هشت مکتب فلسفی متکی به نظرات کانت.
موضوعات فلسفه کانت(۱۸۰۴-۱۷۲۴.م)، عبارتند از: اخلاق، صلح، آزادی، استقلال، روشنگری، و مسئولیت. در طرح نظریه های شناخت کانتی، خود شناخت و دانش، مورد نقد قرار میگیرد. کانت، نخستین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان، از پیشگامان جنبش روشنگری اروپا، مهمترین فیلسوف عصر جدید، جاده صاف کن فلسفه نظری و فلسفه عملی، از نظزیه پردازان فلسفه انتقادی، و از کوشندگان بازسازی نظریه شناخت در مکتب لیبرالسم است. لنین میگفت: مشخصه اساسی فلسفه کانت، کوشش برای آشتی دو مکتب فلسفی ایده آلیسم و ماتریالیسم بود. گرچه بزرگترین هدف کانت دفاع از شرف و حیثیت انسان است، اخلاق انسانمدارانه اش، صوری و آبستراکت است. شعارش در جنبش روشنگری این بود که میگفت: شجاع باش و از عقل ات استفاده کن!
کانت در جریان تحولات اجتماعی و سیاسی، نظریه خوشبینانه ترقی و پیشرفت را نمایندگی میکرد. او نه تنها فیلسوف بلکه دانشمند نیز بود و خالق نوعی نظریه ماتریالیستی-دیالکتیکی پیرامون تشکیل جهان است. از نظر تاریخی میتوان کانت را نقطه عطفی کوپرنیکی در طرح نظریه شناخت دانست. او خود آنرا انقلاب در نوع تفکر نامید. حوزه فعالیت فلسفه کانت غیر از بحث عقلگرایی و تجربه گرایی، انتقاد گرایی است. او میگفت: آزادی انسان یعنی آزادی اراده و خواست وی.
کانت در فلسفه سیاسی خواهان: جمهوریت، فدرالیسم، و تشکیل سازمان ملل بر اساس رعایت ضرورت و جبر رعایت اخلاق و مسئولیت بود و میگفت سیاست حقیقی باید متکی به یک اخلاق مسئولانه باشد، اساس سیاست یعنی رعایت اخلاق و احساس مسئولیت، در آزادی است که انسان میتواند عقلگرا و منطقی باشد. اساس شناخت فلسفه کانت، تشخیص ظاهر و باطن اشیاء و پدیده ه ها است. او مدعی بود که ذات واقعیات غیرقابل شناخت، و مستقل از توانایی فرد شناخت گر است.
علم اخلاق مورد نظر کانت ورای باورهای مذهبی و نرم های اخلاقی مرسوم بود. او میگفت فلسفه هم نقد است و هم عمل. خوداندیشی کانت، انتقاد از خود نیز است، آن محصول عقلگرایی و فرهنگ روشنگری زمان او بود. کانت گرچه علوم تجربی، ریاضیات و فلسفه خوانده بود، فلسفه اش را جهانبینی ترانسندنس متعالی مینامید. اهمیت نبوع وی در آنجاست که میان سالهای ۱۸۵۰-۱۹۲۰ میلادی مکاتب نئوکانتی گوناگونی بر اساس افکار وی بوجود آمد که سالها اساس فلسفه لیبرال دانشگاهی در اروپا بود. گرچه کانت خود دارای نبوغ اندیشگی بود، ولی آموزگارانی مانند: لایبنیتس، روسو، نیوتون، هیوم، لاک، و اپیکور داشت.
هشت مکتب فلسفی: نئوکانتیسم، ایده آلیسم آلمانی، تاریخ گرایی، پدیده شناسی، اگزستنسیالیسم، فلسفه تجزیه و تحلیل، نظریه گفتمان، و تفسیرگرایی هرمنوتیک، بعدها بر اثر نظرات کانت در غرب بوجود آمد. او زیر تاثیر جریانات: عقلگرایی، تجربه گرایی، و نقدگرایی زمان خود، فلسفه اش را ایده آلیسم ترانسندنس متعالی نام گذاشت. مقوله عقل، عنصر اصلی فلسفه راسیونالیستی وی، مفهوم مرکزی فلسفه روشنگری او است. چهار ایده مهم مورد بحث کانت: خدا، آزادی، ابدیت، و اخلاق بودند. او در ادامه فرهنگ ارتجاعی قرون وسطی، جدل میان دین و علم را مطرح کرد و میگفت: انسان سرگردان میان آسمان پرستاره واقعی، و قوانین اخلاقی دینی خیرخواهانه شده است. کانت طراح نظریه های ایده آل روشنگرانه: صلح، اخلاق، آزادی، و استقلال انسانها بود. در رابطه با وی اشاره شده که : روشنگری فلسفه ایست گلوبال و نه امپریالیستی روشنفکرانه.
زبان گفتاری کانت طبق گزارش دوستان و شاهدین بسیار ساده، ولی زبان نوشتاری وی بسیار مشکل بود. هاینه در این رابطه میگفت: این خرافات پیش آمد که مقلدان کانت فکر میکردند؛ فیلسوف باید غیرقابل فهم بنویسد تا مهم و بزرگ جلوه دهد! کانت با تکیه بر فرهنگ روشنگری زمان خود، خالق فلسفه انتقادی بود، وظیفه این اندیشه، تعیین مرز میان پدیدههای قابل شناخت و واقعیات غیرقابل شناخت است. کانت در دانشگاه در رشته های: فلسفه، ریاضیات، و علوم تجربی تحصیل کرده بود. نبوغ وی بدلیل آشنایی اش با علوم انسانی و علوم ریاضی و تجربی بود.
