چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۱

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۱

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد

در جامعه ما تشویق وجود ندارد اما تا دل‌مان بخواهد تنبیه هست!

تنبيه بدنی آثار منفی در کودک دارد و به همين دليل نبايد از آن استفاده کرد. برخی از آثار منفی تنبیه بدنی، در ذهن بچه این موضوع را می‌کارد که «من کسی نیستم و لیاقت هیچ چیز را هم ندارد.» به این ترتیب، این موضعات در روند تفکری و ذهن طفل ايجاد شده و خود را پايين‌تر از ديگران می‌پندارد. زير مکررا در حين تنبیه، اين جملات را از دهان والدين خود شنيده است. در تفکر چنین بچه‌ای و نوجوانی، به جای آگاهی، لج‌بازی در ذهن او شکل می‌گيرد و باعث می‌شود بر منفی کاری خود بيافزايد. هم‌چنین تنبیه بدنی به هر شکلی که باشد قطعا بین والدین و فرزندان‌شان فاصله و ديوار ايجاد شود. این طبيعت انسان است و والدین باید بدانند تاثير انضباطی تنبیه بدنی، سطحی و موقتی است اما همین روش بین بچه و والدین کینه‌توزی به وجود می‌آورد. بنابراین برای ايجاد يک پيوند دائمی و ماندگار با فرزندان بايد در کنار آموزش نظم و انضباط، باید گذاشته شود. تنبيه بدنی ایجاد ترس می‌کند و برای هميشه بين والدين و فرزندان فاصله می‌اندازد.

در جامعه ما ایران، تشویق وجود نداشته و ندارد اما تا دل‌مان بخواهد در خانواده و مدارس و جامعه تنبیه هست! در واقع تنبیه نه تنها هرگز نمی‌تواند نتایج دل‌خواه را فراهم کند، بلکه فرد را عقده‌ای و خشونت‌طلب و یا گاهی عقب‌مانده بار می‌آورد. زیرا به‌طور کلی چنین روشی منفی و مخرب است و به‌ویژه در دوران کودکی و نوجوانی آسیب‌های مخربی به کودک می‌رساند. این روش به کودک ‌آموزش نمی‌دهد، بلکه امر و نهی می‌کند که چه کاری را نباید انجام دهد. اما نمی‌آموزد که چگونه باید رفتار کند. همه والدین در مورد تنبیه کودک، عقاید شخصی مخصوصی دارند. چه آن‌هایی که آن را می‌پذیرند و یا این که رد می‌کنند. به نادرست از تنبیه و بخورد آمرانه به‌عنوان یک روش «تربیتی و آموزشی مناسب» برای کودکان‌شان استفاده می‌کنند. وقتی تنبیه جای رفتار یاد دادن و آموزش منطقی و شایسته انسانی را می‌گیرد، کودک نمی‌داند رفتار ناپسندش را با چه رفتاری جایگزین کند. به‌علاوه تنبیه نه تنها کودک را مطیع و ترسو بار می‌آورد، بلکه او را خشن و پرخاشگر می‌کند و چه بسا آینده او را تباه می‌سازد. چون وقتی از یک تنبیه به دفعات زیاد استفاده شود، کودک را عاصی بار می‌آورد. 

تنبیه بدنی آثار منفی در کودک دارد و به همین دلیل نباید از آن استفاده کرد. برخی از آثار منفی تنبیه بدنی، در ذهن بچه این موضوع را می‌کارد که «من کسی نیستم و لیاقت هیچ چیز را هم ندارد.» به این ترتیب، این موضعات در روند تفکری و ذهن طفل ایجاد شده و خود را پایین‌تر از دیگران می‌پندارد. زیر مکررا در حین تنبیه، این جملات را از دهان والدین خود شنیده است. در تفکر چنین بچه‌ای و نوجوانی، به جای آگاهی، لج‌بازی در ذهن او شکل می‌گیرد و باعث می‌شود بر منفی کاری خود بیافزاید. هم‌چنین تنبیه بدنی به هر شکلی که باشد قطعا بین والدین و فرزندان‌شان فاصله و دیوار ایجاد شود. این طبیعت انسان است و والدین باید بدانند تاثیر انضباطی تنبیه بدنی، سطحی و موقتی است اما همین روش بین بچه و والدین کینه‌توزی به وجود می‌آورد. بنابراین برای ایجاد یک پیوند دائمی و ماندگار با فرزندان باید در کنار آموزش نظم و انضباط، باید گذاشته شود. تنبیه بدنی ایجاد ترس می‌کند و برای همیشه بین والدین و فرزندان فاصله می‌اندازد. بسیاری از والدین اغلب به یاد نمی‌آورند که خودشان در دوران کودکی تا چه اندازه از تنبیه شدن متنفر بوده‌اند. شیوه‌های مثبت و متعددی برای نزدیک شدن به کودک و یادآوری اشتباهاتی که مرتکب شده وجود دارد. کتک زدن کودک، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند اما آینده او را تباه می‌سازد.

