نیازهای اقتصادی و بازرگانی، بویژە در هنگامە دخالت و نیاز بە کشورهای دیگر، قبای تئوری در فرم و بیانی دیگر می پوشند. هیچ کشوری بە دیگری و افکار عمومی و حتی در مجالس رسمی خود، علنا نمی گوید کە آمدەام برای اینکە بە ثروت و بازار تو نیاز دارم، و تو باید آنرا در اختیار من قرار دهید!
استعمار قرن نوزدهم و نئوکلنیالیسم قرن بیستمی کە دخالت و تسلط بر کشورهای دیگر از طرف کشورهای پیشرفتەتر بود، نە بر اساس تئوری داشتن بمب اتمی یا خطر سلاحهای شیمیائی و تروریسم، بلکە از یک نیاز مستقیم اقتصادی سرچشمە می گرفت. اما آنجا هم یک تئوری دیگر وجود داشت، تئوری متمدن کردن و مسیحی کردن مناطق عقب افتادە.
اما هم اکنون، از اواخر قرن بیستم و در قرن بیست و یکم، بصراحت تئوری خطر سلاحهای اتمی و تروریسم بە لباس تئوری تن اقتصاد تبدیل شدە است، و تا وضع پیچیدەتر می شود، گرویدن کشورهای مختلف بە این تئوری بیشتر و بیشتر می شوند.
اگر بهانە غرب سلاح اتمی و تروریسم بود، حال کشورهای دیگری از جملە قدرتهای جهانی و منطقەای بە تئوری خطر تروریسم برای گسترش دخالت خود پیوستەاند، و از همان تئوری استفادە می کنند کە دخالتهای بزرگ غرب در جهان را مشروعیت بخشید.
شاید امری پیش بینی ناپذیر برای غرب کە خود، رقبای خود را در این گروە می گنجانید و تعریف می کرد. قدرتهائی کە بە مدعی تبدیل شدەاند، با همان ذهنیت و تعریف.
از جملە این کشورها جمهوری اسلامی و روسیەاند. اخیرا میخائیل بوگدانوف، معاون وزیر خارجه روسیه اعلام کردە کە مسکو در صورت دریافت درخواست های عراق و لیبی برای شرکت در عملیات مبارزه با تروریسم در خاک این کشورها، این درخواست ها را بررسی خواهد کرد.
و این چنین رقیب می آموزد از رقیب!