شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۰۲

شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۰۲

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم
بیاییم رنجِ این روزهای دشوار را کم کنیم. با تغییر در نگرش، با چه باید کردِی دیگر… با عشق و زنده‌باد زندگی… نکبتِ جنگ، خانمان‌سوز است… بیانِ خواستِ یک‌صدایِ برقراری...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): «جبهه کردستانی»، ائتلافی علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»
این هفت جریان کردستانی، در جریان تهاجم بسیار کارشده، هدفمند و برنامه ریزی شده برای لیبیایی کردن ایران، از سوی “جامعه جهانی” به رهبری آمریکا و نیروی نیابتی اش اسرائیل،...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
بیانیۀ میرحسین موسوی از زندان اختر
مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند... در کوتاه‌مدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان‌ سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانۀ ملی کمترین توقعات است. برگزاری...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: میرحسین موسوی
نویسنده: میرحسین موسوی
روایت زنان افغانستانی از رد مرز
آنچه می‌خوانید روایت چهار زن افغان‌تبار است که سال‌ها در ایران زندگی کرده‌، فرزند به دنیا آورده‌، کار کرده‌ و روابط انسانی و پیوندهای عاطفی داشته‌اند اما در چند ماه گذشته...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
در ستایش ایستادگی: به زندانیان و همۀ آنانی که آزادی را معنا کردند
ما با نام تو، نه فقط از تو، که از همه‌ی آدم‌های ایستاده یاد می‌کنیم. از آن‌ها که هنوز باور دارند: آزادی، امتیاز نیست — فضیلت است و حقیقت، اگرچه...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
عظمت را دوباره به جنبش ضدجنگ برگردانیم
قصد این نوشته بررسی شرایطی که به جنگ اخیر ختم شد، سیاست‌های مرگبار رهبران جمهوری اسلامی و یا جنایات اسرائیل در منطقه نیست. بلکه یافتن راهی برای تقویت جنبش ضدجنگ...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رضا جاسکی
نویسنده: رضا جاسکی

غزه گرهگاه خونین سیادت نظم سرمایه داری است!

برای اسرائیل مسأله اکنون این است: بودن یا نبودن. و دقیقاً به همین دلیل است که تمام پرده های ساتر و تعارفات دیپلماتیک کنار زده شده و هدف نهائی به هدف فوری بدل گردید. قتل عام و نسل کشی فلسطینیان و پاکسازی کامل غزه در دستور کار قرار گرفت. ساده لوحی محض است که تصور شود این پاکسازی در همین نقطه متوقف خواهد ماند و به ساحل غربی نخواهد رسید. ...

برای اسرائیل مسأله اکنون این استبودن یا نبودنو دقیقاً به همین دلیل است که تمام پرده های ساتر و تعارفات دیپلماتیک کنار زده شده و هدف نهائی به هدف فوری بدل گردیدقتل عام و نسل کشی فلسطینیان و پاکسازی کامل غزه در دستور کار قرار گرفتساده لوحی محض است که تصور شود این پاکسازی در همین نقطه متوقف خواهد ماند و به ساحل غربی نخواهد رسید. … اگر نتوان با مشروعیت موجودیت خود را تضمین نمود، قهر انجام آن را بر عهده می گیردبمباران وحشیانه و جنایتکارانه مردم غزه بر این متن قابل تبیین است.

انفجار جنگ در غزه با حمله حماس در روز پانزدهم مهر (۷ اکتبر)، دومین جبهۀ جنگی بزرگ در پهنه جهانی را پس از اوکراین گشود که درست به مانند اوکراین تمامِ بازیگرانِ دخیل در وقایع را به میدان کشاند و می کشاندغزه از یک سو امتداد نبرد اوکراین استنبردی است برای تجدید آرایش منطقه بر متن نبرد بزرگتری برای تجدید آرایش جهاناما غزه فقط این نیستدر اوکراین بزرگترین قدرتهای جهان معاصر در برابر یکدیگر صف کشیده‌اند تا نظم بین‌المللیِ مستقر پس از جنگ دوم جهانی تعیین تکلیف شودمتفقینِ آن جنگ امروز در مقابل یکدیگر صف آرائی کرده‌اند، و محورِ فاشیستی آن اکنون در درون صفی ادغام شده است که پرچم دمکراسی را بر دوش گرفته است تا دقیقاً همان مبارزۀ مشترکِ جهانی را تجدید تعریف کرده، هیولای نازیسم را از دیده پنهان کرده و کمونیسم رهائیبخشی را که به قیمت جان دهها میلیون انسان، بشریت را از چنگال شوم فاشیسم نجات داد، امروز بر صندلی اتهام بنشانددر آنجا قدرتهای بزرگ قرن پیشین، امروز با آرایشی متفاوت در برابر یکدیگر قرار گرفته انددر غزه اما فقط این نیست.

