مقدمه:
طبق برآورهای آماری، بیش از یکسوم ساکنین کره زمین طی سال جاری میلادی به پای صندوقهای رای رفته و مقام یا ارگان اولیه حاکمیت سایسی کشور خویش را انتخاب خواهند کرد. تب انتخابات تمامی کره زمین را فرا گرفته و حتی کشورهایی که در آنها انتخاب امسال برگزار نمیشود، به صورت غیر مستقیم و به شدت تحت تاثیر انتخابات در کشورهای همجوار یا دیگر کشورها قرار خواهند گرفت. انتخابات دورهای در اکرایین برای ماه مای جاری به دلیل شرایط اضطراری در آن کشور فعلا معوق اعلام شده است. از این نظر، خواستم نظر خیلی کوتاهی به انتخابات جاری در آسیا و آقیانوسیه اندخته باشم.
سر سخن:
این انتخابات جهانی بر بستر سیر شدید نزولی دوران پروژۀ جهانیسازی کلانسرمایهداری مالی – نفتی- رسانهای و نظامی جهانی با هدف سلطه گردانی دلار آمریکا ، به گذار جهانی به مرحله و فاز جهان چند قطبی، پیمانهای همکاریهای موازی جهانی و منطقهای، مبادلات با واحدهای پولی کشوری و به راه انداختن سیستم های مبادلات پولی موازی سویفت، و بالاخره خیزش های نوین ضد استعماری و ضدامپریالیستی در کشورهایی که به نحوی به شیوههای نو استعماری اداره میشدند، در جریان است.
از طرف دیگر این تغییر چرخشی در تحولات جهانی موجب شده است تا امپریالیسم و استعمار جهانی هر چه بیشتر جریتر شده و چهره واقعی خویش را در حمایتهای مستقیم از فاشیسم، نازیسم وصهیونیسم در سرزمین های اشغالی از یک طرف و تلاشهای بیشتر در گسترش تهاجمی پیمان امنیتی آتلانتیک شمالی به سمت شرق و حمایتهای مالی نظامی از حکومت فاشیستی “پیروان استفان بانده را” گماشته شده بر اکرایین نشان بدهند. در این مورد میتوان به لاپیچ کردنهای فاشیستهایی مانند نتنیاهو، زلنسکی و ناوالنی در زرورق های دموکراسی و حقوق بشر غربی استعماری اشاره کرد، که از طریق رسانههای جهانی خویش در مغزهای مردم جهان میخکوبی میکنند.
پروژههای جهانسازی اغلب نه بر اساس قوانین بینالملل، بلکه بر بستر های آنچه که “دستورها و احکام جدید امپریالیستی جهانی” نامیده می شوند، پروژههای کودتایی رژیم چینج امپریالیستی” و بالاخره پروژههای صدور آنچه که نظام دموکراسی امپریالیستی نامیده میشد، به کشورهای یاغی و سرکش جهانی مستقر میباشند.
نمونه های زنده اجرای این پروژهها را در کشورهای مختلفی از قبیل یوگسلاوی سابق، اکرایین، گرجستان، عراق، سوریه، لیبی، افغانستان، هنگ کنگ، تایلند و غیره شاهد بودهایم. گرچه اجرای پروژههای مشابه در بعضی کشورها بصورت نیمه کاره، نصفه نیمه، از قبیل هنگکنگ، پاکستان، تایلند و غیره پیش برده شدند، در مجموع این روندها تصویر جریانی را نشان می دهد که در آنها گرچه از یک طرف نشانگر آن است که استعمار و امپریالیسم دوران اضمحلال و زوال خویش را طی میکند، از طرف دیگر به صورت جریتری پروژههای ضد انسانی، فاشیستی و آپارتایدی صهیونیستی چهره خویش را با پوشش های دموکراسی و حقوق بشر در چرک و خون و ویرانی های غزه و فلسطین به نمایش می گذارد.
تب انتخاباتی
گرچه بیش از دوسوم خاک روسیه در آسیا قرار دارد، ولی در عمل تحولات و اتفاقات جمهوری روسیه و انتخابات این کشور بهطور اولی در زمره تحولاتی که در اروپا اتفاق میافتند ارزیابی میگردد. گرچه از جمله انتخابات ریاست کشورها طی سال جاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و روسیه از اهمیت بالاتری در رقم زدن تحولات جهانی برخوردار میباشند، این موضوع نباید مانع از آن گردد تا تحولات مشابه دیگر را از مد نظر دور نگه داریم. از جمله این تحولات آنچه که بر بستر انتخابات در پاکستان میگذرد، یکی از نقاط تلاقی سیاستهای مقاومتی غرب امپریالیستی جهت حفظ حاکمیت سیاسی در آن کشور توسط ابزارهای قدرتمداری سیاسی خویش که شامل قدرتمداری نظامی ارتشی و قضایی میباشند، هستیم.
چهار عرصۀ انتخاباتی ریاست جمهوری در آسیا و اقیانوسیه، شامل انتخابات در کشور نزدیک به دویست و چهل میلیون نفری اندونزی که همجواز استرالیا می باشد از یک طرف، و انتخابات مشابه در جزایر سولمان “سلیمان” در منطقه اقیانوسیه، انتخابات ریاست جمهوری از هندوستان و پاکستان میباشیم.
