بالاخرە بعد از بیشتر از دو دهە جنگ افروزی های بعضی از کشورهای غربی و به ویژە آمریکا و حملە بە کشورهای مختلف برای حل مشکلات آنان، ظاهرا نوع روند رویدادهای بین المللی حول و حوش موضوع سوریە، پروسە دیگری را بە نمایش می گذارد، پروسەای کە در آن در مقایسە با گذشتە چند نکتە به وضوح متفاوت تر می نماید:
ـ جنگ، دیگر نە نقطە اتکای اصلی عمل، بلکە در بهترین حالت وسیلەای برای فشار دیپلماتیک؛
ـ نیروی نظامی، دیگر نە بە عنوان تنها وسیلە حل مشکلات، بلکە بە عنوان یکی از فاکتورها؛
ـ باز شدن میدان برای معاملە و مذاکرە قدرت های بزرگ رقیب در جهت حل مشکلات؛
ـ شکستە شدن صف کشورهای مشتاق جنگ به ویژە در میان غربی ها؛
ـ و سرانجام اثبات این کە روندهای دیپلماتیک می توانند نتیجە داشتە باشند (هر چند نە بە شیوەای چندان دامنە دار، اما خطیر و لااقل مقطعی)، اگر ارادە و عقل سلیمی موجود باشد.
با توجە بە انبار شدن سلاح های مرگ بار شیمیائی در سوریە و وجود همین سلاح ها بە اضافە سلاح های اتمی در اسرائیل، و نیز توان نظامی روسیە و ایران، و وجود گروه های تندرو اسلامی در سوریە کە معلوم نبود در صورت بروز حملە کشورهای خارجی بە این کشور چە سرنوشتی در انتظار کل منطقە بود، توقف موقتی احتمال حملە می تواند موفقیت بزرگی ارزیابی شود.
اما مورد سوریە تنها مورد موجود برای اثبات حضور روند دیگری نیست. در کنار تمام این مسائل، باید بە موردی دیگر اشارە کرد کە می تواند فاکتور مثبت دیگری را بە این پروسە نوین اضافە کند کە آن نیز همانا شتاب گرفتن نسبی تلاش های طرف ایرانی و آمریکائی برای نزدیک شدن بە راە حل سیاسی برای موضوعات مطروحە در میان این دو کشور است.
همە بە احتمال زیاد سخنان باراک اوباما در بارە مبادلە پیام با حسن روحانی را شنیدەایم. اینکە علی رغم تاکید اوباما بر فشارهای نظامی، اما ایشان بە راە حل سیاسی هنوز امیدوار است، و نیز آمادگی طرف ایرانی برای حل مشکلات در میان مدت، و تسری دادن عقلانیت اعتدال و میانە روی بە بینش سیاست خارجی از جملە.
اگر مورد تفاهمات نسبی سیاسی میان کشورهای رقیب در مورد سوریە را با پدیدە مثبت مطرح شدە در مورد ایران و آمریکا در کنار هم بچینیم، به وضوح تصویر واضح تری از آنچە در شرف وقوع است را بدست می آوریم، کە آن نیز همانا وجود ارادە در همە طرفین درگیر برای پیدا کردن راە حل سیاسی برای مشکلات منطقە و مشکلات مابین خود است.
البتە باید محتاط بود و نباید از همین حالا پیشروی کل روند را قطعی ارزیابی کرد، اما شروع یک گفتمان جدید و دیپلماسی نسبتا فعال از طرف بازیگران مختلف کە به وضوح قضیە جنگ را بە عقب راندە است و نگاە سیاسی در ایران را بە فاز دیگری نزدیک کردە است، می توانند نشانەهائی از شروع روند دیگری باشند کە بە وضوح متفاوت از آنچە هست، خواهد بود. شروعی کە می تواند معنای بزرگی داشتە باشد.
راە طولانی ای در پیش است. نمی شود مشکلات را یک شبە حل کرد، اما از طرف دیگر از طرق نظامی نیز میسر نیست. دیپلماسی، صحنە بدە بستان است، و کشورهای جهان در شرایطی هستند کە چارەای جز پذیرفتن تعامل با هم را ندارند.
در بر شمردن دلایل وقوع جنگ جهانی اول، گفتە می شود کە یکی از دلایل آن ظهور قدرت های جدید بود. بە معنائی دیگر بە هم خوردن تعادل قوای سیاسی در سطح اروپا (ظهور آلمان و ایتالیا). پس به هم خوردن تعادل قوا می تواند باعث ظهور جنگ شود، و در شرایط کنونی جهان با پا بە میدان گذاشتن قدرت های دیگر و عصبانیت قدرت های موجود، می توان انتظار جنگ دیگری را البتە نە بە معنای جهانی آن داشت، اما برخورد منطقی با به هم خوردن تعادلات قدرت چنان کە همە بتوانند در آن احساس برد کنند، می تواند همە را از یافتەهای نوین در شرایط تازە بهرەمند کند.
باشد شیوە برخورد با شرایط جدید همیشە با خود عقلانیت را بە همراە داشتە باشد!