دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۱

دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۱

سهیل نام دیگر تو هست
بر بال خیال تو سر گذاشتم، آسمان و دریا را آبی دیدم، زلال همچون چشمان تو. پاک و روشن مثل سپیدی قلبت. در خود ویران شدم. از بی مهری روزگار...
۱ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوە داد
نویسنده: کاوە داد
مراسم دومین تحلیف ترامپ در واشنگتن
دونالد ترامپ امروز به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده سوگند یاد خواهد کرد. امسال این مراسم به دلیل سرمای شدید و یخبندان در داخل ساختمان کنگره انجام...
۱ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
آن‌که مرگ می‌کارد، خشم درو می‌کند!
علی رازینی و محمد مقیسه هر دو در صدور احکام امنیتی و سیاسی نقش کلیدی داشتند. رازینی از اعضای کمیته‌ای بود که در اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷ حکم اعدام هزاران زندانی سیاسی را صادر...
۱ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی
کارگران فصلی و رنج برداشت سیب زمینی
استان کردستان، حدود یک میلیون و ۲۲۰ هزار هکتار زمین کشاورزی دارد و از قطب‌های اصلی تولید سیب‌زمینی در ایران است... کار برداشت سیب‌زمینی برای کارگران فصلی جزو آن نوع...
۱ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: فرزانه امجدی
نویسنده: فرزانه امجدی
سپید در زمان
در او نه! گناهی نمی بینم. گناه از شماست آقایان! که در قاب ذهنتان، عبدالمطلب نشسته است و بت هایش، و با افسونی مستتر در کلام یک سویه، پوسیده فرشی...
۳۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: مسعود دلیجانی
نویسنده: مسعود دلیجانی
بازگشت, بیم و امید
در نوار غزه، مردم در حال جشن گرفتن هستند, ازطرفی نگران آینده ای مبهم که پیش رو است. مردم در این فکر هستند که چه زمانی می توانند به خانه...
۳۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
به بهانه قتل علی رازینی و محمد مقیسه (ناصریان)، قضات بیدادگاه های جمهوری اسلامی
جنایت کاران و متجاوزان به حقوق اساسی مردم، فارغ از مقام و درجه‌ای که دارند، باید در دادگاه‌های علنی و با رعایت کامل قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی و داخلی محاکمه...
۳۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: مناف عماری
نویسنده: مناف عماری

