دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۸

دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۸

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم...
نتانیاهو کاخ سفید را نادیده می‌گیرد، زیرا انجام این کار هیچ هزینه‌ای ندارد. در سال ۱۹۸۲ رونالد ریگان، مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل را پس و کشتار فسطینیان در پی تهاجم...
۱ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
غم دیگر
شنیدستم غمم را میخوری، این هم غم دیگر، دلت بر ماتمم می‌سوزد، این هم ماتم دیگر
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
پایان تلخ یک ریاست جمهوری
بایدن می‌داند که باید برود، اما این بدان معنا نیست که از این موضوع خوشحال است. ننسی پلوسی کسی بود که با هوش و ذکاوت سیاسی به رئیس‌جمهور گفت که...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
کاش میشد
کاش میشد چهره ها رنگ پریشانی نداشت، برق تیز خنجر و کینه نداشت. مثل دریا بود شفاف و زلال، مثل ابریشم نرم لطیف
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور
ایجاد، تقویت و توسعه و حفظ نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و سیاسی باید در کانون برنامه های افراد، شخصیت ها و احزاب و سازمان ها قرار داشته باشد، چه...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴
بر اساس بیانیۀ دادگاه بین‌المللی دادگستری، سیاست‌های شهرک‌سازی و بهره‌برداری اسرائیل از منابع طبیعی در سرزمین‌های فلسطینی نقض قوانین بین‌المللی است. دادگاه، گسترش قوانین اسرائیل به کرانۀ باختری و بیت‌المقدس...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان
قوانین نابرابر، عدم حمایت‌های لازم و محیط‌های مردسالارانه، زنان را از مشارکت فعال در سیاست بازمی‌دارد. حضور کم‌رنگ زنان در سیاست به معنای نبود صدای نیمی از جمعیت در تصمیم‌گیری‌های...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری

بیست و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم

مقامات قضایی جمهوری اسلامی ایران مدعی‌اند زندانیان سیاسی قصد داشتند به دنبال عملیات فروغ جاویدان سازمان مجاهدین خلق که در چهارم تیرماه آن سال آغاز شد در زندان شورش کنند. جمهوری اسلامی ایران علاوه بر این، مدعی است با فتوای آیت‌الله خمینی هیاتی را برای عفو زندانیان و رسیدگی به پرونده آن‌ها به زندان فرستاده است. بنابر روایت جان به در بردگان، این هیات متصدی اعدام هزاران زندانی سیاسی بوده و به «هیات مرگ» مشهور است.

 

در بیستمین و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم که روز دوشنبه دوازدهم مهر ۱۴۰۰‌-‌چهارم اکتبر ۲۰۲۱، برگزار شد سارا روزدار، خواهر عادل روزدار به‌عنوان شاکی گفت که آذر ۱۳۶۷ ساکی از برادرش در زندان، تحویل خانواده‌اش شده اما هرگز جنازه‌اش را تحویل ندادند.

بر اساس کیفرخواست حمید نوری با نام مستعار عباسی در فاصله ۵ تا ۱۵ شهریور به عنوان دستیار معاون دادستان در زندان گوهردشت کرج مشغول به کار بوده است. او متهم است در هم‌دستی و همکاری عامدانه با دیگران عاملان کشتار، تعداد بسیاری از زندانیانی که «ایدئولوژی آن‌ها بر خلاف عقاید رژیم مذهبی حاکم بر ایران بود»، به قتل رسانده است.

در این جلسه خواهر یکی از اعدام‌شدگان تابستان ۱۳۶۷ و هم‌چنین حسن گلزاری از جان بدربردگان کشتار در دادگاه استکهلم سوئد حاضر شدند.

 

در ابتدای این جلسه یوران یالمارشون، وکیل سارا روزدار توضیح داد که او در تیرماه ١٣۶٢ دستگیر و به شش سال زندان محکوم شده بود و سال‌های حبس‌ را در زندان‌های اوین، کمیته مشترک و گوهردشت گذراند.