تنبیه بدنی از بسیاری جهات می‌تواند خطرناک باشد، مثلا اگر در حالت خشم او را تنبیه می‌کنید ممکن است او آسیب‌های جدی ببیند و تمام عمرش او را آزار دهد. به‌خصوص ضربه زدن به نقاط ظریفی از صورت مانند چشم و گوش خیلی خطرناک است. بعضی از کودکان در اثر تنبیه بدنی، دچار آسیب‌دیدگی اعصاب شده و شاید هم فلج شوند و یا جان خود را از دست بدهد. اعمال خشونتی رفتار کودک را بد‌تر می‌کند نه بهتر و نه اصلاح. کودکی که تنبیه فیزیکی می‌شود حس بدی پیدا می‌کند و در نتیجه رفتاری بد از خود بروز می‌دهد و این چرخه در زندگی او ادامه پیدا می‌کند. تنبیه بدنی باعث باعث ایجاد احساس خصومت و سرکشی در کودک می‌شود. هم‌چنین تنبیه آموزش بدی به کودک می‌دهد و کودک به این نتیجه می‌رسد که وقتی از دست کسی ناراحت است، بلافاصله می‌تواند او را کتک بزند. از جمله خواهر و برادرهای کوچک‌تر از خود را کتک بزند و آزار دهد. باید رفتارهای مناسب کودک را به روی او بیاوریم و نشان دهیم متوجه آن‌ها شده‌ایم. وقتی کودک شاهد رضایت‌ بزرگ‌ترها از رفتار مناسبش شود، آن را ادامه می‌دهد. هم‌زمان اگر کودک رفتار نا‌مناسبی داشت، باید در درجه اول او را متوجه‌کرد که رفتارش به‌چه دلیل مناسب نیست. اگر رفتار ناهنجاری کودک ادامه داشت بهتر است او را به روان‌پزشک برد. هرگز نباید کودک را از نیاز‌های اولیه مثل غذای اصلی یا پوشاک و بهداشت محروم یا از خانه بیرون کرد و یا او را در اتاقی زندانی کرد. مهم‌تر از همه، تنبیه بدنی کودک کاری غیرانسانی، غیراصولی و مصداق کودک‌آزاری است و شیوه درستی در تربیت محسوب نمی‌شود. گذشته از غیر انسانی بودن، تنبیه بدنی تاثیر سوء زیادی در زندگی بچه دارد.

وقتی والدین با تنبیه بدنی و ایجاد درد و ترس در کودک سعی می‌کنند او را از انجام کار اشتباهی نهی کنند، آن‌چه کودک درک می‌کند، این است که زورگویی و پرخاشگری و کتک‌زدن مهم‌تر و درست‌تر است. از سوی دیگر، چون کودک از بزرگ‌ترها الگو‌برداری می‌کند، سعی می‌کند برای وادار کردن کودکان کوچک‌تر یا هم سن خود، از زور بازویش استفاده کند. در واقع ذهن کودک دچار دوگانگی می‌شود که پس اگر این کار درست نیست چرا پدر و مادرم مرا می‌زنند؟ همین کودک فردا در جامعه به محض اختلاف با فرد دیگری، بدون آن‌که توجه داشته باشد حق با کیست، درگیر می‌شود و حتی ممکن است مرتکب جرایم سنگین‌تری مثل قتل ‌شود. کودکانی که تنبیه‌ بدنی می‌شوند، از حل منطقی مشکلات خود برنمی‌آید. او همواره دچار درد و ترس و اضطراب است و قادر نیست مشکلی را کند. او در آینده نیز به جای حل مسئله، دچار حالت‌های اضطراب و خشونت می‌شود. به‌علاوه والدینی که بچه خود را کتک می‌زنند، در ذهن کودک بی‌اعتبار می‌شوند. کشف شخصیت و خلق و خوی کودک و توانایی‌هایش، یکی از اصلی‌ترین شیوه‌های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتر استعدادها و تمایلات کودکان نیز می‌شود.