در غزه ملتی به پا خاسته است تا به عنوان یک ملت در کنار ملتهای دیگر به رسمیت شناخته شودملتی قیام کرده است که دیگر حاضر به تحمل یوغِ تحقیر بر گردن، و غل و زنجیر بر دست و پای خویش نیستملتی به پا خاسته است که برای آن چیزی می‌جنگد که ملتهای دیگر قرنها است بدان دست یافته و بنیان نظم سیاسی بین‌المللی را بر آن نهاده اندمردم غزه دولت خود را می‌خواهنددولتی که خود بر سرنوشت خود حاکم باشدبدیهی‌ترین امر در سیاست جهانیو دقیقاً همین بدیهی‌ترین چیز است که از آنان دریغ می شودبیش از تمام ملتهای دیگرحتی بیش از آنانی که حقیقتاً به عنوان یک ملت در گوشه‌های مختلف جهان تحت ستم‌های معینی قرار دارندبر خلاف تمام موارد دیگری که مسأله ملی در آن به جلو صحنه رانده می شود، در غزه قوم ستمگر حاکم حتی هیچ گونه تمایلی به نه جذب و نه یکسان سازی یا آسیمیلاسیون ملت تحت ستم و اشغال شده ندارد چرا که خود اساساً ملت نیست، مترسکی است شوم با صورتک یک ملتدر غزه و در تمام فلسطین، نهایت مطلوب صهیونیسمِ اشغالگر نابودی ملت فلسطین است نه همزیستی حتی غیر مسالمت آمیز و با تحمیل بردگی بدانان. در فلسطین یکی از کریه ترین، قساوتمندانه ترین و کثیف ترین اشکال ستمگری از اعماق گورستان تاریخ سر برآورده است و تبدیل به هیولائی شده است که نام دولت بر خود نهاده است: اسرائیل.

اما این تنها تفاوت فلسطین نیستفلسطین در این نیز متمایز است که اختاپوسی که بر خاک آن پنجه افکنده است نه از دل هرج و مرج دوران جنگ جهانی اول و پس از آن، و نه از دل دوران سیاه پسا شوروی، بلکه از دل دورانی سر بر آورد که ساختارهای نظام بین‌المللی معاصر محصول مستقیم آن استاسرائیل به همان اندازه محصول این دوران است که صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی و خود سازمان ملل محصول آننداسرائیل، عراق و کویت و شیخ نشینی در خلیج فارس نبود که استعمارِ انگلستان و فرانسه در جهانِ پس از جنگ اول جهانی با خط کش و گونیا مرزهای آن را ترسیم کرده و اداره‌اش را به پادوئی تحویل داده باشنداسرائیل همچنین بوسنی و مقدونی نبود که در جهان تک قطبیِ پسا شوروی و به یمن بمب افکن هایِ ناتو به وجود آمده باشداسرائیل یک سازمان تروریستی مخوف بود که با داعیۀ ترقیخواهی به جان مردم فلسطین افتاد و سرانجام نیز در توطئه ای پیچیده سرزمین موعودش را از روباه پیر فدیه گرفت تا همزمان قبالۀ تصرف عدوانی باغهای زیتون فلسطینیان را در محضر ثبت احوال بین‌المللی، سازمان ملل تازه تأسیس شده، دریافت کندترور سازمان دهی شده اکنون شکل دولت به خود داده بود و در شکل دولتی اش دعای خیر تمام قدرتهای پیروزمند در جنگ دوم جهانی را نیز دریافت می کردنه فقط استعمارگران امپریالیست انگلستان و فرانسه و آمریکا، بلکه همچنین شوروی سوسیالیستی نیز در این مراسم ربانی شرکت داشتند.

نیویورک تایمز ۱۴ مه ۱۹۴۸

نیویورک تایمز ۱۴ مه ۱۹۴۸

برای غربِ امپریالیستی، دولتِ تازه تأسیسِ یهودی، هم واگذاری پرداخت کفارۀ جنایات قرنها پوگروم علیه یهودیان، بر گرده فلسطینیان بود، و هم پُستِ مراقبتِ «جهان آزاد و متمدن» در میان مجموعه‌ای از بربر ها بود که در عین حال سابقۀ تنفرانگیز پوگروم ها و کشتارهای دسته‌جمعی یهودیان در خود این کشورها را به دست فراموشی می سپرد و برای شرق سوسیالیستی این دولتِ تازه تأسیس، طلایه هائی از سوسیالیسم را به میان مردم منطقه حمل می‌کرد که با مزارع اشتراکیِ کیبوتص ها و با اتحادیۀ صهیونیستی کارگران، هیستادروت، الگوئی برای خاورمیانه نیز به شمار می رفت.