انتخابات در اندونزی
اندونزی به قولی پر جمعیتترین کشور اسلامی جهان است. شاید بشود پاکستان را هم از نظر جمعیت مسلمان با اندونزی در یک ردیف قرار داد. هر دوی این کشورها این روزها با انتخابات دورهای حکومتی درگیر میباشند. اندونزی به خاطر همسایگی با استرالیا، نزدیکی با چین، و هندوستان و روسیه، از اهمیت استراتژیک قابل توجهی برخوردار است. نزدیکیها و همکاریهای استراتژیک اقتصادی و امنیتی آنها با بلوک روسیه و چین، همواره مورد توجه بلوک کشورهای استعماری سابق بوده است. ده سال حاکمیت دولت “جاکو ودودو”، و محبوبیت مردمی ایشان از نظر ارتقا رشد اقتصادی و پتانسیلهای اجتماعی ، و نزدیکیهای بیشتر با روسیه و چین موجب شده است، تا با اتمام دورهای ریاست جمهوری ایشان، وزیر دفاع ایشان که همچنان خواهان ادامه سیاستهای ایشان است، در انتخابات جاری با فاصله زیادی مسیر پیروزی را طی بکند.
تداوم سیاستهای همکاریهای نزدیک حکومت احتمالی ” پرابائو سوبیانتو” برای نزدیکی بیشتر با روسیه و چین، و عدم پیوستن آنها با اتحادیههای امنیتی استعماری امپریالیستی منطقهای یکی از ویژگیهای اصلی این انتخابات است. گرچه کشورهای استعماری سابق و همپیالگیهای آنها در منطقه، از قبیل قدرتمداری های سیاسی در استرالیا، تداوم روند حرکت مستقل و نزدیکی بیشتر حکومت جدید اندونزی را تحت عنوان تحکیم پایههای دیکتاتوری در این کشور تفسیر میکنند، واقعیت این است که هر چه بیشتر نمایندگان قدرتمداری های مستقل و غیر وابسته به امپریالیسم و استعمار در این کشورها بر سر کار میآیند. این امر موجب گسترش هر چه بیشتر همکاریهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی این کشورها با روسیه و چین میگردد. به عنوان نمونه، بیشترین میزان تجهیزات ارتشی اندونزی از کشورهای روسیه و چین تهیه میگردند.
انتخابات در جزایر سولمان
نمونه دیگر این انتخابات، در جزایر “سولمان” در اقیانوسیه جاری است. “ماناسه سوگوواره” نخستوزیر فعلی این کشور که همچنان در انتخابات این کشور که دو ماه دیگر صورت خواهد گرفت، در نظرخواهی ها از دیگران با فاصله قابل توجهی جلوتر میباشند. جزایر منطقه اقیانوسیه طی تاریخ معاصر همیشه تحت کنترل امنیتی سیاسی اقتصادی کشورهای استعمارگر و امپریالیستی قرار داشتهاند.
طی دهههای اخیر، این کشورها تلاش نمودهاند تا از پتانسیلهای رشد اقتصادی ایجاد شده به واسطۀ رشد اقتصادی عظیم چین، بهرهمند گردند. سرمایهگذاریهای اخیر چین در دراین کشورها، در شرایطی که پتانسیلهای کشورهای استعمارگر به خاطر بحرانهای داخلی اقتصادی اجتماعی آنها کاهش می یابد، موجب همکاریهای بیشتر، گسترده وتنگاتنگ بیشتر میان چین و این کشورها گردیده است. “سوگوواره” با حفظ مناسبات این کشور با غرب و گماشته منطقهای آنها در اقیانوسیه، یعنی دولت استرالیا، عملا خواهان بسط هر چه بیشتر مناسبات این کشور با چین بوده، و از همکاریهای امنیتی امپریالیستها در منطقه بر علیه چین طفره میرود. از این نظر، کشورهای استعمارگر پیشتازی “سوگوواره” ها را در انتخابات ریاست جمهوری در جزایر اقیانوسیه را برای خویش یک شکست، و به قول خودشان “عقب رفت دموکراسی” مینامند.
در کشورهای منطقه اقیانوسیه بحث گرمی میان وابستگان سابق به قدرت های امپریالیستی – استعماری از یک طرف، و آنهایی که خواهان فاصلهگیری از و غیر وابستگی به استعمارگران سابق ونزدیکی به چین میباشند هستیم. این در شرایطی است، که همه این کشورها میدانند که اقتصاد آنها تنها در مناسبات تنگاتنگ به کشورهای غیر استعمارگر می تواند به رشد پایدار بیشتری منجر گردد.
