در سالگرد کشتار وسیع زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷
فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی، جنایت علیه بشریت!
در تابستان سال ۱۳۶۷ حکومت جمهوری اسلامی اقدام به کشتار وسیع زندانیان سیاسی نمود. بر مبنای آماری که تا کنون از سوی منابع موثق ارائه شده است، هیئتهای حکومتی مرگ قریب پنج هزار زندانی سیاسی را بدون رعایت هر جنبهای از حقوق آنان حتی در چارچوب قوانین ظالمانهٔ خودِ جمهوری اسلامی، محکوم به مرگ کردند و به جوخههای قتل سپردند. فاجعهٔ ملی کشتار وسیع زندانیان سیاسی که حکومت ولایی جمهوری اسلامی در تابستان ۱۳۶۷ با خویی ددمنشانه مرتکب و بر مردم و میهن ما تحمیل کرد، جنایت علیه بشریت است.
فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ تنها جنایتی نبود که جمهوری اسلامی در دههٔ نخست به دست گرفتن حکومت مرتکب شد. ردّ خونین این حکومت در سراسر سرزمین پهناور ایران چون زخمی ماندگار بر صحیفهٔ تاریخ ثبت شده است.
ما فداییان خلق ایران که بسیاری از رفقا، یاران، دوستان و بستگان خود را در کشتار ۶۷ از دست دادهایم، مانند دیگر بازماندگان جانباختگان آن کشتار، مانند بسیاری از هممیهنانمان، داغدار این جنایت شنیع و دادخواه آن ظلمایم که در حق همهٔ آن فرزندان ایران اِعمال شد! ما همگام با دیگر خانوادهها و نیروهای سیاسی، همراه با همهٔ ایرانیانِ دادخواه، انساندوست، آزادیخواه و ظلمستیز این جنایت ضد بشری را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد و آمران و عاملان آن را هرگز نخواهیم بخشید و تا برپایی دادگاهی مردمی و عادلانه در خاک میهن برای رسیدگی قضایی به این جنایت، هرگز از تلاش برای رسیدن به این هدف فروگذار نخواهیم کرد!
آن چه در ارتباط با کشتار سال ۶۷ قطعیت دارد این است:
– بر مبنای مدارک، شواهد و قرائنِ عدیدهٔ موجود، توطئهٔ کشتار زندانیان سیاسی از سال ۱۳۶۶ طرح و برنامهریزی آن از همان سال آغاز شده است،
– از پایان سال ۱۳۶۶ رویکرد و رویهٔ برخورد با زندانیان سیاسی تغییر کرد و آزادی زندانیانی که قرار بر آزادیشان بود، به یکباره متوقف شد،
– دوشنبه، ۸ فروردین ۱۳۶۷ در تهران رفیق تودهای ابوالفضل پورحبیب که از آذرماه ۱۳۶۶ در سلول مرگ بود، در زندان اوین اعدام شد،
– فدایی خلق، رفیق انوشیروان لطفی در روز ۶ خرداد ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شد،
– موج اصلی کشتار در تابستان و به ویژه در ماههای مرداد و شهریور ۱۳۶۷ بود و با یک فرمان به امضای آیتالله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی و پاسخهای مکمل او آغاز شد،
– هدف کشتار در زندانهای کشور خلاص کردن حکومت از وجود زندانیان سیاسی بوده است، که محکومیت زندان بسیاری از آنان یا به پایان رسیده و یا در شرف اتمام بود و میبایستی آزاد میشدند،
– در میان جانباختگان کشتار ۶۷ از هر چهار گروه زندانیان سیاسی، (۱) حُکمدار، (۲) «ملیکِش»، (۳) زیرِ حُکم و (۴) منتظرِ حکم وجود دارد،
– برای انجام این کشتار ملاقات زندانیان با خانوادههایشان لغو شد،
– هیئتهای سهنفره مرگ که ترکیب انتصابی آنها مشخص شده است، در زندانهای جمهوری اسلامی در سراسر کشور، زندانیان سیاسی را در برابر پرسشهایی با محوریت سه پرسش قرار دادند که از پیش به منظور تعیین باورهای دینی و سیاسی زندانیان و میزان وفاداری آنان به سازمان متبوع خود مقرر شده بود،
– همهٔ زندانیان سیاسی در برابر هیئتهای مرگ قرار گرفتهاند. بسیاری از آنان دارای حکم حبس از بیدادگاههای خود جمهوری اسلامی بودند و بسیاری از آنان نیز مدت مقرر حبس خود را از سر گذرانده بودند و تنها به این دلیل هنوز در زندان بودند که حاضر نشده بودند، توبهنامهای بنویسند. حتی بخشی از زندانیان تواب نیز در جریان کشتار به قتل رسیدند.