و دقیقاً به دلیل همین ویژگی ها بود که رژیم نژادپرستِ اشغالگران قادر گردید تمام تلاطمات بیش از هفت دهۀ اخیر را پشت سر گذاشته و دچارِ سرنوشتِ همزادِ خود در آفریقای جنوبی نشوداین رژیم تبلور تمام تضادهای امپریالیسم غرب از یک سو و سوسیالیسمِ مبتنی بر تنش زدائیِ اردوگاه شرق از سوی دیگر بودسوسیالیسمی که در آغاز قرن بیستم، سوسیالیسمِ بوندیستیِ یهودی را از درون خود طرد کرده بود، در نیمۀ همان قرن ردای مشروعیت بر تن “سوسیالیسمِ” متجاوز صهیونیستی کرداین دولتی نبود که مانند دول خاورمیانه ایِ محصولِ پیمان سایکس پیکو در شرایط ضعفِ دولت انقلابیِ در محاصرۀ کارگران در شوروی تشکیل شده باشددولتی بود که مُهر تأییدِ اتحاد شوروی قدرتمندِ پیروزِ جنگ جهانی دوم نیز بر پیشانی اش حک شده بود.

به این ترتیب این دولت تازه تأسیس عصاره تمام رذائل نظم خونین سرمایه داری بود که با سازشِ ناشی از «همزیستی مسالمت آمیز » سوسیالیسم و سرمایه داری به جزء جدائی ناپذیر آرایش سیاسی جهان پسا جنگ جهانی بدل گردید.

با فروپاشی بلوک شرق و استقرار نظم تک قطبی مبتنی بر سیادت مطلق بلوک غرب امپریالیستی به رهبری آمریکا، روایت نوینی از نظمِ به جا مانده از توازن قوای جهان دوقطبی نیز در دستور کار قرار گرفتهمۀ آنچه زمانی غرب امپریالیستی در شرایط توازن قوائی متفاوت بدان تن داده بود، اکنون باید معنائی متفاوت پیدا می کردهمه تعهدات و موازین بین‌المللی در پرتو توازن قوای جدید تعریفی متمایز می یافت و بر این متن بود که ترکتازی دولت اشغالگر صهیونیستی باید برای همیشه نهادینه می‌شد و روند ناتمام سلب کامل حقوق میلیونها فلسطینی به فرجام نهائی خویش می رسیدامری که با پیمان صلح اسارت‌بار اسلو و به کار گماردن گماشته ای به نام دولت خودگردان فلسطین در مسیر خویش قرار گرفتمادام که در بر همین پاشنه می چرخید و غرب امپریالیست امیال خود را بر تمام جهانیان دیکته می کرد، اوضاع در فلسطین اشغالی نیز بر وفق مراد بودتمام نقابهای ترقیخواهانه کنار زده شد و هر چه بیشتر نکبت جهان تک قطبی تداوم می یافت به همان اندازه نیز «دولت» در اسرائیل قسی تر و ارتجاعی تر می شدسوسیالیسمِ کیبوتصیِ فریبکارانۀ آغازینِ صهیونیستی جای خود را به فاشیسمِ مذهبیِ مرتجع ترین باندهای یهودی می دادروشن می‌شد که فرجام مسأله فلسطین چیزی جز حذف نام و تاریخ و مردم فلسطین نخواهد بودآنچه تقدیر فلسطینیان به نظر می‌رسید تنها زمانی آغاز به تغییر کرد که ستونهای نظم مسلط در خاورمیانه به لرزیدن آغاز کردندشکست پروژه تغییر رژیم در سوریه نقطه عطف این تحول را تشکیل می دادحماسی که با آغاز جنگ داخلی در سوریه در کنار ارتش آزاد سوریه قرار گرفته و چشم امید به شیخ نشین های عرب و اربابان امپریالیست آنان دوخته بود، اکنون «محور مقاومت» را دوباره باز یافتهمه عوامل برای ایجاد تغییر بنیادی در منطقه فراهم می‌شد و تنها زمان مناسبی لازم بود که باروت انباشت شده در فلسطین به نقطه انفجار برسد.

