نکتهای که در اقتصاد مملکت باید دقت کنیم، این است که تورم در ایران به هسته سخت و یا به عبارتی، به زمین سفت خورده است. این یعنی ما متاسفانه پایایی تورم را خواهیم داشت. منتها کسانی که تئوری میدادند که اگر دولت هیچ کاری هم نکند، تورم ۱۵ درصد پایین میآید، دیدند این اتفاق نیفتاد. یک واقعیت وجود دارد؛ اینکه امید اشتباه دادن باعث میشود افراد هیچ کاری انجام ندهند. ما اتفاقا باید قبول کنیم که ریشه تورم در ایران، دیگر از یک سیاست پولی خارج شده و به معضل تحریمها برمیگردد. تا زمانی که ما تحریمها را داریم و سیاست پولی درستی هم نداریم، تورم پایدار خواهد بود.
تورم هم که پایدار باشد، بودجهها تورمی، بزرگ و با کسری بالا خواهد بود. در اینجا، وقتی کسری بودجه داریم و سیاست انقباضیای را که میتوانستید اعمال کنید و اعمال نکردید، شاهد یک آش شلهقلمکار خواهید بود. به این شکل که در سال آینده قرار است در کشوری که در ۱۲ سال گذشته متوسط رشد اقتصادی نزدیک به صفر بوده و حجم نقدینگی نیز در پایان امسال ۲۲ برابر نسبت به سال ۹۰ شده، سیاستهای مالیاتی سختگیرانه اعمال شود. ما در این خصوص جزو معدود کشورها هستیم.
حالا این شرایط را در جایی میبینیم که دومین ذخایر گاز و چهارمین ذخایر نفت دنیا را دارد. ما در ژاپن که نیستیم، ما در خاورمیانه هستیم و این منابع را هم داریم و از این منابع نمیتوانیم استفاده کنیم و فشار را کاملا روی عموم مردم میآوریم.
کشوری که سرمایهگذاری در زیرساخت ندارد، با مشکل نگهداری و استهلاک در کلیت اقتصاد مواجه میشود. اقتصاد ایران زمانی که مستهلک شود، هزینههایش بالاتر میرود.
با این تورم و قیمت دلار، خیلی از بنگاهها و کسبوکارها و حتی خانهها هزینههایشان بالا میرود. برای مثال، وقتی چیلر یک خانه در فرمانیه خراب میشود، خانوادههایی که در فرمانیه زندگی میکنند، هزینه تعویض آن چیلر را نخواهند داشت. در کسبوکار هم به همین شکل است.
این اتفاق باعث میشود که کلا بهرهوری از اقتصاد ایران رخت ببندد و یکسری از کسبوکارها دیگر نتوانند ادامه دهند و این، بزرگترین خطر ایران است، زیرا تشکیل سرمایه ثابت ناخالص منفی است، حرکت رو به جلو ندارد و از آن طرف، سرمایهگذاری در زیرساختها افول میکند. به این شکل، دچار روزمرگی بسیار خطرناک در اقتصاد ایران بودیم و حالا هم هستیم.
ما با سرعت به سمت اوراق شدن همه جانبه اقتصادی حرکت میکنیم.