای مربوط به شما را بدون خیانت داشت، با وی همکاری کنید به او بخل و حسد نورزید، یا خدای نخواسته بر علیه او برای دشمن جاسوسی نکنید.
۸- آن محل هایی که در وصیت نامه برای مسجد، بیمارستان و مدرسه، تعیین کرده ام. شما مردم هم مورد پیگیری قرار دهید تا بلکه مورد استفاده قرار گیرد.
۹- شما از مبارزه و کوشش و تلاش دست نکشید تا مانند همه ی خلق های دیگر از چنگ و ستم دشمنان خلاص شوید، مال و ثروت دنیایی به تنهایی چیزی نیست. هرگاه وطنی داشته باشید، آزادی داشته باشید، خانه و سرزمین و میهن خود را داشته باشید. آن وقت همه چیز را دارید خانه، ثروت، دولت، شرف و میهن.
۱۰- من فکر می کنم غیر از حق خدا، طلبی دیگری بر گردنم نباشد ولی در هر حال اگر کسی فکر می کند که طلبی پیش من دارد، من ثروت زیادی بجا گذاشته ام، می تواند به وارثانم مراجعه کند و طلبش را بستاند.
تا شما متحد نشوید، موفق نخواهید شد، به همدیگر ظلم و ستم روا مدارید زیرا خداوند خیلی زود ظلم را ریشه کن می کند، آنچه که بشارت خداوند است بدون کم و کاست ستمکار فرومی پاشد و نابود می شود و خداوند انتقام مظلوم را از ظالم می گیرذ.
امیدوارم به این موارد توجه کنید و امیذوارم خداوند شما را بر دشمنان پیروز گرداند. همچنان که سعدی می گوید:
مراد ما نصیحت بود و گفتیم
حوالت با خدا کردیم و رفتیم
خدمتگذار ملت و میهن
قاضی محمد
پس از اتمام نوشتن وصیت نامه قاضی محمد به دادستان گفت: آیا لازم است وصیت نامه را برای شما بخوانم؟ دادستان گفت: ضرورتی ندارد. قاضی محمد گفت: با توجه به اینکه در شرع اسلام کشتن از طریق چوبه ی دار کار پسندیده ای نیست تقاضا دارم که تیرباران شوم.
اما دادستان چنین در خواستی را نپذیرفت زیرا حکم دادگاه کشتن از طریق طناب دار بود.
قاضی محمد گفت: می خواهم نماز بخوانم و احکام قبل از مرگ را به جا آورم.
اجازه ی نماز را به او دادند … وی قبل از اینکه زیر طناب دار قرار بگیرد، روبه قبله ایستاد و هردو دست را به سوی آسمان بلند کرد ضمن تقاضای بخشش از خداوند با صدای رسا گفت:
خدایا، تو شاهدی که من در خدمت به ملتم هیچگونه قصور و کوتاهی نداشتم، خدایا تو شاهدی که من هر آنچه که در توانم بوده در راه و جلب رضایت تو انجام داده ام، خدایا از تو می خواهم انتقام ستمدیدگان را هم در دنیا و هم در قیامت از ستمکاران بگیری. مطمئنا همینطورهم خواهد شد. ای خدای آگاه برهمه چیز، همه ی ملتهای تحت ستم و ملت کرد را از چنگال و سلطه ستمکاران روزگار رها بگردان. آمین!