سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در مراسم جشنواره مالک اشتر، طی سخنانی در رابطە با بسیج بە موارد زیر اشارە ویژە داشت:
ـ بسیج نیروئی است که بقای نظام اسلامی به آن وابسته است،
ـ بسیج نقش اساسی و تعیینکنندهای دارد که … باید در همه عرصهها نقش خود را ایفا کند،
ـ بە گفتە وی شناخت ضدانقلاب امروز بسیار سخت است و با ضدانقلابهای مسلح اول انقلاب تفاوت بسیار دارد.
بنابراین تاکید می کند کە:
ـ در همین راستا رهبری بر تشکیل هیأتهای اندیشهورزی تأکید کردهاند. مقابله با تهدیدات سخت و امنیتی به خوبی انجام شده اما آیا مقابله با تهدیدات نرم و سیاسی نیز همین گونه بوده است.
بدین ترتیب، بسیج با تشکیل اتاق های فکر، قرار است بە فاز دیگری وارد شود کە همانا هدایت نرم افزاری امنیت جمهوری اسلامی است. و ظاهرا ادعای بسیج بیست و پنج میلیونی کە با ادعای بیست میلیونی دوران خمینی فرقی پنج میلیونی کردەاست، امکان انسانی ایجاد چنین اتاق هائی را برای آنان فراهم آوردە است.
چنان کە از سخنان جعفری پیداست، نگرانی اساسی وی نە از مخالفان سخت افزاری، بلکە از مخالفان و یا بقول او نفوذیهای نرم افزاریست کە براحتی می توانند حتی در ارکان نظام هم رسوخ کنند، رسوخی کە بە ادعای وی در خود حامل تغییرات در نگرشهای مسلط موجود در نظام است کە می توانند از لحاظ ایدئولوژیکی تیزی های نظام را گرفتە و آن را بە سمت آشتی با نظام مسلط دنیا ترغیب کنند. در واقع جعفری در این سخنان، پیام تمرکز نیروهای بسیج را بر درون خود نظام بە گوش جامعە می رساند و می خواهد بگوید کە بعد از این ما اساسا بر این نوع دشمن تمرکز خواهیم کرد کە از درون، نظام را مثل خورە می خورد. پس حتی ای مردم اگر در انتخابات هم افرادی را بە مجلس بفرستید و یا بعنوان رئیس جمهور انتخاب کنید کە بخواهند بنوعی سازی دگر بزنند، از همین حالا آنان را کارت سوختە ارزیابی کنید!
البتە با فاکتهائی چند می توان صداقت جعفری را در مورد گفتەهایش اثبات کرد کە تازەترین آن نقش سپاە در جلوگیری از سخنرانی علی مطهری نایب رئیس مجلس در مشهد بود. اتاقهای فکری جعفری، سپاە و بسیج این حق را بخود می دهند کە چە کسی متعهد بە پایەهای فکری نظام است و چە کسی نیست، این در حالی است کە بعنوان نمونە میان جایگاە فکری و روشنفکری خود او با مطهری از زمین تا آسمان تفاوت هست، جعفری فردی نظامی و متخصص در علوم نظامی و مطهری فردی غیرنظامی با توشە روشنفکری مذهبی. و درست فاجعە نظام جمهوری اسلامی این است کە افراد نظامی بەجای روشنفکران آن، راستاهای ایدئولوژیکی و سیاسی سیستم را تعیین می کنند.
اما شاید مهمترین مسئلەای کە باید در این سخنرانی بدان توجە کرد و ظاهرا خود وی متوجە آن نیست، تاکید او بر بقای نظامی است کە اساسا از توان یک نیروی نظامی و شبە نظامی نشات می گیرد؛ این کە بعد از گذشت نزدیک بە چهل سال از تسلط نظام جمهوری اسلامی هنوز کە هنوز است باید یک نیروی نظامی و امنیتی بقا و ادامە زندگی آن را تضمین کند. یعنی نظامی کە علیرغم تاکید و ادعای آن بر توان مردمی اش، اما باید بخش مهمی از همان مردم را مسلح کند تا اکثریت مردم بتوانند کماکان بە نظام وفادار باقی بمانند!