– نقشهٔ هیئتهای مرگ کشتن تعداد هر چه بیشتری از زندانیان سیاسی بود و این واضعان مرگ در هر پاسخی به دنبال بهانهای برای فرستادن زندانی به صف اعدامیان بودند،
– زندانیان به ویژه در مراحل نخست اجرایی کردن نقشهٔ کشتار، بیخبر از توطئه شومی که علیه جان آنان چیده شده بود، غالبا بی اطلاع از اهمیت و تأثیر گفتن عبارتی که امکان گریز آنان از مهلکهٔ پبش رو را فراهم کنند، با هیئتهای مرگ مواجه میشدند،
– کشتار به صورتهای مختلف به اجرا درآمده است،
– کوشش خانوادههای نگران زندانیان و تلاش آیتالله منتظری در توقف کشتارها بیثمر مانده است،
– پیکرهای بیجان زندانیان به همان صورت، با همان لباس، دزدانه و شبانه شانه به شانه و سر به سر در گورهای دستهجمعی به خاک سپرده شدهاند،
– در تهران، خانوادههای زندانیان پس از دریافت اخباری مبنی بر مشاهدهٔ آثار وقوع فعل و انفعالات جدید در گورستان خاوران، جسورانه و شبانه به آنجا رفتند، با دستان خالی خاک را به کناری زدند و به پیکرهای بیجان عزیزانشان رسیدند، با پیکرهای بیجان عزیزانمان، پیکرهای فرزندان مبارز و آزادهٔ ایران روبهرو شدند که دژخیمان تنها زیر مشتی خاک نهاده و گریخته بودند،
– خانوادههای جانباختگان بدون هر اطلاع قبلی فراخوانده شدند و قاتلان در میان ناباوری بستگان، ساکهای عزیزانشان را به آنان تحویل دادند، بدون آن که محل دفن جانباختگان به بازماندگان آنان اطلاع داده شود،
– بستگان با تهدید و ارعاب از برگزاری هرگونه مراسم بزرگداشت و ختم منع شدند و عدول از رعایت این منع موجب ایذاء، اذیت و آزار خانوادهها شد،
– در تبریز فدایی خلق، مجتبی مطلع سراب، روز دوشنبه، ۲۱ فروردین ۱۳۶۸ اعدام شد.
– بر خلاف ادعای جمهوری اسلامی که این کشتار را به مشارکت سازمان مجاهدین خلق ایران در جنگ عراق علیه ایران و در حملهٔ نظامی آن سازمان از خاک عراق به خاک ایران پس از اعلام آتش بس میان عراق و ایران پیوند میزند، عملاً با وجود تعداد کثیر چپها و ملیون در میان قربانیان که بسیاری از آنان مطلقاً در فاز مبارزه برای سرنگونی حاکمیت نبودند، این ادعا بیش از پیش رنگ باخته است، ادعایی که حتی اگر به گوشهای از حوادث آن دوره مربوط میبود، ربطی به زندانها نداشت و تنها بهانهای بود که حکومت برای خلاص کردن خود از چنگ هر نیروی مخالف و برقراری فضای خفقان و مرگ در جامعه بدان متوسل شد.