به گفته وکیل خانواده روزدار، عادل احتمالا در ششم شهریور ۱۳۶۷ و در سن ۳۲ سالگی اعدام شده است. سارا روزدار خواهر او در آن زمان ۲۶ سال داشت.

وی توضیح داد که چند شاهد دیگر این پرونده نیز عادل روزدار را در زندان دیده بودند که در شهادت خود به آن خواهند پرداخت.

وکیل این پرونده هم‌چنین اشاره کرد که نامه‌هایی که روزدار از زندان برای خانواده خود ارسال کرده بود ضمیمه این پرونده شده است.

آذرماه ۱۳۶۷ پدر عادل روزدار را به زندان اوین می‌خواهند و در آن‌جا به آن‌ها اطلاع می‌دهند که فرزندشان کشته شده است.

سارا روزدار که خود از اعضای حزب توده ایران بوده و در اواسط دهه شصت از ایران خارج شده است، سه نامه برادرش از زندان را نیز تحویل دادگاه داده است.

نخستین نامه در اردیبهشت سال ۱۳۶۵ نوشته شده است. دومین نامه نیز در بهمن ۱۳۶۵ که در این نامه‌ تاکید می کند که «به اعتقادش پایبند و به آینده امیدوار است.» آخرین نامه عادل هم در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۶۷ نوشته شده است.

وی به قطع ملاقات‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید خانواده‌ عادل روزدار آخرین بار اوایل تیر با او دیدار می‌کنند و دو هفته پس از آن، «مقامات زندان می‌گویند شلوغی‌هایی شده و از خانواده می‌خواهند دیگر به گوهردشت نیایند.»

سارا روزدار امروز در دادگاه گفت برادرش در نامه آخر اشاره کرده که «آزار و اذیت زندانیان بیش‌تر شده است.»

وی می‌گوید با این حال، عادل همواره امیدوار بود که پس از تحمل شش سال حبس آزاد خواهد شد.

سارا روزدار گفت: «با این‌که اخبار اعدام‌های مخفیانه را می‌شنیدیم اما شخصا هرگز نمی‌‎خواستم باور کنم دارند اعدام می‌‍‌‌کنند.»

وی اشاره کرد که در فاصله بی‌خبری از برادرش دوران بسیار سختی بر خانواده گذاشت تا اینکه در میانه آذر(احتمالا ۱۵ آذر) از خانواده می‌خواهند به زندان اوین مراجعه کنند و سرانجام خبر اعدام را می‌دهند.

خانم روزدار در جلسه محاکمه حمید نوری، گفت که پدرش را تهدید کرده بودند که اجازه برگزار کردن هیچ مراسمی برای سوگواری ندارد.

عادل روزدار، به گفته خواهرش، تیر ماه ۱۳۶۲ به اتهام «عضویت در حزب توده» دستگیر و به ۶ سال زندان محکوم شده بود اما ۵ شهریور ۱۳۶۷ در جریان اعدام زندانیان چپ، اعدام شد.

سارا روزدار ساکن سوئد است و در جلسه دادگاه حمید نوری گفت که برادرش همیشه امیدوار بود که پس از ۶ سال زندان، حکمی که به او داده بودند، آزاد خواهد شد اما او را اعدام کردند.

عادل روزدار، به گفته وکیل مشاور سارا روزدار در دادگاه، هنگام اعدام در زندان گوهردشت کرج، ۳۲ سال داشت و مجرد بود.

سارا روزدار در دادگاه گفت که برادرش دندانپزشکی خوانده بود و در زندان‌های کمیته مشترک، اوین، قزل‌حصار و گوهردشت زندانی بوده و چون به زندانیان دیگر در زمینه دندانپزشکی کمک می‌کرد در زندان شناخته شده بود.

سارا روزدار می‌گوید که نامه‌های برادرش توسط مسئولان زندان سانسور شده بود. او از آخرین نامه عادل روزدار در خرداد ۱۳۶۷ گفت که «در نامه آخر اشاره کرده که فشارها بر او و دیگر زندانیان افزایش پیدا کرده اما او و بقیه زندانیان اطلاع نداشته‌اند چه اتفاقی در جریان است. عادل نوشته بود اشک چشم جاری‌ست ولی ما به شرافت و انسانیت وفادار مانده‌ایم.»