برخوردهای تربیتی والدین شامل تشویق و تنبیه، در ساخت شخصیت حال ‌و آینده فرزندان بسیار تعیین کننده و مهم است؛ به‌طوری که محبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والدین می‌شود و در مقابل، به کار بردن خشونت بدنی و کلامی باعث تخریب و تحقیر شخصیت کودکان خواهد شد. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن‌ها و آماده کردن آن‌ها برای شناخت روابط و مناسبات و قوانین اجتماعی و انسانی باشد، شخصیتی در کودکان شکل می‌گیرد که برآیند و ماحصل آن موفقیت در شئون مختلف فردی و جمعی بوده و در ایجاد یک ارتباط و تعامل مطلوب با دیگران باشد. به گفته روان‌پزشکان، واژه‌هایی مانند تحقیر، سرزنش، ملامت، تهدید، مقایسه، توهین و تنبیه‌های شخصی و بدنی از مخرب‌ترین واژه‌های تربیتی هستند. توصیه آن‌ها، به والدین این است که واژه‌های عاطفی را باید به‌جای واژه‌های انضباطی به‌کار ببرند و فضا را با واژه‌های عاطفی هماهنگ کنند. همه ما انسان‌ها نیازمند توجه هستیم. وقتی فرزندان ببینند مورد توجه قرار گرفتند؛ این مورد توجه قرار گرفتن نه این‌که مدام بچه‌ها را بغل کرده و ببوسند و با این ویژگی‌ها و صفات اسم ببرند؛ بلکه وقتی فرزندشان نقاشی کشیده، یا چیزی را خلق کرده، آن‌ها برای دست ساخته و حاصل فکر فرزند خود ارزش قائل شوند؛ آن‌ها را به در و دیوار خانه نصب کنند؛ تا کودک بداند که کارش تو برای والدینش بالاترین ارزش را دارد.

در مدارس نیز بسیاری از معلمان از  تحقیر و خشونت استفاده می‌کنند و شاگردان خود را کتک می‌زنند. آن‌ها، شخصیت دانش‌آموز را تحقیر و سرزنش و در واقع ترور می‌کنند؛ طبیعتا این تنبیه باید ممنوع باشد. متاسفانه وقتی معلمان می‌خواهند شاگرد خود را تنبیه کنند از واژه‌هایی مثل «تو لیاقت نداری!»، «شایستگی نداری!» «تنبلی!» و «کودن هستی!» و … استفاده می‌کنند. در حالی که تنبیه شخصی که شخصیت کودک در آن ترور می‌شود به مراتب شخصیت فرد را نابود می‌کند و موجب ایجاد یک حالت روانی در کودک می‌شود که در بزرگ‌سالی کودک را دچار آسیب در رفتار، عملکرد و مناسبات با دیگران خواهد کرد. بنابراین، یکی از اصولی که در مدارس ایران چه در گذشته و چه در حال حاضر، تحت عنوان صلابت و اقتدار معلم و مدیر مدرسه است. در این‌جا دیگر اقتدار، صلابت و مدیریت عاطفی کارکردی ندارد و هرچه هست جز تنبیه و توهین و تحقیر چیز دیگری نیست. این‌ها همان آثار تخریبی دارد که تنبیه بدنی برای کودک دارد؛ حتی تنبیه انضباطی و کلامی این آسیب را به همراه دارد و شاید همه ما از انواع تنبیه‌ها و یا رفتارهای تنبیهی مخرب رنج برده و می‌بریم.

تربیت یک فعالیت آگاهانه بوده و مستلزم برنامه و هدف است. تا زمانی که انسان چشم از جهان می‌بندد نیازمند یک برنامه‌ریزی دقیق، عامدانه و آگاهانه‌ای است که نیازمند دخالت است؛ انسان موجودی است که با ناتوانی و گریه به دنیا می‌آید و پدر و مادر و اولیای مدارس با یک برنامه پرورشی، آموزشی، مدون، رسمی و کارشناسانه اقدام به تربیت کودکان می‌کنند. اساسا هوش یک استعداد ذاتی است و نیاز نیست آن را پرورش داد. چرا که هوش تربیتی،کلامی، موسیقی، ارتباطی درون فردی و طبیعت گردی انواع هوش، استعدادهای همگانی هستند؛ فقط باید تربیت این هوش‌ها را از قوه به فعل در آورد. یعنی اگر تربیت و برنامه تربیتی در خانه و مدرسه نداشته باشیم این استعدادها هیچ وقت بلفعل نمی‌شوند. تربیت همانند کاشتن بذر و گل است. بذری را در دل زمین و گلی را در گلدان می‌کاریم و آبش می‌دهیم؛ آرام‌آرام می‌بینیم جوانه می‌زند تا زمانی که به تولید میوه و غنچه و گل برسد. متاسفانه بسیاری از والدین و مربیان آموزشی و معلمان بر این گمان هستند که تنبیه هم مانند تشویق بخشی از فرایند تربیتی کودکان و دانش‌آموزان است. در صورتی که در روش‌های نوین تربیتی، جایی برای تنبیه وجود ندارد. چه در سیستم آموزش و پرورش قبل انقلاب و چه بعد از انقلاب، شاهد گزارش‌هایی در‌باره تنبیه دانش‌آموزان در مدارس ایران هستیم. به ویژه در سال‌های اخیر و در حاکمیت جمهوری اسلامی، همواره صدای تنبیه و آسیب دیدن دانش‌آموزان در جامعه شنیده می‌شود. البته آمار دقیقی از  قربانیان تنبیه بدنی در مدارس ایران در دست نیست. اما شواهد نشان می‌دهند تنبیه فیزیکی دانش‌آموزان در مدارس رو به افزایش است.  ظاهرا مسئولان آموزشی خاطرنشان می‌کنند هرگونه تنبیه‌بدنی دانش‌آموزان در مدرسه ممنوع است، اما فیلم‌های پخش‌شده در اینترنت و گزارش‌های مربوط به آن چنین چیزی را نشان نمی‌دهند. چندی پیش دکتر کمیل زاهدی تجریشی، متخصص روان‌شناسی بالینی در مورد تنبیه کودکان به یک از رسانه‌های چاپ تهران، گفته است: «موضوع تنبیه و تشویق همیشه یکی از موضوعات مهم در روان‌‌شناسی رفتاری بوده است.

