۱- رفیق بهزاد کریمی، با سلام و سپاس از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید. گفتگو را با این پرسش آغاز می کنم: در نوشته ها و اظهارنظراتی که پس از کنگره اخیر در برخی رسانه ها انتشار یافتند، اغلب از متمایز بودن این کنگره با دیگر کنگره های سازمان صحبت به عمل آمده است؛ آیا شما نیز چنین تمایزاتی را دیدید و اگر آری، کدام تمایز ها را می توانید نام ببرید و ارزیابی شما از این تمایزات چیست؟
من شخصاً البته در مصاحبه ام با سایت “اخبار روز” یک چنین تصویری را – کنگرهایی متمایز از هر کنگره دیگر- ارائه نکرده ام تا که اکنون توضیح دهم چرا این کنگره، کنگره ایی کاملاً خود ویژه بوده است! برعکس، آنجا گفتم که این کنگره در جهاتی ادامه کنگره های پیشین بود و موظف به پرداختن به اموری که کلاسیک هر کنگره هستند، و در همانحال متمایز از هر کنگره پیش از خود- و اصولاًهر کنگره ما منطقاً متمایز بوده است با دیگر کنگره هایی که سازمان داشته است!- و کمابیش، بازتاب واقعیات صحنه سیاسی کشور و واقعیت صف بندی ها در خود سازمان.
اولین ممیزه این کنگره، جمع کردن موضوع چندین ساله دیدگاهها و برنامه سازمان بود طی یک سند مصوب همین کنگره. موافقان و مخالفان این سند چه در نفس ارایه آن و چه در مضامین آن حضور دارند و خوشبختانه حرف هم زده و می زنند؛ در این میان اما موضوع مهم، رسمیت یابی اراده ایی بود که می خواهد سازمان را پیش از همه با خصلت اجتماعی اش توضیح دهد و با رویکرد برنامه ایی مسئولیت پذیرش در قبال جامعه، تا با چهره نمایی تاکتیک و خط سیاسی که منطقا ازً ثبات کمتری برخوردارند. خود تعریفی با رویکردهای پایدارتر و نه با سیاست ها که تغییر پذیرند و باید هم چنین باشند، چرا که زندگی جریان دارد!
دومین ممیزه این کنگره را در سند سیاسی آن باید دید که در آن، رابطه درست تری بین استراتژی و تاکتیک سازمان – بمثابه نیروی تحول و سیاست ورز روز، برقرار شده است. سند در عین تصریح شفاف بر ضرورت گذر از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دمکرات و سکولار و در نتیجه، اتخاذ استراتژی مبتنی بر این هدف سیاسی کلان، در همانحال تاکتیک تعرضی خود را متوجه ولی فقیه وولایت فقیه می داند و بلوک ولایی- نظامی حاکم را هدف اصلی ضربه سیاسی قرار می دهد. و وجه اثباتی این سیاست را، دستکم تعدیل انواع بحران هایی که مردم را آزار می دهند و در همانحال، دعوت از همه نیروهای سیاسی کشور به رویکرد ملی انتخابات آزاد. اگرچه، با دریغ باید گفت که این استراتژی و تاکتیک نتوانست به گونه درخور در سیاست اتحاد های همین سند، به شکل سیاست ورزانه فرموله شود و نیز رویکرد انتخابات آزاد در آن نتوانست که ازمقوله ارزشی به یک نقشه عمل هدفمند فرابروید. من تاسف خود از این بابت را قبلاً اعلام کردهام و اینجا هم آنرا تکرار می کنم و البته صرفاً هم برای فرارفتن از این نقطه توقف. گفتن حقیقت برای رسیدن به حقیقت.
