روز دوشنبۀ گذشته آقای خامنه ای، باز هم در مقام یک رهبر اپوزیسیون دولت، از اصرار بر ترویج انحصاری زبان انگلیسی در ایران انتقاد کرد و آن را سیاستی ناسالم خواند. خامنه ای در دیدار با جمعی از معلمان در تهران گفت: “زبان علم فقط انگلیسی نیست… زبان های دیگر مثل اسپانیولی، فرانسه، آلمانی و [زبان] کشورهای شرقی هم زبان علم اند”.
این سخنان، واکنش دیروز آقای روحانی را به دنبال داشت. او، طبعاً در مقام رهبر دولت، با صراحت و تنها بدون ذکر نام خامنه ای، بر لزوم آموزش چندین زبان خارجی در ایران تأکید کرد و گفت: “البته اینکه کدام زبان و چه تعداد زبان خارجی بیاموزیم هم به امکانات ما و هم به تعداد معلمین آشنای ما به زبانهای خارجی ارتباط دارد و البته هم به خواست مردم مرتبط است…”
سخنان دیروز روحانی واجد یک نکتۀ مهم دیگر نیز بود. او خواهان اختصاص بودجه نهادهای فرهنگی مختلف ایران به وزارت آموزش و پرورش شد و گفت: “امروز دهها نهاد در کشور تحت عنوان دغدغههای فرهنگی از دولت پول میگیرند که عمدتاً تلاش آنها برای جذب پول از بودجه عمومی است…”
تا آنجا که سخنان خامنه ای مطرح اند، می توان آنها را سخنان بی حساب و کتاب کسی دانست که هر روز بیشتر از روز پیش آرزوهایش را برای ساختن یک جامعۀ ایدئولوژیک مورد پسند خویش، نقش بر آب می بیند و صرفاً به دلیل جائی که در دستگاه قدرت جمهوری اسلامی دارد، و با اتکا به سرنیزه، میدان چنین سخنانی را نیز می یابد.
اما در ارتباط با سخنان روحانی چه می توان گفت؟ از سخنان او دایر بر لزوم آموزش چندین زبان خارجی در ایران می توان با احتیاط استقبال کرد. می توان استقبال کرد، زیرا مبین نگاهی واقعبینانه به الزامات جهان امروزی و توسعۀ کشور اند. اما چرا با احتیاط؟ زیرا روحانی هنوز نشان نداده است که می خواهد لزوم آموزش چندین زبان خارجی را با لزوم بسیار پایه ای تر تضمین آموزش برای همگان مرتبط کند و ابتدا در پی پاسخگوئی به این الزام بسیار پایه ای تر برآید. حتی تیره تر از این، دولت او برای “کاستن از بار مالی دولت” (به عبارت قابل فهم تر: خصوصی سازی) آموزش و پرورش برنامه دارد. پس این بخش از سخنان روحانی در معنای عملی اش می تواند به تقویت باز هم بیشتر گرایش آموزش و پرورش به نفع الیت جامعه بیانجامد.
این بخش از سخنان روحانی یک نقص مدیرانه هم دارد: مردم عاشق انگلیسی و دشمن آلمانی زاده نمی شوند؛ آلمانی را انتخاب خواهند کرد اگر این زبان بتواند در حیات اقتصادی، اجتماعی یا فردی-فرهنگی شان نقشی داشته باشد. و بخشیدن چنین نقشی به آن چندین زبانی که روحانی آموزش شان را لازم می داند، مستلزم نگاه جامع برنامه ریزی است. برنامه های ارائه شده دولت روحانی تا کنون این جامعیت را نشان نداده اند.
چنان که گفته شد روحانی در بخشی از سخنان اش خواهان اختصاص بودجۀ نهادهای فرهنگی مختلف ایران به آموزش و پرورش شد. از این سخنان می توان و باید استقبال کرد و از روحانی خواست که اولاً مشخص بگوید منظور کدام نهادهای فرهنگی اند، ثانیاً روشن کند خواست اش از کیست، ثالثاً توضیح دهد در مقام رهبر دولت چرا می پذیرد این نهادها از دولت پول بگیرند؟