اوایل تیر ماه آخرین باری است که پدر و برادر عادل روزدار با او ملاقات می‌کنند و در مراجعه‌های بعدی برای ملاقات به خانواده او گفته می شود که «در زندان شلوغی‌هایی شده و فعلا خبری از ملاقات نیست و نیایید.»

سارا روزدار می‌گوید که در آن زمان ساکن سوئد بود و او و بقیه اعضای خانواده‌اش در ایران بسیار نگران برادرشان بودند اما «من نمی‌خواستم باور کنم که اعدام‌ها در جریان است.»

وی درباره آخرین ملاقات خانواده‌اش با عادل روزدار توضیح داد که پدرش و یکی از برادرانش با عادل ملاقات کرده‌اند: «پدرم ارتباطاتی داشت و به او گفته بودند اگر عادل انزجارنامه بنویسد و همکاری کند، آزاد می‌شود. به عادل این را مستقیم نگفته بودند. پدرم در آخرین دیدار همین را به عادل گفته بود که نامه را بنویس اما عادل گفته بود که کاری نکرده و نامه‌ نمی‌نویسد.»

۱۵ آذر ماه از زندان اوین با برادر عادل روزدار تماس می‌گیرند و روز ۱۶ آذر ساکی از او را تحویل پدرش می‌دهند: «به پدرم چشم‌بند می‌زنند و در اتاقی می‌نشانند. یک نفر از روی یک کاغذ اتهامات برادرم را می خواند. پدرم که به شدت نگران بود می‌گوید که به من بگویید پسرم زنده است. بعد از تمام شدن خواندن آن کاغذ به پدرم می‌گویند که عادل اعدام شده است. پدرم را می‌ترسانند و تهدید می‌کنند که اجازه برگزار کردن هیچ مراسمی برای سوگواری ندارد. بعد هم ساکی از عادل را تحویلش می‌دهند. پدرم می‌پرسد پیکر پسرم کجاست. می‌گویند جسدی در کار نیست. گواهی فوت هم به پدرم نمی‌دهند.»

خانم روزدار می‌گوید که بر اساس شهادت دوستان برادرش، او را روز ۵ شهریور با شروع اعدام‌ چپ‌ها اعدام کرده‌اند و یکی از جان‌ به‌در بردگان از اعدام‌ها، او را در راهروی مرگ دیده است.

به گفته سارا روزدار خانواده او هم‌چنان از محل دفن برادرش بی‌اطلاع هستند: «فکر می‌کنیم با دیگر هواداران گروه‌های چپ در گورستان خاوران به صورت دسته‌جمعی دفن شده‌اند. پدر و مادران با دست زمین آنجا را کنده بودند و به بدن برخی از دفن‌شدگان رسیده بودند.»

عادل روزدار از آن‌جایی که تقریبا تحصیلات دندان پزشکی خود را تمام کرده بود، در این زمینه به زندانیان دیگر کمک می‌کرد و این موضوع باعث شده بود که او میان زندانیان شناخته شده باشد.

وکیل این پرونده هم‌چنین اشاره کرد که نامه‌هایی که روزدار از زندان برای خانواده خود ارسال کرده بود ضمیمه این پرونده شده است.

سارا روزدار: «گفتند حق برگزاری مراسم ندارید.»

سارا روزدار که خود از اعضای حزب توده بوده و در اواسط دهه شصت از ایران خارج شده است، سه نامه برادرش از زندان را نیز تحویل دادگاه داده است.

نخستین نامه در اردیبهشت سال ۱۳۶۵ نوشته شده است. دومین نامه نیز در بهمن ۱۳۶۵ که در این نامه‌ تاکید می کند که «به اعتقادش پایبند و به آینده امیدوار است.» آخرین نامه عادل هم در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۶۷ نوشته شده است.