نتایج سال‌ها پژوهش در این خصوص نشان می‌دهد برای شکل‌دهی رفتارهای درست، همیشه تشویق کردن بهتر از تنبیه است. یعنی وقتی بخواهیم رفتار مناسبی در فردی شکل بگیرد؛ مثلا دانش‌آموزی خوب درس بخواند،  اگر تشویق‌هایی را برای او در نظر بگیریم آن رفتار بسیار بهتر و بیش‌تر در او نهادینه خواهد شد.» به‌گفته تجریشی در روان‌شناسی، تنبیه فیزیکی اصلا به رسمیت شناخته نمی‌شود. هم‌چنین این‌گونه رفتارها و برخوردها مناسب هیچ انسانی نیست و هیچ فردی تحت هیچ شرایطی حق آسیب زدن به فرد دیگری را ندارد. به گفته این روان‌شناس، تنبیه عوارض زیادی دارد. ضمن‌آن‌که تنبیه فقط شامل تنبیه کلامی یا توهین نیست. نخستین احساسی که تنبیه در فرد تنبیه‌شونده به‌وجود می آورد آن است که انبوهی از خشم در او ایجاد می‌کند. یعنی فرد پس از تنبیه دچار حس منفی بسیار زیادی می‌شود که همیشه درصدد جبران آن خواهد بود و اگر نتواند با شخص تنبیه‌کننده رفتار مشابهی داشته باشد آن را در ارتباط با شخص دیگری اعمال خواهد کرد. موضوع مهم دیگر در مورد تنبیه آن است که به تدریج و با مرور زمان افزایش پیدا می‌کند. یعنی اگر یک بار به دانش‌آموزی سیلی زده شود، دفعه بعد باید به این تنبیه اضافه شود تا در او اثر داشته باشد. یعنی تنبیه نه تنها تاثیری ندارد؛ بلکه جنبه عکس هم دارد.

تجریشی می‌گوید عارضه منفی دیگر تنبیه آن است که فقط در حضور  و در واقع از ترس تنبیه‌گر جواب می‌دهد؛ یعنی وقتی ناظمی بچه‌ها را تهدید می‌کند که اگر در حیاط بدوند یا شیطنت کنند آن‌ها را تنبیه می‌کند؛ بچه‌ها به محض رفتن ناظم، حتما کاری را که دوست دارند انجام خواهند داد و مطابق میل خودشان رفتار خواهند کرد. به این ترتیب، دانش‌آموز و فرد تنبیه شونده چیزی را یاد نمی‌گیرد و آموزشی نمی‌بیند و متوجه اشتباه خود نخواهد شد. در واقع تنبیه برای تنبیه‌گر تقویت کننده است. یعنی وقتی شخص تنبیه می‌شود، نه‌تنها سعی می‌کند دیگر آن را تکرار نکند. بلکه همیشه مترصد آن است که در نبود شخص تنبیه‌کننده، آن کار را انجام دهد. تجریشی می‌گوید تنبیه به فرد تنبیه‌شونده هیچ‌گونه آموزشی نمی‌دهد. یعنی به او یاد نمی‌دهد چه کاری باید انجام دهد؛ بلکه با استفاده از این روش فقط به او اخطار داده می‌شود که چه کاری را نباید انجام دهد. به این ترتیب، تنبیه حاوی هیچ رفتار جایگزینی نیست. بنابراین احتمال تکرار آن بسیار زیاد است.  وقتی به کودک می‌گویند در حیاط مدرسه ندود به او گفته نمی‌شود پس اگر قرار است در زنگ تفریح ندود و شیطنت و بازی نکند، به جای آن چه کاری باید انجام دهد.