اما سئوال این است کە آیا این همە تاکید بر نیروهای نظامی و امنیتی، خود نشان از هراس جعفری از انقلاب و مردمی ندارد کە بە نام آنان سخن می گوید؟ آیا این کە بعد از نزدیک بە چهل سال، سازوکار سیستم جمهوری اسلامی اساسا وابستە بە یک نیروی شبە نظامی است، خود نشان از آن ندارد کە این یک نظام نامتعارف است کە هر لحظە در معرض ریزش و انقراض قرار دارد؟ این چە نوع نظامی است کە مدام از طریق بازوی نظامی و امنیتی می تواند بە بازتولید خود بپردازد؟ واقعا چرا وضعیت طوری است کە جعفری همیشە خطر را در یک قدمی خود احساس می کند و همیشە بوی آن بە مشامش می رسد؟ آیا می توان اسم چنین سیستم و نظامی را باثبات گذاشت؟
در این روزها اخبار شمارە حسابهای وابستە بە لاریجانی مسئول قوە قضائیە را شنیدیم. شمارە حسابهائی مخفی و غیرقانونی کە پولهای واریز شدە بە آن از جملە اساسا صرف نیروهائی می شود کە امثال جعفری دوست دارند آن را نیروی مردمی بسیج نامگذاری کنند (معلوم نیست نیروی مردمی چرا باید مزدور باشد)، پولهائی کە از خزانە عمومی مردم و از ثروت ملی برداشت شدە و بە جیب افرادی سرازیر می شوند کە از طبقات پایین جامعەاند با پیشزمینه و پیشینە مذهبی. نیروئی کە بە یمن همین پولها از ثروت عمومی بهرەمند شدە و سپس از طریق القای ایدئولوژی مذهبی نظام و تحت شرایط خاص حاضر بە هر جنایتی علیە اپوزیسیون و مردم خود می شوند.
اما تجربە نشان دادە است کە همین نیرو در خود نظام هم در معرض تحولات قرار دارد و نمی شود تا ابد نگاە یک جناح خاص را بر آنان تحمیل کرد. این نیرو هم، از تحولات درون جامعە ایران تاثیر می پذیرد و قادر بە از هم سواکردن دروغهای سران رژیم و واقعییات تلخ درون جامعە است. اگر واقعا بیست و پنج میلیون بسیجی وجود دارند، پس باید بخش مهمی از آنان جزو بیکاران و فقرای جامعە باشد کە با بدبختی و تیرەروزی موجود در جامعە ایران دست بە گریبانند (در جامعە حداقل هشتاد میلیونی ایران طبق گفتەهای خود مسئولین رژیم بیش از هشتاد درصد آن زیر خط فقر زندگی می کنند، بە گفتەای دیگر یعنی شصت و چهار میلیون نفر از مردم ایران فقیر اند. فاصلە ۶۴ تا ٨٠ شانزدە است. یعنی اگر حتی فرض را بر همین فاصلە میان ١۶ و ٢۵ بگیریم و فرض کنیم کە همە این ٢۵ میلیون بسیجی جزو طبقات مرفە اند، باز ٩ میلیون نفر از همین جمعیت بیست و پنج میلیونی مورد ادعای رژیم، بشیوە خودبخودی بە درون جمعیتی راندە می شوند کە زیر خط فقر زندگی می کنند!)
واقعیت این است کە چنان کە از قدیم گفتەاند می توان بر سرنیزە تکیە کرد، اما نمی توان بر نوک آن نشست، اگرچە این نوک دریائی هم باشد. نمی توان تا ابد یک جامعە را در شرایط التهاب نگەداشت. جامعە میل بە نرمال کردن شرایط زندگی خود دارد و سرانجام جائی تضاد میان ‘تزریق مصنوعی التهاب’ و ‘میل طبیعی عادی شدن زندگی’ بە جائی می رسد کە علیرغم همە تدابیر امنیتی و نظامی، بە چنان شکافی تبدیل می شود کە دیگر غیرقابل بازگشت خواهد بود.
آقای جعفری بە جای واردکردن این همە فشار عصبی بە خود، بە همکیشان و بە مردم از طرق نظامی و امنیتی کردن بیشتر جامعە، خوب است در فکر فرمول دیگری برای هدایت همین نظام مورد نظر خود باشد، هدایتی کە نوک آن در مسیر عادی کردن شرایط زندگی چە در داخل و چە با جهان خارج است. بیگمان آقای جعفری هم بە یک شب خوابیدن با خیال راحت احتیاج دارد. این خیال راحت را تنها می توان در سایە تامین کردن خواب راحت دیگران برای خود هم میسر کرد.