دخترک و چریک مخفی

یک ظهر گرم از پنجره به آخرین قسمت حیاط خیره شده است. درست همان جا که برگهای تاک مو روی خرند چوبی پخش  شده اند. آفتاب از لابلای برگ ها عبور می کند سایه روشن های رقصان بر دیوار و حوض کوچک زیر آن حسی عجیب را در او زنده می سازد. حسی رخوت انگیز که گاه میل به خوابی آرام دارد و گاه غرق شدن در رویاهای دور دست. تلاش می کند تمامی جاهائی که این حس را داشته به خاطر آورد. سایه روشن های عبور کرده از برگ های گل های آفتاب گردان و دو کودک که زیر ساقه های آن سخت گرم بازیند و باغچه کوچک چونان جنگلی بزرگ به نظر می رسد، همراه حس غریبی که هنوز بعد از ده ها سال لذت آن لحظات را در او زنده می کند. آن دخترک کوچک همسایه حال کجاست؟ سایه روشن افتاده بر پنجره های اطاقی آرام در خانه پدری و زنی که چادر نماز خود را بر رویش کشیده و تن به خواب نیمروز تابستان داده است. عطر ی لطیف اما دور در مشامش می پیچد. عطر زنی که حال خاک او را در خود گرفته است. بیاد خانه کوچکی در تبریز می افتد در فقیرنشین ترین قسمت شهر انتهای سیلاب قوش خانه. دو اطاق در سمت راست و یک اطاق کوچک در سمت چپ  با دو ایوان کاه گلی و ستونهای چوبی نازک. وسط حیاط حوض کوچکی است با تاکی بلند که روی خرند بالای حوض یله داده و خوشه های انگورش تمامی داربست را گرفته اند. یک خانه روستائی اما در شهر اطاق سمت چپ را به ماهی بیست تومان اجاره کرده است. این خانه امن فردی اوست. هر چریکی علاوه بر خانه تیمی باید یک خانه فردی مخفی نیز داشته باشد که آدرسش را تنها خود او می داند. صاحب خانه مردی است از روستاهای قره داغ که چند سالی است همراه زن و دخترش به شهر آمده و ساکن شده اند. بقالی بسیار کوچکی سر همان کوچه باز کرده و تمام وقت آن جا می نشیند. حتی ظهرها نیز به خانه نمی آید. زنش نیز همراه دخترش که بیشتر از هژده سال ندارد در خانه گرم فرش بافیند. دار قالی را در یکی از همان دو اطاق بر پا کرده اند و برای یکی از قالی فروش های تبریز فرش می بافند. دختر زیبائیست با دو چشم سیاه آذری و بینی کوچک که به لبی برجسته و هنوز کودکانه ختم می شود. با گونه های گل انداخته که فرش بافی ونشستن بر دار قالی نتوانسته به زردیش به کشاند. چند ماهی است که این خانه را به اجاره گرفته. به عنوان سم پاش اداره کشاورزی که همیشه در ماموریت است و هر هفته یا دو هفته یک بار به شهر می آید. وسایل چندانی ندارد، رختخواب، یک چراغ خوراک پزی همراه چند دیگ و بشقاب. چند کتا ب را نیز مخفیانه به خانه آورده و زیر تشک نهاده است. خانه آرامی که هر وقت  فرصتی دست می دهد  به آنجا می رود و شبی  را در آن جا می گذراند. موقع آمدن به دکان بقالی سری می زند با مشهدی هدایت صاحب خانه خوش بشی می کند خرید کوچکی می نماید، به خانه می رود در اطاق را می بندد و به کتاب خواندن مشغول میشود. این تنها زمانی است که او می تواند رمان به خواند و با قهرمان های آن ها خلوت کند.
سید خانم زن صاحب خانه برایش چائی می آورد زن بلند بالائی ایست با گیس های سیاه و چار قدی که قسمتی از سر او را می پوشاند بخشی از موهای خود را چتری می کند و روی پیشانیش می ریزد. صورتی عضلانی دارد با دو جشم سیاه نافذ که با دقت به طرف مقابل خیره می شود و حکایت از اراده درونیش می کند. او خانواده را از ده به شهر کشانده است .«می گوید در ده کاری نداشتیم این جا زندگی هزاربار بهتر است .» تنها همان یک دختر را دارند. « ده جای ماندن نبود ما که پسری نداشتیم که روی زمین کار کند. تازه از زمین که چیزی در نمی آید .» از زندگی در شهر راضی بودند. یکی دو بار مجبورش ساختند که شب با آن ها غذا به خورد. از کارش می پرسیدند از شهرش از پدر و مادرش و این که پسر خوبی است چرا ازدواج نمی کند. او متوجه نبود و جواب های از پیش آماده اش را می داد. یک ماهی می شد هر بار که می آمد دخترک برایش چائی می آورد. خنده کوچکی می کرد که چال کوچکی بر گونه هایش می افتاد و بعد بسرعت بر می گشت، برگشتنش چیزی شبیه دویدن بود. متوجه شده بود هر بار که به حیاط می رود دخترک از پشت پنجره به او نگاه می کند و آرام خود را پس می کشد. از آن نگاه دزدکی لذت می برد و به بهانه های مختلف هر بار که خانه بود از اطاق بیرون می آمد تا چهره گل انداخته دخترک را ببیند. هر از چند گاهی جاروی کنار باغچه را بر می داشت و ایوان مقابل اطاقش را که همیشه تمیز بود جارو می زد. اوایل دخترک از پشت پنجره نگاه می کرد، اما آخرین بار بیرون آمد و به زور جارو را از او گرفت زمان کوتاه گرفتن جارو و لمس دست دخترک طپش قلبش را بالا برد. طوری که خون به چهره اش دوید به اطاق برگشت  قلبش هنوز به شدت می زد حسی زیبا تمام  وجودش را پر کرده بود. احساس دو گانه ای داشت. آیا یک انقلابی می تواند دزدکی  نگاه کند، اصلا حق دارد به دختری فکر کند و با این سرعت قلبش برای کسی به تپد؟ دلش می خواست بیشتر به خانه بیاید فکر آن دخترک زیبای پشت پنجره رهایش نمی کرد. بخشی از ذهنش را گرفته بود. در خلوت خود تجسمش می کرد. این برای یک چریک ممکن نبود! یک شب که به خانه آمده بود مرد همراه زنش به اطاقش آمدند با یک قوطی شیرینی. می خندیدند و اندکی بعد دخترک با یک سینی چای وارد شد. او لرزش دست دخترک را می دید چای را گذاشت و خارج گردید. مرد از هر دری سخن گفت .« چند ماه است که من وزنم ترا زیر نظر داریم پسر خوبی هستی. آرام می آئی در کوچه سرت را پائین می اندازی در خانه هم همه چیز را رعایت می کنی. من به سید خانم می گویم کاش پسری مثل تو داشتم. دیشب سید خانم گفت حال که پسر نداریم چرا دامادی مثل تو نداشته باشیم. ما یک دختر داریم. الحمدالله وضعمان هم خوب است و تو هم که کارمند دولتی تازه می توانی در بقالی نیز کمک کنی. هرچه داریم مال همین یک دختر است. دختر به این خوبی و زیبائی کجا می توانی پیدا کنی؟ دهنت را شیرین کن» او به زن و مرد ساده روستائی نگاه می کرد. به این که چقدر زندگی را آسان می گیرند و دنیایشان چه مقدار کوچک و در عین حال زیباست. آن ها نمی دانند که روبرویشان یک چریک مسلح نشسته است. نمی دانند که خانه مخفی چیست! چریک چه کسی است؟ وحشت کرد از خانه مخفی از این که این خانه آرام روزی لو برود، محاصره شود و او ناگزیر از یک درگیری. به دخترک فکر کرد به چهره زیبایش در پشت پنجره به زن و مردی که دنیای زیبای خود را داشتند و با چه زحمتی خشت بر خشت می نهادند راضی بودند از آن چه که دارند. « من با این ها چه کرده ام؟ چگونه به خود اجازه داده ام زندگی آرام آن ها را به هم زنم؟ این دوست داشتن خلق نیست! این کشاندن یک خانواده، یک زندگی آرام به ماجرائی است که روحشان هم از آن بی خبر است.» شرمنده  در چهره هر دو خیره شد چقدر دوستشان داشت. دلش برای دخترک تپید. حسی غریب را تجربه می کرد. می دانست اهل آن زندگی نیست. می دانست کیست وچرا این جاست. اما حسی فراتر بر قلبش پنجه می کشید و دخترک را تمنا می کرد. دختری که می دانست او را دوست دارد. سرش پائین بود غرق در فکر غرق در اضطراب. « من هم شما را مثل پدر ومادر دوست دارم این همه محبت شرمنده ام می کند .» تمام شب نخوابید و صبح کتاب های خود را در ساک دستی نهاد و بی آن که وسیله ای بر دارد  در اطاق را باز گذاشت، نگاهی عمیق به آن حیاط کوچک به حوض آب به درخت مو به سایه روشن صبحگاهی و به دخترک پشت پنجره که این بار خود را پس نکشید انداخت وغمگین برای آخرین بار از در خارج شد.