نبرد اوکراین این زمان را فراهم کرددر اوکراین بود که همه ناکامی های بلوک مسلط بر نظمِ جهانِ تک قطبی، از شکست در سوریه تا افغانستان، از شکستهای موضعی به شکستی استراتژیک و همه جانبه بدل گردیدنه تنها ناکارآمدی کل ماشین نظامی سرکوبگر پیمان تجاوزکار ناتو عریان گردید، بلکه همچنین روشن شد که در عرصه های سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی نیز دوران خوش دول امپریالیست غربی به پایان رسیده استناقوس مرگ جهان تک قطبی در اوکراین رسما نواخته شد و این نمی‌توانست تأثیرات خود را بر آرایش جهان بر جا نگذارد و همین نیز واقع گردیداز آفریقا تا آمریکای لاتین و آسیا، موجی از جابجائی نیروها و تشکیل ائتلافهای نوین به راه افتاد که حاشیه‌ای شدن بلوک غربی وجه اشتراک همه آنان را تشکیل می دادسر باز کردن شکاف در آرایش نظم جهانی در نقطه‌ای دیگر، فقط امری مربوط به زمان بود و فلسطین آن نقطه‌ای بود که باید به کانون نو جدال بدل می گردیداگر قرار است در تمام تاریخ پسا جنگ جهانی دوم تجدید نظر شود، اگر قرار است از نازی های اوکراینی تمجید به عمل آید و نازیسم آلمان هیتلری در مقام متهم اصلی فجایع جنگ جهانی دوم جای خود را به اتحاد جماهیر شوروی بسپارد، چرا فرزند ناخلف آن نظم را نباید به گورستان تاریخ سپرد؟ اگر قرار است اجماع آن نظم در روایت تاریخ جنگ جهانی کنار گذاشته شود، چرا این اجماع درباره دولت یهود باید برقرار بماند؟

اهداف بلاواسطه حمله ۷ اکتبر حماس هر چه بوده باشد، وضعیت نوین پرسشهائی را به میان کشیده است که ورای نیات مورد نظر عاملان وقایع بودبر متن توازن قوای متفاوتی که در اثر شکستهای غرب در جهان به وجود آمده بود، تمام پیشروی های دیپلماتیکی که تحت نام پیمان ابراهیم با شتابی جدی حاصل شده بودند، چیزی بیش از یک ناهنجاری زمخت نبودشبه دولتی نامشروع بر متن ضعف مفرط متحدانش در حال تسخیر سنگرهای دیپلماتیک و تحکیم مواضع خویش به نظر می رسیددر حالی که اسپانسورها و پدر خوانده هایش در واشنگتن و لندن و بروکسل هر روز با تحمل شکستی دیگر بخشی از دبدبه و کبکبه دوران پسا جنگ سردی را از دست می دادند، این دولتک خیره‌سر در حال پیشروی مداوم از یک سنگر به سنگری دیگر به نظر می رسیدبا این هدف که با تحقق نهائی آروزی دیرینه عادیسازی اش، در پیوند با اشرافیت بدوی و نوکیسه های نفتی اعراب و در پناه توافقهای دوجانبه سرنوشت میلیونها فلسطینی را به دست فراموشی سپرده و راه را برای «حل نهائی مسأله فلسطین»‌ هموار کندبه همان ترتیب که زمانی آلمان هیتلری «حل نهائی مسأله یهود» را دنبال می کرد.

اما آن پیشروی ها چیزی بیش از یک دوران شیرین کوتاه و زودگذر نبوداعرابی که اسرائیل جلب حمایت آنان را دنبال می‌نمود خود اکنون بر متن توازن قوای تغییر یافته، اردویِ چاکریِ درگاه غرب را ترک کرده و سرنوشت خود را به جهان چند قطبی آینده گره می زدندخصم اصلیِ اسرائیل در منطقه، جمهوری اسلامی ایران، از انزوای دوران جهان تک قطبی خلاص می‌شد و خطوط آرایش جدید خاورمیانه، با افزایش نقش چین و روسیه و همزیستی اعراب و ایران در افق نمودار می گردیدبر این متن، رؤیاهای اسرائیل بر سرابی بنا شده بود که حمله ۷ اکتبر آن را بر هم ریختاین که هدف حماس چه بود تغییری در این به وجود نمی‌آورد که واقعیت میدانی، مسأله ای متفاوت را به میان کشیدمسأله اکنون دیگر به روشنی از آزادی زندانیان سیاسی فلسطینی یا حتی تشکیل دولت فلسطینی فراتر رفت.

