مدت ها بود که در رسانه های غربی چنان در بوق و کرنای تبلیغات می دمیدند تا دامنه ناآرامی ها و تنش های اوکراین افزایش یابد. سرانجام ناآرامی های اعتراضی منجر به برکناری دولت ویکتور یانوکویچ شد. برکناری دولتی که رستاخیز ارزش های دموکراتیک سرمایه داری در برابر رژیم فاسد هوادار روسیه گردید. هرچه دامنه بحران اوکراین عمیق تر می گشت قطب بندی قدرت های جهانی می کوشیدند تا با ورود به رویداد اوکراین، حضور پررنگ از خود بروز دهند و درصدد ارائه نسخه تجویزی خود در جهت حل بحران باشند. مثلاً اروپا و آمریکا، روسیه را به حفظ سلطه خود در اوکراین محکوم کرده و می کنند. اما هرگز به مداخله علنی خود در امور داخلی این کشور کوچکترین اشاره ای نمی نمایند. در برهه کنونی دامنه تنش بین سرمایه داری غرب و روسیه سرمایه دار هر روز عمق و شدت بیشتری پیدا می کند. شدت تنش بین آمریکا و روسیه می رود تا نظیر تقابل ایدئولوژیک روسیه سوسیالیستی با آمریکای کاپیتالیستی را در شکل نوین جنگ سرد دیگری به تصویر بکشاند. در دوران جنگ سرد آمریکا همیشه در فرسنگ ها فاصله با روسیه را به چالش فرا می خواند و هرگز دو قدرت به مرحله رویارویی در مرز یکدیگر نرسیدند. شواهد اوکراین و هندسه سیاسی آن ظن قوی امکان رویارویی آمریکا و اروپا با روسیه را هرچه بیشتر تقویت می کند. تجلی عینی رویارویی آمریکا و متحدینش با روسیه در بحران اوکراین صورت وضعیت هایی را دور از ذهن نمی بیند، احتمال دو تکه شدن کشور زنگ خطری است که جهان را متوجه خود ساخته است. چهره سیاسی روسیه حاکی از بی میل نبودنش از آرایش جنگی برای حفظ کریمه و در صورت امکان الحاق به خود می باشد. متقابلاً آمریکا و اروپا نیز گزینه ای جز تحریم همه جانبه روسیه نخواهند یافت تا سبب بازگشت روسیه به نقطه صفر قبل از الحاق و حتی بحران اوکراین گردند.
نگرانی جهان پیرامون این پرسش شکل گرفته است که چنانچه روسیه از الحاق کریمه عقب نشینی ننماید امکان رویارویی دو قدرت آمریکا و روسیه را به آستانه ای خواهد کشاند که قرینه نقش روسیه در سوریه با هدف حفظ پایگاه دریایی خود در بندر طرطوس خواهد بود. وضعیتی که می توان برای اوکراین متصور شد خطر تجزیه اوکراین است. البته نمی توان از چرخش رویکرد جریانات سیاسی در نزدیک یا دور شدن از روسیه غافل شد. در این رابطه باید نگاهی به هندسه اشکال گروه های اپوزیسیون در اوکراین افکند. نباید از وضعیت نگران کننده دیگر یا باز شدن پای القاعده چچنی در اوکراین غافل شد. محافل سیاسی و مطبوعات نگاه خود را به جریانات افراطی اوکراین دوخته اند. دعوت جریان های افراطی از القاعده های مدل چچنی و قفقازی موجی از نگرانی را ایجاد کرده است. نگرانی از اینکه سرنوشت اوکراین نیز به مردابی شبیه وضعیت سوریه تبدیل شود. اما یک عاملی که بتواند از ورود القاعده چچنی و قفقازی به اوکراین جلوگیری نماید تا سطح دنائت و اقدامات غیرانسانی القاعده در مدل جبهه النصره و داعیش در سوریه تحقق نیابد مثل آنزمانیکه آمریکا و اسراییل از بیم سرایت حرکات تروریستی القاعده به اسراییل مانع یکه تازی آنها شد. در مورد اوکراین نیز القاعده از یکسو منافع روسیه را مورد تهدید قرار خواهند داد و از سوی دیگر از آزار اروپاییان نیز غافل نخواهند شد. همچنانکه مردم در خیابان های کیف آمال و آرزوهای خود را در پیوستن به اتحادیه اروپا و برخورداری از حمایت های مالی جهان سرمایه داری می جویند، مردم شبه جزیره کریمه نیز تمایل خود را از طریق همه پرسی برای پیوستن به روسیه بروز دادند.