ابوالفضل محققی

تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد, ۱۳۹۴ ۱۲:۵۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

در بزرگ‌داشت تحمیل آتش‌بس به اسراییل!

این آتش بس دست‌آوردی بزرگ برای مردم ستم‌دیدهٔ فلسطین و نتیجهٔ استقامت و مبارزات آنان، فشار نیروهای آزادی‌خواه و صلح‌دوست جهان و نیز نیروهای مترقّی و صلح‌دوست اسراییل است. تضمین پای‌بندی دولت اسراییل به قرارداد آتش‌بس موقّت نیاز به نظارت جهانی دارد. از یک سوی اسراییل می‌تواند از ساعات باقی‌مانده تا آغاز آتش‌بس برای ادامهٔ نسل‌کشی سوءاستفاده کند و از سوی دیگر پس از دست‌یابی به تبادل گروگان‌های اسراییلی، کشتار وحشیانهٔ خود را از سر بگیرد.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

به بهانه قتل علی رازینی و محمد مقیسه (ناصریان)، قضات بیدادگاه های جمهوری اسلامی

جنایت کاران و متجاوزان به حقوق اساسی مردم، فارغ از مقام و درجه‌ای که دارند، باید در دادگاه‌های علنی و با رعایت کامل قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی و داخلی محاکمه و پاسخگو شوند. از همین منظر، هرگونه ترور و قتل‌های اراده‌گرایانه نیز باید به‌طور قاطع محکوم شود.

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

در بزرگ‌داشت تحمیل آتش‌بس به اسراییل!

این آتش بس دست‌آوردی بزرگ برای مردم ستم‌دیدهٔ فلسطین و نتیجهٔ استقامت و مبارزات آنان، فشار نیروهای آزادی‌خواه و صلح‌دوست جهان و نیز نیروهای مترقّی و صلح‌دوست اسراییل است. تضمین پای‌بندی دولت اسراییل به قرارداد آتش‌بس موقّت نیاز به نظارت جهانی دارد. از یک سوی اسراییل می‌تواند از ساعات باقی‌مانده تا آغاز آتش‌بس برای ادامهٔ نسل‌کشی سوءاستفاده کند و از سوی دیگر پس از دست‌یابی به تبادل گروگان‌های اسراییلی، کشتار وحشیانهٔ خود را از سر بگیرد.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

سهیل نام دیگر تو هست

مراسم دومین تحلیف ترامپ در واشنگتن

آن‌که مرگ می‌کارد، خشم درو می‌کند!

کارگران فصلی و رنج برداشت سیب زمینی

سپید در زمان

بازگشت, بیم و امید