وی به قطع ملاقات‌ها تاکید کرد و گفت خانواده‌ عادل روزدار آخرین بار اوایل تیر ۶۷ با وی دیدار کردند و دو هفته پس از آن، «مقامات زندان گفتند شلوغی‌هایی شده و از خانواده می‌خواهند دیگر برای ملاقات به گوهردشت نیایند.»

بسیاری از کسانی که در جریان کشتار تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند پیش‌تر حکم زندان دریافت کرده بودند.

سارا روزدار نیز امروز در دادگاه گفت برادرش در نامه آخر اشاره کرده که «آزار و اذیت زندانیان بیشتر شده است.»

او ادامه داد با این حال، عادل همواره امیدوار بود که پس از تحمل شش سال حبس آزاد خواهد شد.

سارا روزدار گفت: «با این‌که اخبار اعدام‌های مخفیانه را می‌شنیدیم اما شخصا هرگز نمی‌‎خواستم باور کنم دارند اعدام می‌‍‌‌کنند.»

وی اشاره کرد که در فاصله بی‌خبری از برادرش دوران بسیار سختی بر خانواده گذاشت تا این‌که در میانه آذر(احتمالا ۱۵ آذر) از خانواده می‌خواهند به زندان اوین مراجعه کنند و سرانجام خبر اعدام را می‌دهند.

وی در ادامه شهادتش افزود هنگامی که پدرش به اوین می‌رود، او را با چشم‌بند به اتاقی می‌برند و اتهام‌های پسرش عادل روزدار را می‌خوانند. و در واکنش به نگرانی پدرش می‌خواهند: «ساکت باشد.»

سازا گفت: «پس از این‌که خبر اعدام عادل را پدرم دادند، تلاش می‌کنند او را بترسانند و می‌گویند حق برگزاری هیچ مراسمی ندارید.»

روزدار گفت ماموران تنها «ساکی از وسایل» عادل روزدار را به پدرش دادند و در پاسخ به خانواده که درباره جسد فرزندش می‌پرسد می‌گویند «این را هم تحویل نمی‌گیری و هیچ اعتراضی هم حق نداری بکنی.»

روزدار گفت تاثیر این واقعه به گونه‌ای بوده که او هنوز دارو مصرف می‌کنند و با دکتر روانشناس در تماس است.

در این جلسه وکلای متهم سئوالی از شاکی نداشتند.

 

در ادامه جلسه دادگاه امروز حسن گلزاری زندانی سابق و هوادار پیشین سازمان مجاهدین که به‌عنوان شاهد در دادگاه حاضر شد در این جلسه به نقش حمید عباسی در جریان اعدام‌ها پرداخت.

حسن گلزاری به گفته وکیل مشاورش در دادگاه، هنگام بازداشت ۱۹ سال داشت و سال آخر دبیرستان بود، ابتدا به دو سال زندان، سپس ۱۲ سال محکوم شده و بعد این حکم به ۸ سال زندان تبدیل شده بود و شهریور ۱۳۶۸ از زندان آزاد شده است.

گلزاری که ساکن کانادا است گفت که قبل از اعدام‌ها، هنگام اعدام‌ها و بعد از اعدام‌ها حمید نوری را دیده است. وی که به‌صورت تصویری و از طریق اسکایپ در دادگاه شهادت می‌داد در پاسخ به این سئوال دادستان که «وقتی می‌گویی بیش‌تر از صدها بار او را دیدی کجا دیدی و چند وقت یک‌بار می‌دیدی که این‌قدر دیدی؟» توضیح داد: «در بندهایی که من ۴ سال در گوهردشت بودم. بعد از لشکری و ناصریان که مسئولین رده اول زندان بودند نفر بعدی همیشه حمید عباسی(نوری) بود که به پاسدارها دستور می‌داد چکار بکنند و چه‌کار نکنند. رده سازمانی‌اش را من مطلقا نمی‌دانم اما با برخوردی که با پاسدارها و با بقیه نگهبان‌ها می‌کرد فکر می‌کنم نفر دوم زندان گوهردشت بود.»