اوکراین می رود تا با دو تکه شدن به یکی از پایگاه های شرق یا غرب علیه دیگری تبدیل شود. اما راهکار هنری کیسنجر برای پایان بحران اوکراین امکان اجرایی دارد، راهکاری که اوکراین باید پلی باشد تا شرق و غرب را به یکدیگر نزدیک کند. در بالا نوشتم که روسیه پوتین می کوشد تا همانگونه که پایگاه دریایی خود در طرطوس سوریه را حفظ کرده تا امتیاز حضور ناوگان دریایی خود در دریای مدیترانه را تمدید نماید، قطعاً در برابر تلاش آمریکا و اروپا برای تسلط بر تمامیت ارضی اوکراین نیز، روسیه ناچار به ایستادگی و مقاومت در شبه جزیره کریمه می باشد. زیرا شبه جزیره کریمه مصب ورود روسیه به آبهای آزاد بوده بنابراین حضور ناتو در شبه جزیره کریمه یعنی زندانی کردن ناوگان دریایی روسیه در دریای سیاه. آمریکا و اروپا و اسراییل در سوریه نتوانستند دست روسیه را از پایگاه دریایی طرطوس کوتاه سازند و ناچار به عقب نشینی و پذیرش شکست شدند پس بحران سازی دول غربی در اوکراین مابه ازای شکست در سوریه تلقی می شود. شاید آمریکا و اروپا در محاسبات سیاسی ـ نظامی خود دقت کافی مبذول نداشته اند که اگر می داشتند هرگز به ازای پیروزی روسیه در سوریه، درصدد بر نمی آمدند تا به کریمه دروازه قلعه روسیه نزدیک شوند. نزدیکی که پوتین به هیچ وجه نمی تواند شریک یا رقیبی را در پشت دروازه قلعه خود تحمل نماید. من معتقدم که نقش تخریبی آمریکا و اروپا در وضعیت اسفبار آتی اوکراین مقدم بر نقش روسیه خواهد بود. آمریکا و متحدینش در دهه ٩٠ میلادی توانستند با فروپاشاندن اتحاد جماهیر شوروی و فرستادن اردوگاه سوسیالیسم به موزه تاریخ، دستاورد تاریخی بزرگی برای خود به دست آورند. این بار در برابر روسیه در پشت دیوارهای کریمه چه سرنوشتی در انتظار آنان است زیرا سیاست ها در چگونگی پایان یافتن، آزمون خود را پس می دهند نه در چگونگی آغاز شدنشان.
آمریکا برای وانمود کردن نقش پدرخواندگی برای اروپا وارد مهلکه ای شده است، که فکر می کند در سایه قدرت خود چتر حفاظتی بر سر اروپا خواهد کشید. سرمایه داری آمریکا و متحدینش بعد از فروپاشاندن اردوگاه سوسیالیسم تفکر و اندیشه را زیر رگبار تبلیغات قرار داده اند تا بتوانند بر اروپا تاثیرات کافی بگذارند. بحث امروز آمریکا و سرمایه داری مبارزه با اندیشه است بحث حکمفرما کردن سرمایه داری در جهان است. آمریکا برای تحقق زعامت و سرکردگی خود نهایت سعی را به عمل می آورند تا مانع تداوم تسلط روسیه پوتین بر شبه جزیره کریمه شوند و در این راه از هرگونه هزینه دریغ نمی ورزند. حتی اگر هزینه بحدی باشد تا جهان شاهد شکل تازه ای از جنگ سرد شود. جنگ سرد نوینی که برآمد بحران اوکراین می باشد. بدون شک موج نوین جنگ سرد نوین قدرت های جهانی را تحت الشعاع خود قرار خواهند داد که پیامد آن می تواند تبدیل به یک فاجعه جبران ناپذیر و رویارویی قدرت های جهان در یک نبرد و جنگ گرم باشد که نهایتا هزینه طاقت فرسای آن دامن توده های محروم و زحمتکش جوامع بشری را فرا خواهد گرفت.