برای اسرائیل مسأله اکنون این استبودن یا نبودنو دقیقاً به همین دلیل است که تمام پرده های ساتر و تعارفات دیپلماتیک کنار زده شده و هدف نهائی به هدف فوری بدل گردیدقتل عام و نسل کشی فلسطینیان و پاکسازی کامل غزه در دستور کار قرار گرفتساده لوحی محض است که تصور شود این پاکسازی در همین نقطه متوقف خواهد ماند و به ساحل غربی نخواهد رسیداکنون و برای ورود به جهان جدید، این اهداف حداکثری اند که در دستور قرار می‌گیرند تا نقطه تعادلی مطلوب برای هر طرفی پیدا شوداگر برای ترکیه امپراطوری توران تا آسیای میانه چنین هدفی را تشکیل می‌داد، برای اسرائیل هدف بایگانی شده از نیل تا فرات بود که اکنون موضوعیت می یافتنه الزاماً برای تحقق آن، بلکه برای آنکه با اعلام این هدف آن حداقل بقا برای این بختک شوم تأمین شوداگر نتوان با مشروعیت، موجودیت خود را تضمین نمود، قهر انجام آن را بر عهده می گیردبمباران وحشیانه و جنایتکارانه مردم غزه بر این متن قابل تبیین است.

اکنون و پس از سه هفته از سلاخی توده‌ای ارتش اسرائیل آنچه بیش از هر چیز نمودار می‌گردد این واقعیت است که هیچ و مطلقاً هیچ راه حلی بدون خونریزی بیشتر برای مسأله فلسطین وجود ندارداین واقعیت است که بنیانهای جهان امروز به گونه‌ای بنا شده‌اند که در آن بنای نظم آینده تنها با گذر از دریائی از خون امکانپذیر خواهد بود. این را پیشتر جنگ داخلی در سوریه و سپس نبرد اوکراین به روشنی نشان داده بودندبا فلسطین اما ابعاد دیگری از تحولات آشکار می‌شد که نه در سوریه و نه در اوکراین به این شکل موجود نبودنددر سوریه و اوکراین مقدمتا تخاصم بین بلوکهای قدرت جهانی بود که موضوع جدال را تشکیل می داددر فلسطین جدالی ظاهر شد که در درجه اول جدالی است برای حل معضلی اجتماعی که تنها با واسطه، به منافع قدرتهای بزرگ جهانی گره می خورددر سوریه و اوکراین حل معضل پیش رو برای دو طرفِ متخاصم، به طور مستقیم به معنای شکست طرف دیگر وقایع و بیرون راندن آن از میدان نبرد بوددر فلسطین اما چنین نیستدو سوی تخاصم جهانی، اردوی دول ترانس آتلانتیک غربی به رهبری آمریکا و قطب مقابل آن به رهبری چین و روسیه، هر دو در موقعیتی به ظاهر غیر جانبدار نسبت به طرفین جدال در فلسطین قرار دارندبیش از آن، تفاهم نسبت به اسرائیل و نابکاری های مداوم آن حتی در قطب مخالف غرب، در چین و روسیه نیز هیچ گاه کنار گذاشته نشدحتی پس از آنکه غرب عملاً با پیمان ابراهیم پروژه دو کشور را کنار گذاشته و با پیمان ابراهیم به سمت حل یکجانبه مسأله فلسطین حرکت نمود، شرق نه تنها به مخالفت جدی با آن نپرداخت بلکه همچنان بر استمرار رابطه حمایت گونه خویش از دولت اسرائیل تأکید نمودبرخلاف میدانهای نبرد سوریه و اوکراین، این بار در مسأله فلسطین این امکان وجود داشت که قدرتهای بزرگ جهانی یک بار دیگر به اجماعی برای حل معضل دست یافته و مشترکا در این جهت اقدام نمایندبا این حال آنچه در عمل واقع شد انتقال آن جدال جهانی به این صحنه از نبرد نیز بودیک بار دیگر این واقعیت روشن شد که سیر وقایع را اراده بازیگران تعیین نمی کند.

غرب به سرعت به سمت حمایت مطلق از جنایت نسل کشی و پاکسازی اسرائیل حرکت کرد و شرق، صرفنظر از هندوستان شبه فاشیست اسلام ستیز، عملاً در مقام مدافع فلسطین قرار گرفتخطوط اصلی جدال سیاسی دو سوی نبرد همان خطوطی اند که پیش از این نیز در جدال بین این دو اردوی بزرگ آشکار شده بودنددر یک سو بازگشت به نظم مبتنی بر قوانین بین‌المللی law based order پسا جنگ جهانی دوم با ساختارهای قانونگذاری و مکانیسم های حل اختلافات در آن و در سوی دیگر تأکید بر نظم مبنی بر قاعده rule based order از سوی غرب که متضمن تهی کردن هر چه بیشتر ساختارهای رسمی نظم بین‌المللی و به خدمت گرفتن این ساختارها در راستای منافع دول امپریالیستی غرب استگره کور فلسطین به گره کور ژئوپلیتیک جهانی گره خوردبازتاب این در هم تنیدگی چیزی نیست جز تبدیل مسئله فلسطین به مسأله ای غیر قابل حلمسأله فلسطین هم به همان طرق دیپلماتیکی قابل حل خواهد بود که سوریه و اوکراین بودندیعنی به هیچ طریق و فقط در میدان جنگ.