حسن گلزاری گفت: «به‌عنوان مثال ما وقتی غذای دسته‌جمعی می‌خوردیم وسط بند سفره می‌انداختیم این طرف و آن طرف سفره می‌نشستیم صدها نفر با هم غذا می‌خوردیم. بارها و بارها حمید عباسی(نوری) با چند پاسدار داخل بند آمدند. می‌گفت امروز مسئول غذایی شما چه کسانی هستند؟ ما تقسیم کار می‌کردیم و آن مسئولان را می‌برد بیرون کتک می‌زدند و دوباره به بند برمی‌گرداندند. می‌گفتند حق غذای دسته‌جمعی خوردن ندارید و باید تک‌تک غذا بخورید.»

به گفته وی، از نظر رده‌ای در زندان گوهردشت، اول ناصریان(محمد مقیسه)، بعد لشکری و بعد حمید عباسی(نوری) بود. او گفت که صدای حمید نوری را بارها در بازجویی‌هایی که در هنگام انجام اعدام‌ها داشت شنیده است و «حمید عباسی(نوری) پیرهن من را گرفت و گفت شما نجس هستید نباید دست ما به شما بخورد.»

حسن گلزاری، به گفته وکیل مشاورش، در سال ۱۳۶۴ به زندان گوهردشت منتقل شده. وی گفت که در ملاقات کابینی با خانواده‌اش از اذیت و آزار‌ها و شکنجه‌های داخل زندان سخن گفته و «سر همین صحبت‌ها پدر، مادر و خواهر من را دستگیر کردند، خود من را هم به کرج بردند و چند روز کتک زدند، اذیت کردند، بعد دوباره به انفرادی برگرداندند و ۶ ماه در انفرادی بودم. سپس از انفرادی به بند ۹ منتقل شدم. تقریبا اواخر من را به بند یک بردند و بعد دربند جهاد حدود ۱۰ روز بودم که اعدام‌ها شروع شد. بعد از اتاق هیات مرگ هم مرا به انفرادی بردند و دو ماه باز انفرادی بودم.»

این زندانی سیاسی پیشین می‌گوید که با پایان جنگ ایران و عراق، او و اکثر زندانیان احتمال می‌دادند که آزاد شوند و خبر نداشتند که دارند اعدام می‌کنند.

وی سپس از حضورش در اتاق هیات مرگ گفت: «من چشم‌بند را برداشتم و چند نفر آخوند و پاسدار را دیدم. اسامی آخوندها، ابراهیم رئیسی بود که دادستان کرج بود و حکم ۱۲ سال زندان من را رئیسی داده بود، حسینعلی نیری، مصطفی پورمحمدی، مرتضی مقتدایی و اسماعیل شوشتری هم بود ولی او لباس شخصی تنش بود، نادری دادستان کرج هم بود، دو سه تا پاسدار هم بودند که الان اسم آن ها را به خاطر ندارم. فاتحی که من را داخل اتاق برد خارج شد و آن‌جا نماند.»

گلزاری گفت که در اتاق هیات مرگ پذیرفته که سازمان مجاهدین خلق را منافقین بنامد و بنویسد که جمهوری اسلامی را قبول دارد.

وی توضیح داد که بعد از حضور در اتاق هیات مرگ به سلول انفرادی منتقل شده و از طریق مورس زندانی سلول کناری متوجه شده که چند روز است که اعدام‌ها شروع شده است: «داخل انفرادی یکی از کرکره‌ها کاملا خم بود و من می‌توانستم بیرون را ببینم. چرخ و فلکی در خیابان سیزدهم گوهردشت بود و هر شب آن چرخ و فلک را می‌دیدم که مردم برای تفریح می‌رفتند و در دو سه کیلومتری آن چرخ و فلک داشتند هر شب ده‌ها نفر را اعدام می‌کردند.»

حسن گلزاری گفت که از سلول انفرادی کامیون‌های یخچال‌دار را دیده و «آن کرکره‌ای را که کمی کج بود می‌گرفتم و داخل حیاط را می‌دیدم. هر یکی دو روز، یک کامیون یخچال‌دار شب‌ها می‌آمد و من سر و صداها را می‌شنیدم. بعد صدای پرت کردن چیزی را می‌شنیدم، من هیچ‌وقت جنازه‌های دوستانم را ندیدم، اما حدس می‌زنم این صدای همان جنازه‌ها بود.»