به این ترتیب، تنبیه‌کننده هم نتیجه می‌گیرد که هر بار با افزایش در تنبیه خود می‌تواند کاری کند که تنبیه شونده دیگر آن رفتار را تکرار نکند. این سیکل معیوب مدام تکرار خواهد شد و آسیب بسیار زیادی به کودکان و رشد شخصیتی آن‌ها وارد خواهد کرد. رسانه‌های داخل ایران، همواره از  گسترش برخی ناهنجاری‌ها از جمله فریب، تقلب، تظاهر، بی‌اعتمادی، ریا، خشونت، درگیری، تهمت، دروغ، حسادت، خودخواهی، زیر پا گذاشتن حقوق دیگران، در جامعه خبر می‌دهند که مبین افول اخلاقی در جامعه است و این بیماری جدی هم گرفه نمی‌شود. زندگی در جامعه بدون در نظر گرفتن اجتماع و مناسبات اجتماعی قابل تصور نیست و به همین دلیل انسان عصر حاضر، بدون ارتباط با دیگران قادر به برآوردن نیازهایش نخواهد شد و برای برقراری ارتباطی معقول و با در نظر گرفتن منافع طرفین، نیازمند داشتن روابط و مناسبات انسانی و عادلانه در جامعه است. از سویی با توجه به این‌که امروزه اخلاق، گم‌شده در ایران است به تاکید کارشناسان اگر بخواهیم آسیب‌های اجتماعی از جامعه رخت بر بندند باید اخلاق انسانی را در جامعه و آموزش و پرورش و قوانین و حاکمیت رواج دهیم زیرا جامعه بدون اخلاق راه به‌جایی نخواهد برد.

اگر دروغ‌گویی، ریا، تهمت و هزاران کج اخلاقی در جامعه رواج یابد آن جامعه دچار افول اخلاقی می‌شود و در مقابل اگر صداقت، شفافیت و احترام و …از دغدغه‌های جامعه باشد، در این صورت اخلاق، امنیت و اعتماد در جامعه به‌وجود می‌آید. اتفاقات و حوادثی که اصولا در فضای حقیقی و مجازی جامعه از حاکمیت ظهور و بروز پیدا می‌کند نشان از وجود بد اخلاقی‌ها و به‌نوعی افول و سقوط اخلاق در جامعه دارد که مصداق آن را می‌توان در خشونت‌ها، درگیری‌ها، توهین، تهمت‌ها، ریا و دروغ، تجاوز به حریم خصوصی افراد عنوان کرد. نتایج یک نظرسنجی انجام شده در سال ۱۲۹۴ در حوزه‌های اخلاقی جامعه ایران، نشان می‌دهد که به عنوان مثال در سال ۹۴ حدود ۸۰ درصد جامعه معتقد بودند که مردم ما خیلی زیاد دروغ می‌گویند. بر اساس این نظرسنجی حدود ۷۰ درصد جامعه بر این باور بودند که گذشت در جامعه ما خیلی کم است و حدود ۷۰ درصد اذعان داشتند که تظاهر، ریا و دورویی در جامعه خیلی زیاد است که این‌ها کنش‌های اخلاقی است. حدود ۷۰ درصد گفتند فریب و تقلب در جامعه بالاست و ۶۶ درصد حسادت و خودخواهی در جامعه را بالا می‌دانستند و این در حالی بود که حدود ۷۰ درصد معتقد بودند که وفای به عهد و انصاف در جامعه خیلی کم است.

اصولا حوزه اخلاق در سه سطح اخلاق بین مردم، اخلاق بین مردم و مسئولان و دیگر اخلاق بین رسانه‌ها و مردم و مسئولان قابل تبیین دانست. از سال ۱۳۵۸، ۶۰ میزان اعتماد مردم به مسئولان از میزان ۷۵ تا ۸۰ درصد به ۱۰ تا ۱۵ درصد در سال ۱۳۷۳ رسیده است که بیان‌گر افول کنش‌های اخلاقی در جامعه ایران بین مردم و مسئولان و هم‌چنین بین مردم و خودشان است. بی‌تردید نبود انواع آزادی و عدالت در نظام اجتماعی موجب بی‌اخلاقی و به‌نوعی کج اخلاقی می‌شود زیرا اصل آزادی و عدالت به‌معنای فرصت‌های برابر است است و عدالت توزیعی به‌منظور چرخش این فرصت‌هاست.