در این درهم تنیدگی باز هم یک سویِ جدال، غربِ امپریالیستی، تبلورِ قهر و خشونتِ عریانی است که در مناسبات بین‌المللی، به شکل عدم پایبندی روزافزون به موازین دیپلماتیک و جنگ طلبیِ آشکار نمودار می‌گردد و در سطح داخلی به شکل ارتجاع سیاسی شبه فاشیستیدر مقابل در سوی دیگر این جدال اردوی معروف به جنوب جهانی با چین و روسیه در رأس آن، اجتناب از جنگ و خونریزی مشخصه اصلی سیاست ورزی بین‌المللی را شکل می‌دهد که در مسأله فلسطین نیز خود را در شکل مخالفت با جنگ و تأکید بر آتش بس به نمایش می گذاردروشن است که این بار نیز در این جدال جهانی هر فرد آزادیخواه و انساندوستی در هر نقطه‌ای از جهان خود را در درجه اول با خوی ددمنش دول غربی مواجه می بیندبا این حال این بار و در برخورد به بحران کنونی، این خصایل متفاوت سیاست ورزی دو سوی جدال جهانی نیستند که تعیین کننده انداین اشتراکِ بین دو قطبِ متخاصمِ جهانی در حفظ مبانیِ نظم سود محورِ سرمایه داری است که خود را آشکار می سازداگر تا امروز تقابل بین قطب چین و روسیه با دول غربی با باز کردن شکاف در نظم بین‌المللی امکان انکشاف مبارزه طبقاتی را فراهم می کرد، در فلسطین مرزها و محدودیتهای این تقابل آشکار می شوند.

پاسخی که چین و روسیه و کلیه مدافعان جهان چند قطبی به مسأله فلسطین ارائه می‌کنند چیزی جز بازگشت به نظم قانون محور جهان سرمایه داری پسا جنگ جهانی نیستچنین بازگشتی البته افساری است بر پوزه غرب امپریالیستی به رهبری آمریکامسأله اما در آن است که چنین بازگشتی مستلزم حفظ آرایشی است که حتی پیش از جنگ جهانی دوم و از آغاز قرن بیستم در جهان شکل گرفت و با‌ نظم قانون محور پسا جنگ جهانی دوم شکل تثبیت شده‌ای به خود گرفتنه تنها مرزهای مصنوعی دول دست ساز قدرتهای امپریالیستی در چنین بازگشتی تضمین می شوند، بلکه در مورد مشخص فلسطین این بازگشت به منزله رسمیت بخشیدن ابدی به اشغالگری شبه دولت صهیونیستی اسرائیل استامری که در خواست بازگشت اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطینی با پایتختی قدس خود را متبلور می‌کند و عملاً بر نکبت ۱۹۴۸ و بی‌خانمان کردن میلیونها فلسطینی مهر جاودانی می کوبد.

این اما تمام مسأله نیستمسأله مهم‌تر آن است که چنین بازگشتی در عین حال به معنای حفظ بازار جهانی سرمایه داری و تلاش برای بهبود موقعیت خویش در این بازار در رقابت با دول متخاصم دیگر استو دقیقاً این امر است که مستقل از خواست و نیت دولتهای درگیر به جنگهای خونین می انجامدبازگشت به نظم قانون محور، پیش از هر چیز به معنای تضعیف سلطه بلوک غربی بر نهادهای بین‌المللی و محدود کردن مناطق نفوذ آن و افزایش نفوذ قطب مخالف در گوشه‌های مختلف دنیا است بی آنکه معضلات باقی‌مانده از دوران بیش از صد ساله از آغاز قرن بیستم تا کنون و خصومتهای بین دول کوچک و بزرگ به گونه‌ای پایه‌ای حل شوددر بهترین حالت این یعنی فریز کردن تخاصمات تا در فرصتی دیگر و با شدتی بیشتر سر باز کنندو در بدترین حالت این یعنی افزایش تنش و درگیری و جنگهای خونین دیگرو از میان این دو، این بدترین حالت همانا محتمل ترین حالت نیز هستنه به این دلیل که نیروی لازم برای فراهم کردن مقدمات چنین بازگشتی فراهم نیستبل به این دلیل که تضادهائی که امروز سر بر می‌آورند با راه حل‌هایی که متعلق به دورانی سپری شده هستند قابل حل نیستندفلسطین امروز بهترین گواه این امر استحقیقتاً چگونه می‌توان پس از ۷۵ سال ستمگری و قتل و غارت از ملت تحت ستم خواست که در صلح و صفا با شکنجه گران و جلادان دیروز خویش به همزیستی مسالمت آمیز دست یابند؟ چالشگران دو سوی جدال فلسطین و اسرائیل امروز همانهائی نیستند که هفتاد و اندی سال پیش بودندنه در آنسوی جدال صهیونیستهای سوسیالیست کیبوتصی صف کشیده‌اند و نه در این سوی جدال کشاورزان و دهقانان بی‌دفاع فلسطینینه در آن سوی جدال حامیان قدرتمندی همچون امپریالیستهای انگلیسی و فرانسوی صف آرائی کرده‌اند و نه در این سوی جدال روستائیان منزوی فلسطینی قربانیان بی‌دفاعی را تشکیل می دهندچرا و به چه دلیل فلسطینیانی که دهه ها در اردوگاههای فراریان در بدترین شرایط به سر برده اند، امروز و در شرایطی که برای اولین بار امکان دست یافتن به نیرومندترین حمایتهای جهانی را یافته‌اند تن به سازش با اشغالگران بدهند؟