گلزاری تعریف کرد که حدود ۱۰ مرداد حمید عباسی و چند پاسدار ۲۰ نفر را از بند آن‌ها به جایی منتقل کرده است و او را از آن‌جا مقابل هیات متصدی اعدام‌ها می‌برند که در آن‌جا ابراهیم رئیسی، حسینعلی نیری، پورمحمدی و چند تن دیگر حضور داشتند.

وی در ادامه گفت در جریان اعدام‌ها به سلول انفرادی منتقل شده که از آن‌جا کامیون‌های یخچال‌دار را دیده است که هر دو سه شب در میان می‌آمد.

حسن گلزاری گفت: بعد از این‌که شعار «مرگ بر منافق» و «درود بر خمینی» می‌شنید، صدایی می‌شنید که «انگار چیزی داخل کامیون پرتاب می‌شود. من دوستانم را ندیدم. اما فکر می‌کنم این صداها جسد دوستانم بود که پرتاب می کردند در کامیون.»

وی گفت در جریان اعدام‌ها چند بار به بازجویی رفته و در آن‌جا از او می‌خواستند نام کسانی را لو بدهد. او می‌گوید در آن‌جا مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت و صدای حمید عباسی را هم در میان بازجویان شناسایی کرده است.

او می‌گوید حمید عباسی او را برای مصاحبه تلویزیونی زیر فشار قرار داده و مورد ضرب و شتم قرار داده است.

حسن گلزاری افزود حتی وقتی از انفرادی به بند دو منتقل شد بعد از چند روز مجددا به تمام زندانیان گفتند: «چشم‌بند بزنید و این‌بار تصور همه این بود که می‌برند اعدام‌مان کنند.»

 وی گفت در آن زمان پس از آن‌که از او خواستند کسی را لو بدهد و نپذیرفت، به همان آمفی تئاتری منتقل شد که در روزهای قبل آن‌جا اعدام می‌کردند و در آن‌جا حمید عباسی برای جابه‌جا کردن زندانی از لباس او را گرفته و گفته «شما نجس هستید» و نباید به شما دست زد.

وی ادامه داد: حمید نوری‌(عباسی) زندانی را که در این لحظه به گلزاری گفته بود «نترس اعدام نیست»، به‌شدت مورد ضرب و شتم قرار داده است.

او گفت حمید عباسی از جمله کسانی بود که به پاسدارها دستور می‌داد.

زندانیانی که تاکنون شهادت داده‌اند بر این عقیده‌اند که اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در گوهردشت از هشتم تیرماه ۱۳۶۷ آغاز شده بود.

مقامات قضایی جمهوری اسلامی ایران مدعی‌اند زندانیان سیاسی قصد داشتند به دنبال عملیات فروغ جاویدان سازمان مجاهدین خلق که در چهارم تیرماه آن سال آغاز شد در زندان شورش کنند. جمهوری اسلامی ایران علاوه بر این، مدعی است با فتوای آیت‌الله خمینی هیاتی را برای عفو زندانیان و رسیدگی به پرونده آن‌ها به زندان فرستاده است. بنابر روایت جان به در بردگان، این هیات متصدی اعدام هزاران زندانی سیاسی بوده و به «هیات مرگ» مشهور است.

همگان می‌دانند که طرح کشتار دسته‌جمعی زندانیان سیاسی، از قبل برنامه‌ریزی شده بود بنابراین کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ در زندان‌های سراسر ایران توسط جمهوری اسلامی ایران، کم‌ترین ربطی به عملیات مجاهدین خلق در مرزهای ایران ندارد.

تاریخ انتشار : ۱۳ مهر, ۱۴۰۰ ۶:۱۹ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم…

غم دیگر

پایان تلخ یک ریاست جمهوری

کاش میشد

نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور

بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