۲- آیا مصوبات کنگره سازمان و وظایفی که این مصوبات بر دوش سازمان قرار داده اند، می توانند در جهت گسترش پیوند و رابطه عمیقتر سازمان با نیروهای ملی – قومی کشور قرار گیرند؟
کنگره در این رابطه نکته تازه ایی طرح نکرد که بخواهیم بر آن تکیه ویژه داشته باشیم. اما بدرستی بر این حقیقت انگشت گذاشت که دمکراسی خواهی در ایران کنونی پر از انواع تبعیض و به ویژه تبعیض در سه زمینه عدم شانس برابر برای شهروندان، جنسیتی و ملی- قومی، بی معنی است و جبهه و اتحاد دمکراسی در ابعاد ملی و سرنوشت ساز خود، شکل نخواهد گرفت مگر آنکه دربرگیرنده همه جنبش هایی باشد که علیه این یا آن تبعیض قد برافراشته اند. این تکرار حرف گذشته، خود اما عین طراوت است و هر چه هم گفته و تکرار شود و هر اندازه هم به آن عمل شود، باز کم است و ناقص و نارسا. ما به بیش از اینها نیاز داریم.
۳- در یکی از نشستهای جوار کنگره، پانلی برگزار شد که به جوانان اختصاص یافته بود. ضمن استقبال از این حرکت کنگره، و بر پایه شواهد بسیار، آن گروه از این نسل جوان که علاقه مند به سیاست است، در جستجوی پاسخ به پرسشها و نکات نا شکفته بسیاری، در ذهنشان نسبت به تاریخچه سازمان بویژه در سالهای قبل از انقلاب، هستند. بنظر شما در وضعیت کنونی سازمان، چه مشکلاتی در راه برقراری ارتباط میان سازمان و نسل جدید جوانان وجود دارد؟
این پانل آغاز بود و انگیزهایی برای پیگیری این مهم. باید آنرا پی گرفت، هم با اتخاذ تدابیر و هم عملیاتی کردن آنها؛ بطور بی وقفه اگرچه بردبارانه. من از نسل جستجوگر دهه چهل میایم که روانشناسی نحله چپ آن – وباید بگویم که عمده بخش جستجوگران این نسل را هم همین نحله تشکیل می داد – نسبت به آوانگاردهای نسل پیش از خود در این پرسش متجلی بود که : چرا در گرماگرم نبرد، کار را با شایستگی تمام نکردید؟ مبتنی بر همین روانشناسی بود که عمده فعالان نسل من با نسل پیش از خود نه اساساً در عرصه باور و دیدگاه که عملاً در زمینه عمل از هم تفکیک می شدند. نسل من خواست تا کار ناتمام گذشته را به اتمام برساند و چونان ققنوس، با آتش زدن خود برای گر گرفتن آتش از دل خاکستر، سر برآورد و جنبش آفرید. نسل کنونی اما در تلخکامی از تحمیلات حاکمیت نظام “ارزشی” و سیاسی ستیزنده با بدیهی ترین حقوق مربوط به سبک زندگی، حرفش در وجه عمده با نسل پدر و مادری خود – نسل انقلاب – این نیست که چرا عمل نکردید، اینست که چرا بد عمل کردید؟! و پر کردن شکاف نسل ها به سود تغییر برای دمکراسی و داد، آن خواهد بود که گفتمان مبتنی بر “بد عمل کردن” نسل پیشین در نسل جوان، در راستای ” اکنون کدام نظر و کدام عمل درست؟” ، با تکیه بر حق فردی – عمل جمعی متحول شود. تجربه نسل گذشته از معبر شجاعت اخلاقی- نظری- سیاسی است که می تواند در خدمت این تحول باشد. سازمان ما، به سهم خود می باید که در این تحول تاریخی دارای اهمیت، نقش آینده سازی ایفاء کند.
