فلسفه گری یا آب پاشی گلهای همسایه؟
متفکرین بورژایی تاکنون هر ۴۰-۳۰سال یکبار ادعا کرده اند که توانسته اند فلسفه غرب را علمی کنند؛ در حالیکه بعد از ۲۵۰۰ سال هنوز این ادعا ادامه دارد. ادموند هوسرل، نظریه پرداز فلسفه فنومنولوگی یا پدیده شناسی، و متفکر آلمانی زبان یهودی تبار، یکی از این کوشندگان بود. فلسفه او، فلسفه حساب، ریاضیات، علوم تجربی، آنالیز و پوزیویتیسم است.
در آغازقرن بیست، فلسفه ریاضی هوسرل میان دو مکتب ایده آلیسم و ماتریالیسم قرارگرفت. کوشش او برای علمی کردن فلسفه عکس العملی بود در مقابل فلسفه ادبی استتیک نیچه و فلسفه مذهبی ایده آلیستی کیرکگارد.
فلسفه ریاضی هوسرل زیر تاثیر فلسفه تجربه گرایان آلمانی قرارداشت که در شرایط بحران فرد و اجتماع می خواست عقلگرایانه بماند. چپ ها همیشه می گفتند علمی نمودن فلسفه، ریاضی کردن آن نیست. هوسرل نیز ریاضی دانی بود که فیلسوف شده بود. او کوشید میان فلسفه و علوم تجربی وصلتی ایجاد کند چون این علوم هم نیازبه دلایل و اهداف و پایه های فلسفی دارند.
هوسرل بدلیل یهودی بودن بعد از روی کارآمدن نازیها از کار برکنار شد و هایدگر به جانشینی اوانتخاب گردید. او در طول فعالیتهای فلسفی اش ۴-۲ بار نظرات خودرا تغییرداد، و اغلب از واژەها و مفاهیمی استفاده می کرد که نامشخص و چندپهلو و چندمعنی بودند. وی سرانجام سر از فلسفه اگزیستنسیالیسم و فلسفه زندگی درآورد.
هوسرل می خواست با کمک ابزار و راههای کفرآمیز به شناخت خدا برسد. تفکر او را می توان ادامه فرهنگ عصر روشنگری و فلسفه خردگرایان دانست، گرچه چپ ها او را فرزند ایده الیسم مدرن می دانستند. وی در پایان اعتراف کرد که ایکاش بجای فلسفه گری، گلهای باغچه همسایه اش را آب می داد. او می خواست فلسفه را به یک علم واقعی و اصیل تبدیل کند.
فلسفه هوسرل سالها طرفداران جهانی داشت و یکی ازمهمترین شاخه های مهم تفکر در نیمه اول قرن بیست بود. وی کوشید با کمک فلسفه فنومنولوگی و ظاهرشناسی به ماهیت شناخت پدیدەها راه یاید. فنومن در زبان یونانی یعنی ظاهر شیئ است. اندیشه فنومنولوگی می کوشد ماهیت اشیاء و مقوله هارا تفسیر و معنی کند.
فلسفه پدیده شناسی هوسرل توانست به دانشگاهها راه یابد و مورد توجه استادهای غیراجتماعی و غیر سیاسی قرار گیرد. این فلسفه مسیری بود میان جهانشناسی باستان و تجربه گرایی مدرن، که همسایه متافیزیک و ایده آلیسم عقلگرای آلمانی نیز بود. فلسفه پدیده شناسی بازگشت به شناخت اشیاء بود و تاثیرمهمی روی جریانات فلسفی مانند هومانیسم و اگزستنسیالیسم و فلسفه زبان و روانشناسی و هرمنوتیک گذاشت. بازگشت به ماهیت شناخت اشیاء را بعدها فنومنولوگهایی مانند سارتر و هایدگر ادامه دادند. برگسن و سارتر و هایدگر نیز بعدها زیر تاثیر افکار هوسرل قرارگرفتند.
فلسفه پدیده شناسی در سال ۱۹۰۴ متفکرانی مانند مارکوزه و کیرکگارد و دریدا و گادامر و برگسن را تحت تاثیرخود قرار داد. هوسرل می گفت فلسفه، شناختی است مطلق که خلاف مکاتب آتەایستی و ناتورالیستی و نسبی گرایی درجستجوی معنی زندگی است. او الهام را نیز منبع شناخت می دانست و مدعی بود که آگاهی رنگ و بوی الهام دارد.
هوسرل بحران فرهنگی آنزمان غرب را نتیجه جنون نسبیت گرایی و عقل گریزی درجامعه می دانست و به مبارزه با روانشناسی گرایی پرداخت، و می گفت برای حل بحران عصر جدید باید به یک جهانبینی طبیعی ماقبل تئوری تکیه زد تا بیگانگی میان زندگی و خردگریزی برطرف گردد.
باوجود مبارزه هوسرل با واقعگرایی و نسبی گرایی، این دو از شاخه های مهم فلسفه اگزستنسیالیستی در فرهنگ غرب شدند. او این دو را دلیل بحران فرهنگ گوناگون دوره مدرن می دانست. فلسفه نسبی گرایی مدعی بود که مقوله های آزادی و عدالت و رفاه و نیکی و غیره نسبی هستند و نه حکمهایی ابدی و آسمانی. هوسرل می گفت که تنوع و کثرت در جهان مهم است، و نه وحدت و یک نواختی.
۴۵ هزار صفحه مطالب فلسفی هوسرل شامل کتابهای او یعنی- نظریه متغیرها- جستارهای روانشناسی- پیرامون معنی عدد- فلسفه حساب ومعادلات- جستارهای منطقی – فلسفه بعوان علمی اصیل- آگاهی زمانی درونی انسان- منطق ظاهری تعالی خواه- تحقیقات دکارتی در زبان فرانسه- فلسفه دربحران بشر اروپایی- بحران روانشناسی و علم اروپایی- بحران علوم غربی و فنومنولوگی تعالی خواه- ایده هایی برای یک پدیده شناسی اصیل- و فلسفه فنومنولوگی می باشند
کتاب سه جلدی “تحقیقات منطقی” هوسرل انتقاد از روانشناسی متکی به شناخت ارسطویی؛ ولی بدون ایده آلیسم ارسطو است.