از نظر عملی نیز طرح خواست بازگشت به نظم قانون محور پسا جنگ جهانی و تشکیل دو دولت امری اگر نه غیر ممکن، لااقل بسیار دشوار و با طی مسیری بسیار خونین خواهد بوداساس چنین طرحی به رسمیت شناختن موجودیت دولت اشغالگر اسرائیل و حفظ رابطه با آن استدقیقاً از این منظر است که مدافعان چنین طرحی در عین تلاش برای دستیابی به امکان تشکیل دولت فلسطینی، ممانعت از آسیب خوردن به منافع خویش در رابطه با اسرائیل را نیز دنبال می کنندمنافعی که نه فقط در روابط گسترده اقتصادی با سرمایه های اسرائیلی بلکه همچنین با دول متحد آن تعریف شده انددر یک کلام، بازگشت به نظم قانون محور پسا جنگ جهانی همراه با اصلاحاتی در ساختار نهادهای بین‌المللی، چیزی نیست جز انتقال آرایش کنونی جهان سرمایه داری به دورانی نوین که در آن موقعیت بلوکهای متخاصم سرمایه داری باز‌تعریف شده است. مسأله کلیدی اما خود این آرایش کنونی به جا مانده از گذشته است که مانند میراثی بر دوش آیندگان سنگینی می کندبدون تلاش برای حفظ این میراث، مسأله فلسطین به ساده‌ترین وجهی قابل حل خواهد بودکافی است همه آنهائی که قتل عام و اشغالگری و جنایت علیه بشریت را بر نمی تابند این جرثومه را طرد کنند، سرمایه های اسرائیلی را از حوزه عمل خود بیرون برانند و شهروندسربازان این کشور را از ورود به خاک خویش محروم کنندنه نیازی به ارسال کشتی جنگی به مدیترانه خواهد بود و نه نیازی به تصویب قطعنامه در شورای امنیتاسرائیل در انزوای خویش فرو خواهد پاشید و مهاجرانی که از سرتاسر جهان به خاک فلسطین پا گذاشته‌اند پاسپورتهای دوم خود را از چمدانها بیرون خواهند کشید و روانه موطن واقعی خویش خواهند شدفقط و فقط حفظ منافع سرمایه خودی است که مانع از انجام چنین اقدامات ساده‌ای استنه هیچ چیز دیگر.

