امروز آسیبشناسی شرایط حاکم بر کشور و عوامل موجد آن پیش نیازی است برای تدوین سیاست و برنامه تغییر این شرایط که فرایندی است، خواست اغلب مردم، و جای تردید ندارد. البته آنان که رسالتی برخود قائلاند و سرنوشت خود را با آمال و آرزوهای مردم کشورشان گره زدهاند، نیک میدانند سیاستها و برنامههایشان به جامعهای عرضه میشود که از ظرفیت معینی برای عملیاتی کردن آن برخوردار است. چنانچه این مهم نادیده گرفته شود، یقینا تلاش خیرخواهانه آنان نتایج کاملا متفاوت بدست میدهد. از این رو اگر امروز میپذیریم اتخاذ رویکرد درست و موثر برای پیشبرد امور، از تحلیل درست شرایطی که در آن قرار داریم و آسیبشناسی عملکرد گذشته حاصل میشود، خود را موظف میدانیم برای تعیین سیاست و تدوین برنامه و انتخاب مسیر درست و برای اجتناب از اشتباهاتی که مرتکب میشویم، از این متدولوژی بهره گیریم. در اینصورت به طور قطع تحلیل درست ما از جامعه، بعلاوه آسیبشناسی عملکرد گذشته افراد جامعه و مهمتر از آنها نقش تشکلهای مدافع آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در دو و سه دهه اخیر از این منظر از اهمیت دوچندان برخوردارمیشود، امری که هیچ فرد، گروه و حزب سیاسی نمی تواند خود را از شمول آن خارج بداند.
اگر احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی همچون برف در تموز آب میشوند باید به چرایی آن اندیشید. اگر برنامههایشان پذیرفته و با اقبال عمومی روبرو نمیشوند، باید بدنبال دلیل آن باشند. چنانچه همصدا با مردم نیستند، یا مردم با آنان همراهی نمیکنند، میبایست علتیابی شود. اگر فاصله میان آنان با همفکرانشان هر روز بیشتر و بیشتر میشود باید دلائلش جستجو شوند. اساسا ائتلافها و اتحادها براساس شرایط عینی جامعه و برای پاسخ به نیازها و ضرورتها، نه بطور مکانیکی و بدلخواه تعدادی اندک از فعالان سیاسی، شکل میگیرد. چنانچه احزاب و سازمانها و فعالان سیاسی در امتداد حرکت عمومی رو به پیش جامعه، به هم نزدیک شوند، اقدامشان همافزایی با آن نیرویی است که در برابر مدافعان حفظ وضع موجود قرار دارد و برای عبور از آن و تحقق مطالبات مردم میکوشد، چه در غیر اینصورت یکی شدن آنان تا هنگامی که در تناسب قوا ناتوان از اعمال سیاست مستقل خود اند، از قدرت نیروهایی که از بیشترین حمایت مردمی برخوردارند میکاهد، و نیرویشان مورد بهرهبرداری آنانی قرار میگیرد که سزاوار حمایت نیستند.
جهان نسبت به سه دهه پیش تغییر کرده، مناسبات در عرصههای گوناگون در ایران نیز دستخوش تغییر فراوان شدهاست. این تغییرات نه فقط در میان جناحهای درون حکومت با هم، بلکه بین نیروهای چپ، دموکرات، ملی، ملی– مذهبی و اصلاحطلب هم بطور آشکار دیده میشود. حتی اشکال مبارزه و طرح مطالبات و ادبیات روابط میان آنان نیز دیگر مانند گذشته نیست. امروز مردم با واقع بینی به مراتب بیش از گذشته با هم تعامل دارند، تحولات جامعه را دنبال می کنند و بر منافع مشترک اهتمام دارند. کافی است به شبکههای اجتماعی سری زده شود. اما در خارج از محدوده جغرافیای ایران تعامل و همبستگی هموطنان خارج از کشور با نیروهای مخالف خودکامگان و اقتدارگرایان در ایران در سطحی بمراتب پایینتر از همفکران داخلی آنان است، بطوری که اغلب افراد واحزاب و سازمانها که از کشور جلای وطن کردهاند، همصدا با اقتدارگرایان، اصلاحطلبان و متحدان آنان را مخاطب خود میکنند و آنان را زیر ضرب میگیرند. از این رو کوشش برای ائتلافها و اتحادها و اتخاذ مواضع مشترک در موضوعات مرتبط با مصالح عمومی جامعه که حتی در مورد برخی از سازمانها میتواند با عقبنشینی از مواضع پیشین آنان برای جلب رضایت دیگر گروه ها و افراد همراه شود، نه موجب همافزایی مخالفان خودکامگی و دیکتاتوری، بلکه اقدامی در مقابل آنان تعریف میشود.
متاسفانه همان طور که اشاره شد این جریانهای سیاسی برخلاف فعالان، گروه ها و سازمانهای سیاسی داخل کشور همچنان به گفتمان سه دهه پیش پایبندند و تغییری در مواضع آنان در خصوص مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشاهده نمیشود. در صورتی که بخش بزرگی از فعالان سیاسی در جامعه با آسیب شناسی رفتار سیاسی گذشته خود و در پیش گرفتن روشهای مبارزه مسالمت آمیز و بدون خشونت و تعامل و همکاری با دیگر نحله های سیاسی معتقد به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی به درجات متفاوت با هم، به تجربه دریافته اند که با اصلاح رویکرد گذشته خود قادر به ایفای نقش موثرتری اند. آنان در چهارچوب اصلاح طلبی پذیرفته اندکه به آن عناصر بالنده در فرایند تحولات که مسیر خود را از میان مقاومت انبوه عناصر جان سخت به پیش می گشاید، به عوامل و عناصر جدید در پدیده که متفاوت با ده ها و شاید صدها عامل سازنده آن که از پیش هم وجود داشته و در راه پیشرفت جامعه جان سختی می کنند، تمرکز نموده و کوشش نمایند با اتحاد و همکاری با دیگر نیروها، نقش عوامل و عناصر جدید و پیش رو را افزون تر کرده و با تقویت آن زمینه قدرتمندی آن را فراهم و بستر زایش عناصر جدیدتری را پدید آورند. با این باور، ارزیابی از تحولات سال های اخیر این است که سمت و سوی تحول جامعه همچنان رو به پیش بوده است. گرچه منتقدان همواره ده ها مورد از عوامل بازدارنده پدیده رو به جلو را به عنوان تایید گفته های خود و نفی روند عمومی رو به پیش تحولات جامعه معرفی می کنند. با اطمینان میتوان گفت این منتقدان و جریان های سیاسی همسو با آنان بدون آسیبشناسی عملکرد خود ناگزیر همان مسیر پیشین خود را خواهند پیمود و هر روز بیش از پیش از نقش و تاثیرشان بر تحولات جامعه کاسته خواهد شد. آنان برای بازگشت به دوران پراعتبار گذشته به آسیبشناسی عملکرد خود و تدوین برنامه بر اساس نتایج حاصل از آن نیاز دارند. آیا قادر خواهند بود این گام بلند را بردارند؟ ما همچنان امیدواریم که آنان قادر به انجام این امر مهم باشند.
گروه خرداد ـ گروه هوادار داخل کشور سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)