۴- کنگره سازمان در شرایطی برگزار شد که ایران در یک بحران عمیق قرار گرفته است، که شاهد پیامدهای فاجعه بار سیاسی اقتصادی و اجتماعی آن برای درصد بسیار بالائی از مردم کشور هستیم. بنظر شما روند طی شده در کنگره و نتایج آن که در مصوبات و تصمیم گیری های سیاسی نمود پیدا می کنند، تا چه میزان متاثر از وضعیت کنونی ایران است؛ بویژه با در نظر گرفتن چه بسا مهمترین رویداد سیاسی یکماه آینده ایران، یعنی انتخابات ریاست جمهوری کشور، آیا مصوبات کنگره پاسخگوی نیازهای کنونی سازمان برای مواجه با رویدادهای آتی کشور خواهند بود؟
در پرسش نخست گفتم که سند سیاسی مصوب کنگره را علیرغم کاستی هایش، در مجموع متاثر از واقعیات صحنه سیاسی کشور می دانم و در نتیجه، بیش از این روی آن مکث نمی کنم. سخن بیشتر در این زمینه را به پراتیک سیاسی سازمان و تک تک اعضای آن و از جمله خودم وا می نهم. قطعنامه مربوط به انتخابات، رویکرد درستی داشت؛ هم از سکوت در این موضوع سیاسی حساس اجتناب کرد و هم از ورود پیش هنگام در موضع گیری مشخص. بگونه سنجیده به سیاست گذاری در این زمینه پرداخت که اصلی ترین مولفه های آن به گمان من عبارت بودند از: ۱) تاکید بر انتخابات آزاد در قبال انتخابات محصور اراده ولایت، و۲) گزینه برنامه محوری بجای شخصیت محوری در همین انتخابات حکومتی. رفتن بیش از این در موضوع، امری بود پیش هنگام که می بایست از آن اجتناب می شد و شد.
۵- روند طی شده تا کنونی در سازمان برای ایجاد تشکل بزرگ چپ را چگونه ارزیابی می کنید و رابطه مصوبات کنگره با آینده این روند را چگونه می بنید؟
در این کنگره، سازمان بر اراده خود در این زمینه مهر تایید کوبید و بر تداوم کار رای داد. ما با تشکل بزرگ چپ البته فاصله بسیاری داریم و متاسفانه هم. اما همین پروژه ایی که سه جریان گام گذاشته در میدان وحدت همراه عده ایی از منفردین چپ مسئولیت پذیر در پیش گرفته اند، در خدمت و برای رسیدن است به وحدتی بزرگتر. عده ایی می گویند که این روند کند است اما جالب است که این دوستان عمدتاً کسانی هستند که به هر دلیل تاکنون حاضر به ورود در این گود نشدهاند! عده ایی هم می گویند که شتاب نباید کرد، بی آنکه برای شروع متین کار بجای عجله ورزی ها، پیشنهاد عملی ارایه دهند. من حرفم اینست که هر انتقادی هم که به این حرکت و یا بر بردارهای حرکتی آن وارد باشد، نمی تواند ارزش این اراده کردن و سمتگیری مسئولانه برای آنرا زیر سئوال ببرد؛ که چیزی هم البته و به عنوان بدیل این حرکت، در چنته ندارد. این حرکت را باید تقویت کرد، با بیشترین انتقادهای سازنده به آن و ولوبا کمترین همراهی های عملی با آن. از نظر من، پیروزی این روند، کامیابی همه چپ دمکراسی خواه است و بازماندن آن از تداوم، موجب شادی استبداد و ستم های اجتماعی.