این تناقضی است غیر قابل حلمسأله فلسطین نه مسأله موقعیت طبقه حاکمه کشوری معین در بازار جهانی، نه حتی مانند بسیاری از کشورهای آفریقائی مسأله تسلط بر منابع زمینی خود و بیرون کشیدن آن از زیر چنگال استعمار، نه مسأله دمکراسی و دیکتاتوری،‌ بلکه مسأله بنیادی، اسارت ملتی توسط قومی مذهبی است که عنوان جعلی ملت بر خود گذاشته استاکنون این اسارت است که یک بار دیگر و در دردآور ترین شکل خود در معرض دید جهانیان قرار گرفته استاکنون نه فقط دول حامی و اسپانسور آن قوم جنایتکار به عنوان شریک جرم یا حتی بیش از آن به عنوان مشوق جرم– بر صندلی اتهام قرار می گیرند، بلکه تمامی دول مخالف این اشغالگری آشکار نیز بر همان صندلی قرار دارندگو این که نه به عنوان شریک جرم، بلکه به اتهام قصور در پیشگیری از ارتکاب جنایتآن‌ها با قرار دادن دیپلماسی به عنوان پاسخ به مسأله اشغالگری و نژادپرستی و قتل عام و نسل کشی، عملاً به تداوم این نمایش خونین یاری می رساننداین منطق نظمی است که نه بر اساس منافع عموم انسانها، بلکه بر اساس منافع مادی طبقات حاکم کشورهای رقیب و متخاصم؛ نه بر مبنای سعادت عمومی بل بر مبنای سودآوری عمل می کنداین قانون آهنینی است که ورای اراده بازیگران، سیر عینی وقایع را تعیین می کندحتی ایران جمهوری اسلامی که دهه ها شعار مرگ بر اسرائیل سر داده و متحدین منطقه ای خود را تسلیح نموده، امروز ناچار است که در عمل به همان منطق و قوانین آهنین تن دهد، و در کمال عجز شاهد آن باشد که جامعه مدنی اش اتفاقاً به اهرم فشاری در خدمت همان «غده سرطانی» بدل شده است، و از تمام آن شعارها تنها اکتفا به همان بازگشت به نظم قانون محور با همراهی رهبران جهان چند قطبی برایش باقی‌مانده است.

این نظم فراگیری است که تمام بازیگران نمایش دردناک فلسطین در چهارچوب آن عمل می کننداز ستمگر تا ستمکش، از دول منطقه تا قدرتهای جهانی، همه و همه بر اساس منطق این نظم است که وارد عمل می شوندو این نیز خصلت جدائی ناپذیر این نظم این که فقط و فقط با نابودی بخشی از ثروت بشری و در مواقع تشدید بحران با نابودی بخشی از خود جوامع بشری به تجدید حیات خود می پردازدجهان امروز در چنین وضعیتی است و فلسطین قلب تپنده این جهان است.

در فلسطین جعبه پاندورا باز شده است و تمام بلایائی که از نظم مسلط سرمایه داری جهانی بر جا مانده بودند یک‌سره سرازیر می شوندفلسطین امروز به آیینه ای بدل گردیده است که چهره کریه نظم مسلط بر جهان را در مقابل خود آن قرار می دهدفوج عظیم شهدای غزه، زنان و مردان و کودکان بی‌گناه قطعه قطعه شده، که موجی عظیم از خشم و اعتراض را در سرتاسر جهان برانگیخته است، تردیدی در این باقی نمی‌گذارد که بنیانهای این نظم را باید دگرگون کرد.

فلسطین بیش از هر چیز فریادی است برای انقلاب اجتماعیبرای جراحی عمیق در نظم اجتماعی مسلط و نه برای اصلاح آن با گذار از نظام بین‌المللی تک قطبی به چند قطبی که نطفه تمام مصائب امروز را نیز با خود حمل خواهد کرد و باز هم در آینده آبستن همین فجایع خواهد بود.

فلسطین تأکیدی است بر نیاز جهان به عمل انقلابی و عمل انقلابی یعنی نقد پایه‌ای نظم مسلط کنونیفلسطین کمونیسم را فریاد می‌زند و جهان نیز به این سو خواهد رفتمسأله شتاب بخشیدن به این سیر است.

زنده باد فلسطین

زنده باد خاورمیانه سوسیالیستی

سازمان تدارک کمونیستی

۵ آبان ۱۴۰۲

تاریخ انتشار : ۶ آبان, ۱۴۰۲ ۹:۰۳ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

2 Comments

  1. علی آمریکا گفت:

    نویسنده بر پایه درک‌ درست از اموزش سوسیالیسم علمی و بر اساس منطق دیالکتیکی تاریخ وقایع دوساله چهان کنونی را به تفسیر گشیده و با دلیل وبرهان نکات کلیدی مشکلات را برشمرده و در پرتو افق آینده فریاد خشم‌ ستم‌ دیدگان جامعه سرمایداری را به تصویر کشیده است. مبارزان واقعی و مدافعان کارگران و زحمتکشان واجب است که تحولات پروسه جهان چند قطبی را که نطفه اش بر علیه نظام تک قطبی از عملیات ویژه نظامی روسیه آغاز شد را پیگیری کنند تا از سردرگمی های تغیراتی ژئوپولیتیک جهان درک‌ درست داشته‌ باشند.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): «جبهه کردستانی»، ائتلافی علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»

بیانیۀ میرحسین موسوی از زندان اختر

روایت زنان افغانستانی از رد مرز

در ستایش ایستادگی: به زندانیان و همۀ آنانی که آزادی را معنا کردند