با تلاش و کنکاش ایرانیان آزاده پرده از بسیاری از اطلاعات و رازهای گاه سر به مُهرِ مربوط به روندهای منجر به فاجعهٔ ملی و جریان ارتکاب آن برداشته شده است. در این میان نقش عزیزان جان به در برده از کشتار و زندان، نقشی تعیینکننده بوده است. علاوه بر آن پیگیری شبانهروزی و خستگیناپذیر بازماندگان زندانیان و به ویژه مادران داغدار و مبارز خاوران در ممانعت از به فراموشی سپرده شدن نام و یاد فرزندان به خون خفتهٔ میهن قابل ارج و تقدیر است، مادرانی که متاسفانه بسیاری از آنان دیگر در میان ما نیستند، مادرانی که ما را گذاشتند و رفتند، بیآنکه شاهد دادخواهی از فرزندان آزاده و برومندشان باشند که چه ظالمانه در آن سال سیاه در به حکم حاکمان مستبد ایران جان باختند و رفتند. با این همه هنوز زوایای بسیاری از این کشتار نامعلوم است. زوایایی که به تدریج مشخص میشود، زوایایی که اطلاعات مربوط بر روند تصمیمسازی و اجرای این فاجعه را تکمیل میکند و موجب اشراف هر چه بیشتر بر گامهای فاجعه، بر گامهای این جنایت فجیع علیه بشریت میشود.
از آن روزهای تلخ و غمبار ۳۴ سال میگذرد. حکومت جمهوری اسلامی دههها کوشید تا وقوع این جنایت را انکار کند، مسکوت بگذارد، از هرگونه اظهار نظری در بارهٔ آن خودداری کند و جزئیات آن را در اختیار بازماندگان قربانیان آن کشتار و نیز افکار عمومی مردم قرار ندهد. اما تلاش شبانهروزی بازماندگان جانباختگان سرفراز میهن در تابستان ۱۳۶۷ مانع از آن شد که شمعِ نام و هستی آنان بیفروغ گردد و بر این جنایت بزرگ و بر نام قربانیان آن گرد فراموشی بنشیند.
این حقّ بازماندگان قربانیان کشتار زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷ و همهٔ ملّت ایران است که از همهٔ اطلاعات مربوط به این جنایت آگاهی داشته باشند. این حقّ همهٔ ماست که در دادگاهی عادلانه در خاک میهن ما به جرم و جنایت آمران و عاملان آن کشتار جمعی رسیدگی شود. و آن روز بیگمان خواهد رسید.
اما تا آن روز ما نیز در کنار دیگر هممیهنان خود، در کنار داغدیدگان کشتار ۶۷ و دیگر جنایات جمهوری اسلامی از اعتراض به آمران و عاملان این جنایات بازنخواهیم ماند. این امر به ویژه امروز و در شرایطی اهمیت برجستهای دارد که یکی از صادر کنندگان حکم کشتار بسیاری از جانباختگان کشتار زندانیان سیاسی، یکی از قاتلان فرزندان آزادهٔ مردم به مقام ریاست جمهوری اسلامی منصوب شده است.
ابراهیم رئیسی، شاید رئیس جمهوری اسلامی باشد، اما رئیس جمهور مردم ایران نیست. ما نیز بر آنایم که یک جنایتکار علیه بشریت، کسی که حکم قتل صدها تن از فرزندان برومند مردم را صادر کرده است، هرگز حقّ ندارد خود را نمایندهٔ ایران و ایرانی بداند. و در ادامهٔ این اعتراض ما نیز همصدا به دیگر ایرانیان آزاده به حضور ابراهیم رئیسی، قاتل فرزندان ایران در مجمع عمومی سازمان ملل معترضایم و در اقدامات اعتراضی نسبت به این حضور شرکت خواهیم کرد!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در سی و چهارمین سالگرد فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نام جانباختگان آن را گرامی میدارد و از آنان به بزرگی یاد میکند! همهٔ اعضاء و نیروهای سازمان که هر یک از ما نیز مانند بسیاری از هممیهنانمان داغدار جانباختگان آن سال و تابستان خونینایم، در کنار دیگر بازماندگان آن جانباختگان سرفراز تا روزی که دین خود را به آنان ادا نکنیم، از پای نخواهیم نشست.
ما نیز نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم!
دوشنبه، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ (۵ سپتامبر ۲۰۲۲ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)