چهار پرسش مهم فلسفه کانت عبارتند از: چه چیزهایی انسان میتواند بداند؟ چه باید کرد؟ چه امیدی میتوان داشت؟ و انسان کیست؟. پرسش نخست را متافیزیک پاسخ میدهد، پرسش دوم را اخلاق جواب میدهد، پرسش سوم را دین میدهد، و پرسش چهارم؛ که شامل ۳ پرسش دیگر نیز است، را انسان شناسی پاسخ میدهد. فلسفه ترانسندنس یعنی تعیین و تحقیق مرزهای شناخت انسان، گرچه مقوله شناخت نیاز به تجربه دارد، و ذات اشیاء و پدیدهها غیرقابل شناخت است.
کانت تاثیر مهمی روی فلسفه زیباشناسی و استتیک گذاشت. موضوع کتاب “نقد نیروی قضاوت” وی، بحث های: طبیعت، احساس، و استتیک است. او میگفت استتیک ترانسندنس متعالی، اشکال نظری زمان/مکان را بررسی میکند. منطق ترانسندنس متعالی کانت، شامل تجزیه و تحلیل بخشی از منطق، و دیالکتیکی که منطق ظاهر است، میباشد. شاهکار کانت کتاب : “نقد خرد محض” نام دارد. موضوع آن، بحث های متافیزیکی و مقوله شناخت است.
کانت با تکیه بر نقد عقلگرایی جزمی فلسفه وولف، و شکاکی فلسفه هیوم، از قرن ۱۸ میلادی نماینده روشنگری آلمان و اروپا شد. بحث کانت در باره عقل منتقد، اساس موضوع دیالکتیک متفکرانی مانند: فیشته، شلینگ، و هگل شد. او مانند افلاتون یک میزان و چراغ راهنما در تاریخ فلسفه غرب است. هر فیلسوفی یا موافق و یا مخالف اوست؛ از آنجمله: دیلتای، درویزن، تاتورپ، کوهن، کاسیرر، هوسرل، هایدگر، آبل، هابرماس، و لنک. وی میگفت: تکیه بر هر شناختی باید بر اساس تجربیات حسی و اشکال نظری/بینشی زمان و مکان باشد. باور به اعتبار و یقین ریاضیات او را بسوی تئوری شناخت هدایت نمود.وی مدعی بود که موضوع شناخت ظاهر است و نه ذات و ماهیت اشیاء و پدیدهها، قوانین طبیعت نیز وابسته به افکار شخص ناظر است. کانت در مخالفت با “اثبات کلاسیک وجود خدا” کوشید دین را در چهارچوب “عقل عملی” تعریف نماید؛ که پایه ضرورت اخلاقی نیز است. او در فلسفه سیاسی مدعی شد که بشر یک روز به وضعیت صلح ابدی خواهد رسید و این مشکل جنگ و دشمنی را حل خواهد نمود.
کانت در حکم و قانون اخلاقی “اجبارهای ضروزی اخلاقی و مسئولیتی” رعایت قانون وظیفه و مسئولیت را شخصی نمیداند، بلکه آنرا جبر رعایت وظیفه و اخلاق تعریف میکند. او در این مورد مینویسد: چنان عمل کن که ایده آل خواسته و اراده ات هر زمان اصل یک قانون عام گردد و بشکل حکمی برای قانون و سنت و عادت اخلاقی ثبت گردد. هدف فلسفه عملی کانت بیان یک فرمول و حکم اخلاقی معتبر و عام است که مطیع قانون نیز باشد. قانون و جبر احساس وظیفه باید شامل تمام افراد باشد. او میگفت: نیروی قضاوت باید وحدت عقل نظری و عقل عملی را تعیین کند. آزادی اراده اساس عمل اخلاقی است و خدا ضامن اخلاق میباشد! اخلاق رشته ایست فلسفی که شامل: عمل مفید، منطقی، و درست است. ۳ مفهوم عقلی یعنی: آزادی، ابدیت، و خدا باید راهنمای عمل انسان باشند چون اینها خواسته فلسفه عقل هستند.
فلسفه، آموزش هدف نهای عقلگرایی هومانیستی است، فلسفه عملی نهایی و کامل، یک ایده آل جنبش روشنگری بود. شناخت انسان محدود به مکان و فضای تحربیات اوست. وقتی عقل دچار تضاد و تناقض های ضروری گردید، کانت کوشید دلیل این تضاد و تناقض ها را از طریق مقوله شناخت، نشان دهد. هدف دیالکتیک ترانسندنس، منطق ظواهر است. فلسفه انتقادی کانت نه تنها موجب تحول فیلسوفان بلکه تغییر نظر بعضی محققان طبیعت و ادیبان مهمی مانند: گوته، کلایست، و شیلر هم شد. فلسفه ایده آلیسم آلمانی متکی به نقد کانتی بود. نیچه “ایده نقد عقل” را از او گرفت و پایه هستی شناسی خود قرار داد.
مهمترین آثار کانت عبارتند از: نقد خرد محض، اساس متافیزیک اخلاقی، نقد عقل عملی، نقد نیروی قضاوت، پیرامون صلح ابدی، و متافیزیک سنت و اخلاق. آثار دراماتیک و تئوریک ادبی شیلر نیز متاثر از فلسفه کانت بودند. ادیبان و فیلسوفانی مانند: شوپنهاور، هگل، نیچه، هایدگر، شلینگ، و فیشته بی تاثیر از فلسفه کانت نبودند.