۶- کنگره چه چیز کم داشت، که به نظر شما کنگره آتی باید آن را رفع کند؟
ما همیشه کمبود داریم – که ضعف ماست- و همیشه در پی کشف کمبود هستیم – که نشانه زنده بودن ماست- و این کنگره هم، همچون برآمدی از حرکتی که بیش از چهار دهه است جریان دارد و همچنان جاری است برای فردایی بهتر، نه “چه”، که بسیار هم کمبود داشت و نیز اینکه، نه که همه آنرا بتوان در کنگره آتی رفع کرد که بکوشیم پیش تر از آن برویم که رفته ایم. من اگر در مقام یکی از اداره کنندگان کنگره بخواهم بر یک نکته مشخص از کمبودها انگشت بگذارم، همانی خواهد بود که سازمان ما اهمیت آنرا دیر وقتی است می داند و اما در همین کنگره، در عمل نتواست و قسماً نخواست تا آنرا جامه عمل بپوشاند! کمبود بزرگ این کنگره، همانا فقد انعکاس رسانه ایی کنگره بود و کنگره از این نظر، بسیار ضعیف عمل کرد. و این نه به گردانندگان کنگره که اساساً به تدارک سیاسی کنگره بر می گردد که با شورای مرکزی پیشین بود. نگاه سازمان ما به کنگره های خود نگاهی است باز و اینکه: کنگره سازمان ما موضوعی نیست تنها مربوط به حیات درونی ما و برعکس، گردش کار آن و تصمیماتش، بدرستی به کل اپوزیسیون و سیاست در ایران متعلق است. و ما، نتوانستیم این نگاه را در عمل متجلی کنیم که جای دریغ بسیار و از آن بیشتر، درنگ فراوان دارد. ما، هم فکر اینکار را داشتیم و هم امکانات آنرا در سطح حد اقل. پس در این میان گیرهایی باید بوده باشد که ما را عقب تر از آنچه که هستیم می نشاند! این آسیب شناسی، وظیفه ایی است بر دوش مدیریت این دور از فعالیت سازمان تا و برای کنگره آتی.
۷- این که کنگره های سازمان به رویدادی معمول در حیات سازمان تبدیل می شوند (یا شده اند)، خوب است، بد است، طبیعی است، نشان بلوغ است، روندی خنثی است، …؟
دوستانه می گویم که سئوال، چندان سنجیده و درخور تنظیم نشده است! چرا باید پرسیده شود که تشکیل کنگره نوبتی در یک سازمان متعهد به دمکراسی بیرون از خود و درون خود، “بد است؟”! و باز چرا به عنوان یک افتخار ویژه که آیا “خوب است” که کنگره تشکیل می دهیم؟! تشکیل کنگره نوبتی و سر موعد، امری کاملاً “طبیعی است” و اگر چنین نباشد، غیرطبیعی باید جلوه کند که برای ما خوشبختانه چنین هست. تشکیل کنگره در بیست سال پیش، آنزمان که ما دمکراسی را رسماً رسم رایج و عام زندگی درون حزبی خود کردیم، البته که “نشانه بلوغ” بود و دقیق تر، نشانه بیداری – حتی دیر هنگام- و گسست – در مجموع بهنگام- از هر گونه اندیشه قیم مابی و و اتوریتر. اکنون اما، نشانه بلوغ را می باید در ژرفش و گسترش دمکراسی جست: هم در عرصه دیدگاهی و برنامه، هم در مناسبات با نیروهای سیاسی کشور، و هم در روابط حقوقی درون حزبی مان. ما نسبت به هیچیک از اینها ” خنثی” نیستیم و برعکس بسیار هم حساسیت داریم. آری کنگره در حیات سازمان ما به “رویدادی معمول” بدل شده و هنر و خلاقیت دیگر نه با تشکیل کنگره، که با این سنجیده می شود و یا دقیق تر باید سنجیده شود که هر کنگره ما در تعمیق دمکراسی، چه اندازه مرز های غیر معمول را در می نورد!
۸- پیام شما به خوانندگان کار و علاقه مندان به سازمان چیست؟
پیام من به همه خوانندگان نشریه کارآن لاین اینست که از “نشریه کار” ابتکارورزی های بیشتری بخواهند و خود شریک این ابتکارها شوند و ازعلاقمندان سازمان هم اینکه، سازمان را به سیاست ورزی مبتکرانه تر فرا بخوانند و خود نیز پیشنهاددهنده ابتکارات باشند و یار ویاور سازمان!