نتیجه عملکرد و تاثیر مدارس و سایر مراکز آموزشی برای کودکان و جوانان، آموزش خشونت و دروغ‌گویی و ریاکاری است. نیروی انتظامی حکومت اسلامی در خیابان‌ها، رسما و علنا به مردم به ویژه زنان را مورد تحقیر و بی‌حرمتی و سرکوب قرار می‌دهد. در زندان‌های حکومتی اسلامی، انواع و اقسام شکنجه‌ها در جریان است که گاهی زیر شکنجه به زندانی تجاوز می‌کنند و یا می‌کشند. شهروندان معتقدند که تا وقتی فرهنگ و قوانین و ایدئولوژی حاکم بر جامعه ایران، به‌طور کلی تغییر و ریشه‌ای نکند و حاکمیت خواست و منافع خودشان را انجام می دهند، خشونت و سرکوب در جامعه نیز بیش‌تر و بیش‌تر خواهد شد. این مسئله در سطح کلان و خرد از یک کارمند ساده تا یک مدیر و نماینده مجلس و وزیر و رهبر و همه رده‌های بالاتر سیاسی و نظامی دیده می‌شود که به دنبال منافع فردی و حاکمیت خود هستند. بنابراین، بی‌اخلاقی و خودمحوری و تحقیر و سرکوب و خشونت از بالا تا پایان جامعه ما در جریان است.

بر این اساس یک شهروند؛ یک کارمند عادی و یک مسئول و غیره وقتی می‌بینند که حاکمیت با تمام سران و مقامات و نهادهای سیاسی و نظامی فاسد و باند باز هستند چه کار باید بکند؟!  جامعه ما دست‌کم یک قرن گذشته، همواره با خشونت و سرکوب و سانسور دست به گریبان بوده است و در این یک قرن بخش آگاهانه و نیروهای آزادی‌خواه و برابری‌طلب جامعه نظم موجود را عوض کنند با سرکوب و سانسور شدیدتری مواجه شدند و قربانیان زیادی دادند و هنوز هم می‌دهند. سیر حرکت و تحولات اقتصادی و اجتماعی و  سیاسی، هیچ نسخه‌ای به لحاظ محتوایی برای خانواده و جامعه به ویژه نیروی جوان ندارد. در نظام حقوق شهروندی جامعه ما، هرگز همبستگی و اتحاد و آزادی‌خواهی و برابری‌طلبی نهادینه نشده است و هیچ‌گاه هم خانواده و مدارس و جامعه و حاکمیت به‌دنبال تربیت چنین شهروندان آگاه و مشارکت‌جو نبوده‌اند. هر چه که تاکنون در جریان بوده زورگویی و تحقیر و توهین و سرکوب بوده است. برای مثال، هر سال می‌شنویم و می‌خوانیم که چه‌قدر شلاق خورده‌اند، چه‌قدر زندانی و شکنجه شده‌اند و چه‌قدر اعدام شده‌اند. در موارد زیادی ده‌ها دختر و پسر که در حین جشن فارغ‌التحصیلی و تولد و جشن دستگیر شده بودند به اتهام اختلاط و هنجار شکنی به ۹۹ ضربه شلاق تعزیری محکوم و در همان روز بدون تحقیقات مقدماتی در مورد وقوع جرم، قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر، رسیدگی ماهیتی انجام، حکم تعزیر صادر و بلافاصله اجرا شده است. مجازات‌های بدنی خشن، عمیقا در فرهنگ سیاسی و اجتماعی و سیاسی حاکمیت ریشه دارد. وقتی اعدام بر سر زبان‌هاست دیگر شلاق و قطع دست و پا و انگشتان به راحتی برای عموم هضم می‌شود.

در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲، ۳۹ بار از شلاق (۳ تا ۱۰۰ ضربه) یاد شده است. در این قانون شلاق هم عرض با حبس و مجازات نقدی یکی از مجازات‌های اصلی است. شلاق در قانون مجازات اسلامی رتبه‌ سوم را در مجازات‌های شدید بعد از اعدام و قطع عضو دارد.‌‌(ماده‌ ۱۲۷) مجازات شلاق فقط به جرائمی خاص محدود نمی‌شود و انواع جرائم‌(از نوشیدن مشروبات الکلی تا روابط جنسی) را در بر می‌گیرد. سه دسته نهاد مدافع جدی تنبیه بدنی هستند: نهادهای دینی، نهادهای نظامی و حکومت‌های اقتدارگرا و تمامیت‌خواه. تنها وجه صدور حکم شلاق زهر چشم گرفتن و اعلام قدرت است چون اگر جریمه‌ نقدی با جبران خسارت یا قصاص با عضو در برابر عضو یا نفس در برابر نفس توجیه می‌شود شلاق هیچ کدام از این توجهیات را ندارد. نهادهای دینی و نظامی و سیاسی تنها می‌خواهند نشان دهند که قدرتمند هستند و تخلف از دستورات آن‌ها هزینه بالایی دارد. دهه‌هاست که در ایران امروز، حکومت و نهادهای نظامی و قضایی و دینی یک‌صدا مدافع انواع تنبیهات بدنی‌(اعدام، قطع عضو، شکنجه) هستند. کسانی که بیش‌ترین شلاق‌ها را در ایران می‌خورند جوانان، کارگران، زنان و اقلیت‌های مذهبی و ملی هستند. این چهار قشر واجد سه ویژگی مشترک هستند:

