دراین مقاله قصد براین نیست بر اهداف فعالان کارگری آگاه که زیر فشارهای گزمههای حکومتی و تحت شرائط پلیسی برای سازماندهی همکاران خود و پیگیری مطالبات معیشتی وصنفی آنان کوشش های بسیاری به خرج داده اند خط بطلانی بکشیم اما اگر به واکاوی نقطه ضعفهای دیرپا و مزمنی نپردازیم که گریبان این گونه فعالیتها را گرفته است، به پیشبرد اهداف و برداشتن گامهای اساسیتر امید چندانی نمی توان داشت.
یکی از اساسی ترین ضعفها، موضوع سندیکاهای کارگری و کانونهای صنفی مستقل دیگر حقوق بگیران است. گویا موانع گوناگون قانونی و شبه قانونی در برابر تشکیل این نهادها موجب شده مسئله چگونگی اداره ومدیریت آنها به آینده ای نامعلوم احاله و یا به موضوعی دست چندم تبدیل شود درحالی که نه تنها این کوتاهی فعالان اجتماعی در تداوم بقای سالم و درست کار سندیکاها اخلال ایجاد میکند بلکه از قضا یک راهکار و سیاست حکومتی جهت تاخیراندازی در روند دموکراتیزه کردن نهادهای اجتماعی است که می توانند بدیل و جانشین مناسبی برای دستگاههای دولتی و شبه دولتی باشند.
هنگامی که عناصر کارگری و فعالان آگاه در محیط های کاری خود اهداف معین و مشخصی را تعریف نکنند تا حول وحوش آن اکثریت همکاران خود را بسیج و متشکل و یا دست کم علاقه آنان را به آن جلب نمایند، تشکیل سندیکاهای کارگری و کانون های مستقل با پایه اجتماعی امری محال خواهد بود. برای تشکیل سندیکاها در ابتدا و همان قدم اول لازم نیست طرح تشکیل سندیکا را علم کرد بلکه میتوان از کمیته های تفریحی وفرهنگی و اجتماعی گوناگون یا تعاونیها جهت تجمع و به عنوان حلقههای میانی تشکل سندیکائی استفاده کرد. کمیته هائی که نه کارفرما ونه دولت نمی توانند جلوی تشکیل آنها را بگیرند و قابل پیگرد قانونی نیستند و در شرائط پلیسی بهترین پوشش برای تشکل سندیکائی محسوب میشوند. بدین ترتیب این کمیته ها به مثابه هسته های اولیه حتی قادر خواهند بود نمایندگانی را جهت رهبری و مدیریت سندیکا معرفی نمایند.
گام مهم بعدی تنظیم سندی تحت عنوان اساسنامه می باشد که باید در آن مسئولیت اعضاء در قبال درخواستها واقدامات سندیکا ویه طور متقابل تعهدات سندیکا نسبت به کلیه اعضا یا هر یک آنان مشخص شود. این نهاد باید براساس رای مساوی اعضاء و انتخابات منظم و تعهدات اخلاقی نسبت به اهداف سندیکا اداره شود. تشکیل جلسات مجمع بر مبنای اساسنامه و جلسات مرتب مدیریت سندیکا براساس آئین نامههای روشن و دموکراتیک صورت گیرد.
سندیکا تشکل صنفی مجموعه کارکنانی است که در یک بنگاه یا چند بنگاه یک شاخه صنعتی و یا مجموعه ای از بنگاههای یک محل جغرافیائی می باشند و فارغ از عقاید سیاسی و باورهای اعتقادی و جنسیت کارکنان حول مشکلات و مسائل مشترک آنان شکل می گیرد و درست به همین دلیل بهترین زمینه را برای استقرار یک تشکل دموکراتیک داراست. هر نوع شکل گیری کیش شخصیت به شرط رعایت آن موازین در آسیاب تشکل خرد خواهد شد و در شرائط باز سیاسی یا فضای امنیتی رعایت آن امکانپذیر است. مهم یافتن پوشش های مناسب و بدون قیل و قال کردن راه اندازی این پروژه است.
رعایت سه دسته تذکرات فوق تا حدود زیادی از اجرای امیال شخصی فرقهگرائی و دستهبندی ضد سندیکائی در رهبری و مدیریت آن جلوگیری میکند.
اگربخواهیم به دلائل این پدیدهها اشاره کنیم به طور مختصر میتوان گفت مبارزه کارگران سیاسی برای تشکیل سندیکاها خصوصا درشرائط استقرار دیکتاتوری، از آنجا که هزینه های سیاسی بیشتری برای آنان در پی دارد، می تواند موجب شکل گیری دو پدیده شود:
از سوئی پیروزیهای نسبی در تحقق خواستههای کارگران ممکن است نوعی از رابطه رئیس و مرئوسی را در سندیکا برقرارسازد و این امر درغیاب ابزارهای دموکراتیک می تواند میزانی از حداقل بوروکراسی غیرقابل اجتناب را به یک بوروکراسی منحط کیش شخصیت و رئیس سالاری تبدیل کند و از سوی دیگر گرایشات سیاسی اعضای مدیر سندیکا در صورت نبود اهرمهای نظارتی بر آنان شکل هائی از فرقه گرائی و سکتاریسم سیاسی را درون سندیکا رسوخ میدهد زیرا اعتبار این نهادها، خصوصا آنها که از جایگاه اجتماعی مقبولی برخوردارند، برای رهبران سندیکائی جاذبه فراوانی برای مصادره کردن آن به نفع منافع شخصی یا گروهی ایجاد میکند.
ترجیح می دهم چنین سندیکاهائی را که دچار چنان آفت هائی می شوند، شبه سندیکا بنامم زیرا در این پدیده رهبران درحالی که می کوشد برای حفظ موقعیت خود اقداماتی را از طریق آن در رابطه با حقوق همکاران خود انجام دهند اما درعین حال اهداف خود را به سندیکا تحمیل می کنند و فرآیند تصمیم گیریها را که باید تابع خرد جمعی باشد مختل می سازند.