در عرف قضایی امروز دنیا شلاق دیگر یک مجازات تنبیهی نیست، بلکه مثل دیگر تنبیهات بدنی مصداق شکنجه است.‌(ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر) حکومت اسلامی این‌گونه قوانین را غربی و غیراسلامی و غیربومی معرفی کرده و نام شکنجه را نیز به تعزیر تغییر داده تا از این طریق این احساس بد را منتقل نکند که حکومت افراد را شکنجه می‌کند. حکومت دینی افراد را «شکنجه» نمی‌کند بلکه احکام الهی را اجرا می‌کند و… .

در نتیجه‌گیری می‌توانیم تاکید کنیم که برخی از والدین، خود همواره دچار استرس و نگرانی هستند تنها زورشان به فرزندان خود می‌رسد و آن‌ها مورد آزار و اذیت و تحقیر قرار می‌دهند. در خصوص تنبیه دانش‌آموزان همه‌چیز به بررسی تخلف خاطیان در آموزش و پرورش یا برخورد‌های اداری با معلم خاطی محدود نمی‌شود و در صورتی‌که تنبیه بدنی به حدی باشد که موجب جنایت شود، اولیای دانش‌آموز به‌عنوان اولیای دم حق دارند تا با مراجعه به دادسرا، مجازات خاطی و حسب مورد قصاص یا دیه جنایت وارد شده را مطالبه کنند. اما ایا این شکایت نتیجه خواهد داد یا نه؟ بستگی دارد به موقعیت معلم. اگر معلم خاطی، حکومتی و حزب‌الهی باشد قطعا حق با اوست و دانش‌آموز باید کتک اسلامی را می‌خورد تا ادب شود! مهم‌تر از همه، سیاست‌های اجتماعی حکومت اسلامی متمرکز است بر بسط و ریشه دواندن تبعیض، برساختن جامعه‌ای مطیع و برده‌وار، حذف زنان از عرصه عمومی، اعمال نظارت همه‌جانبه و تمامت‌خواهانه در جامعه، تقدیس تنبیه فیزیکی و خشونت، و تداوم فقر و بی‌عدالتی. بنابراین هر کسی کم‌ترین اعتراضی به حکومت داشته باشد به‌عنوان محارب با خدا شناخته شده و احتمال دارد اعدام شود. این سیاست‌های وحشیانه حکومت اسلامی با شدت بیش‌تری اعمال می‌شوند و دستگاه رهبری و شورای نگهبان و مجمع تشخیص و مجلس و غیره نیز در چارچوب همین سیاست‌ها بر عملکرد کل حاکمیت نظارت دارند. 

حکومت اسلامی و ایدئولوژی اسلامی آن، نافی نهادهای مستقل میان مردم در جامعه و پی‌گیری مطالبات از مجرای نهادهای صنفی، تخصصی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. حکومت اسلامی، همواره جامعه را بدون تشکل و سازمان‌یافتگی و اتحاد خواسته تا اولا همه عملکردهای حاکمان به مردم نسبت داده شود، ثانیا نیروهای بسیج و لباس شخصی و اعمال آن‌ها همان نهادهای مردمی معرفی شوند. حکومت اسلامی، همواره در حال تخریب نهادهای مدنی مستقل و تاسیس و تقویت نهادهای شبه‌مدنی بوده است. در برابر هر نهاد مستقلی که با مکافات زیاد شکل گرفته یک نهاد شبه‌دولتی با کمک دولت ایجاد شده است. انبوهی از نهادهای ظاهرا مستقل نیز با تمرکز در حوزه‌های سیاسی و دینی شکل یافته و از منابع دولتی استفاده می‌کنند و اوامر حاکمیت را به حالت اجرا درمی‌آورند. در فهرست موسساتی که از دولت مستقیما پول می‌گیرند، ‌نام موسسه‌های رنگارنگی مانند بنیاد حمید مولانا، و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بنیاد بوعلی سینا، موسسه آموزشی امام خمینی قم‌(مصباح)، موسسات مصباح‌الهدی و سفینه‌النجات، کانون نویسندگان قم، انجمن قلم و…، هر کدام سهم‌های چند میلیارد تومانی از بودجه دولت را می‌بلعند. اما جمعه‌ها نیز باندهای مختلف خود را دارند. در پیش‌گیری از جرم و برخورد با مشکلات اجتماعی، تنها سیاست حکومت توسل به زور و تنبیه و خشونت و ارعاب است. برای حل مشکل دزدی باید دست قطع کرد. راه‌حل مشکل روابط جنسی بیرون از چارچوب خانواده سنگسار است. راه‌حل مشکل اعتیاد شلاق و اردوگاه‌هایی مثل کهریزک‌ها است. راه‌حل مشکلات سیاسی، تیراندازی به مردم و شکنجه و تجاوز است. راه‌حل مشکل خانواده‌ها سلطه مردان بر زنان و کودکان تا حد تنبیه بدنی است. راه‌حل مشکل فساد نیز اعدام مفسدان اقتصادی است. بنابراین، هر آن‌چه که هست تبیه و زورگویی و آدم‌کشی است. 

با گذشت بیش از چهار دهه از عمر حکومت اسلامی، بیش از هشتاد در صد مردم ایران در فقر و نداری و حتی زیر خط فقر زندگی می‌کنند. تورم بالای ۵۰ درصد است. حاشیه‌نشینی، کارتن‌خوابی، گور‌خوابی و کودک خیابانی و… عادی شده است.اگر این حاکمیت جانی و سیاست حاکم بر آموزش و پرورش و نهاد خانواده را کنار بگذاریم حتی در میان نیروهای سیاسی در خارج کشور هم می‌بینیم نشانی از تشویق وجود ندارد هر آن‌چه که هست تحقیر و توهین و افترا است. اگر فعالیت‌های شما نود و نه درصد مثبت باشد کسی تشویقت نمی‌کند اما کافی‌ست کمی لغزش پیدا کنید آن‌گاه حتی گرایشات نزدیکت هم آن‌چنان حمله‌ای را به تو آغاز می‌کنند که مات و مبهوت انگشت به دهن می‌مانید! بنابراین فرهنگ غالب برای جامعه ما از نهادهای خانواده و آموزشی گرفته تا حاکمیت و نیروهای اپوزیسیون نه تشویق، بلکه اغلب تنبیه به عناوین مختلف است. متاسفانه هنگامی که احزاب و سازمان‌های سیاسی اپوزیسیون به‌هر دلیلی دچار انشعاب می‌شوند رفقایی که دهه‌ها با هم زندگی و مبارزه کرده بودند یک‌شبه دشمن همدیگر می‌شوند و آن‌چنان به همدیگر پرخاشگری و توهین‌های زشت می‌کنند که انگار تا دیروز سیاست‌های مشترکی را دنبال نکرده بودند. لازم به تاکید است که افشاگری با انتقاد تفاوت ریشه‌ای دارد. افشاگری این است که تصمیم گرفته شده طرف مقابل را به‌هر دلیل رسوا و بی‌اعتبار سازد. اما هدف نقد سازندگی هم‌زمان احترام به شخصیت فرد مورد نقد قرار گرفته است. هدف نقد هرگز تخریب نیست بلکه برعکس، سازندگی و بالندگی است. نقد علم و آگاهی و شعور انسان را بالا می‌برد.

نقد به‌معنای سنجش یک دیدگاه براساس ترازوی منطقی و تعیین اعتبار، صحت و دقت آن بر مبنای ملاک‌های عینی و همگانی است. بنابراین انتقاد کردن به معنای عیب و ایراد گرفتن و افشا کردن نیست. معنای انتقاد، محک قرار دادن و به وسیله محک‌زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است. هدف نقد تخطئه صاحب نظریه نیست، بلکه مقصود از آن سنجش آراست. به این دلیل، رشد علم و توسعه سیاسی و اجتماعی جامعه، سخت محتاج نقد بی‌طرفانه آثار، مقاله‌ها و آراء و آثار است. نقد‌کردن و نیز نقد‌پذیری، دو توانایی مهم است که علاوه بر دانش و مهارت بر عقل و منطق نیز استوار است. البته رهایی از این فرهنگ توهین و تحقیر و اهانت و خشونت، با کار  زیربنایی فرهنگی پیگیر امکان‌پذیر است و دستور و امر و نهی و فرمان‌های دولتی کارساز نمی‌باشد. البته پیش‌شرط جا انداختن چنین فرهنگی در جامعه کنونی ایران، تغییر حاکمیت است. در چنین روندی است که تنها با کار فرهنگی و اجتماعی انسان‌دوستانه، آزادی‌خواهانه، عدالت‌جویانه، تشویق‌آمیز از درون خانواده، کودکستان، مدرسه و آموزش عالی گرفته تا به‌کارگیری همه رسانه‌های اجتماعی، جامعه می‌تواند در آینده سرنوشت خود را مستقیما به دست خویش رقم بزند و به هیچ حکومتی، به‌ویژه حکومت‌های مستبد و زورگو، تن نمی‌دهد!

bahram.rehmani@gmail.com 

جمعه هجدهم شهریور ۱۴۰۱ – نهم سپتامبر ۲۰۲۲

 

تاریخ انتشار : ۱۹ شهریور, ۱۴۰۱ ۱۱:۰۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