نمونۀ پاکستان
آنچه که پیشرفت دموکراسی توسط کشورهای استعمارگر در انتخابات نامیده میشود، نمونۀ آنچه که در پاکستان شاهد هستیم میباشد. همه میدانیم که سالانه ارتش و قدرتمداریهای سیاسی در پاکستان، بخش قابل توجهی از بودجه خود را که میلیاردها دلار است از آمریکا و غرب دریافت میدارند. دریافت میلیارها دلار، بخش جداییناپذیری از بودجههای نظامی امنیتی این کشورها را تشکیل میدهد. دریافت بودجۀ میلیارها دلار سالانه همیشه مشروط به اجرای بخشهایی از سیاستها و پروژههای استعمارگران در منطقه است.
شرط دریافت این بودجه از کشورهای امپریالیستی، بخصوص ایالات متحده آمریکا، منوط بر این است که آنها حرفشنوی از آمریکا داشته و وقتی از بالا دستور می آید که “عمران خان باید برود”، پروژۀ صادرات دموکراسی غربی حکم میکند، تا قدرتمداری نظامی امنیتی و قضایی حاکم بر پاکستان، این وظیفه را به نحو احسن به مرحله اجرا در بیاورند.
سپس همانطوری که خمینی از نوفل لوشاتو به تهران می آید، استعمار پیر انگلیس، نواز شریف اسلامی را سوار هواپیما کرده و به رولپندی می فرستد تا به هر طریقی که شده باشد حزب حرفنشنو عمران خانها در انتخابات قبول نگردند و آقای نواز شریف نماینده استعمار پیر بر سر کار آورده شود.
نمونۀ مشابه این امر را در مورد ارتش مصر شاهد می باشیم، که آماده است تا در مقابل دریافت میلیارها دلار از آمریکا و شرکاء آنها، به پیمان صلح با اسرائیل تحت هر شرایطی پایبند مانده و تدارکات امکانات کوچاندن دو نیم میلیون فلسطینی از نوار “غزه” را به صحرای سینا فراهم نماید.
نمونۀ هندوستان
گرچه طی چندین دهه گذشته حزب “کنگره” هندوستان که با نام خانواده “گاندی” عجین شده است، پایگاه اجتماعی خویش را تا حدود قابل توجهی از دست داده است، و حزب ناسیونالیستی تندرو هندوتبار ” بی جی پی” با محبوبیت بیشتر هندوها در انتخابات ریاست جمهوری پیروز میگردد، حزب ” بیجیپی”، طی یکونیم دهه گذشته بیشتر مسیر ملیگرایی و حفاظت هر چه بیشتر از منافع ملی هندوستان را تعقیب نموده است. بر بستر یک چنین سیاستی نیز هندوستان از همکاریهای امنیتی نظامی منطقهای با استعمارگران طفره رفته و منافع خویش را بیشتر در نزدیکی با چین و روسیه می یابد. از این نمونهها می توان به یک نمونه خرید نفت بشکهای شصت دلار از روسیه و فروش آن به صد دلار در بازارهای آزاد بینالمللی در شرایط محاصره اقتصادی روسیه اشاره نمود.
از طرف دیگر حزب “کنگره” هندوستان هم که به صورت سنتی مناسبات نزدیکتری با کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و چین داشته است، در انتخابات امسال کشور یکونیم میلیارد نفری هندوستان، باز هم در نظرخواهیها هنوز جایگاه دوم را دارا می باشد. مسلم است که کشورهای استعماری و امپریالیستی از حاکمیت حزب “بی جی پی” اصلا راضی نیستند، و طی یکساله اخیر با تبلیغات جهانی منظم و حساب شدهای از نمونۀ آنچه در کانادا به پیش بردند؛ علیه این حزب به کار میبرند. حزب “بیجیپی” نه تنها مناسبات اقتصادی سیاسی خویش را با چین و روسیه به مراتب مستحکمتر نموده است، بلکه از دایره دوستان استعمار در منطقه فاصله گرفته و از همکاریهای امنیتی با آنها طفره میرود. با این حساب باید مشاهده کرد که آیا طی ماههای آینده استعمارگران به موازات تبلیغات منفی بر علیه این حزب، به حمایت مستقیم از حزب کنگره خواهند پرداخت یا نه. در هر صورت در شرایط امروز هر کس و حزب دیگری در هندوستان بر سر کار بیاید، برای استعمارگران از حزب “بیجیپی”، بهتر است.
انتخاب راه سوم
به موازات بریدن تودههای مردم جهانی از سیاستهای امپریالیستی جهانیسازی و بردهداری مدرن کلان سرمایهداری جهانی، آنها به سمت انتخابهای دیگری میگردند. با توجه به از هم پاشیده شدن اردوگاه سوسیالیستی در سال ۱۹۹۱، تبلیغات کلان و مستدام امپریالیستی با مضمون شکست تاریخی جهانی پروژه سوسیالیسم در تاریخ بشریت، هنوز بخش قابل توجهی از تودههای بریده شده از سیاستهای کلان سرمایهداری جهانی در سرگردانی توام با بیاعتمادی به تجربۀ سوسیالیستی به سر می برند. این امر موجب میگردد تا پیشاهنگان پیکار سوسیالیستی به موازات ترویج ایدههای سوسیالیستی، باید توان قابل توجهی را نیز به روشنگری در مورد سمپاشیهای مسموم کنندۀ ضد سوسیالیستی کلانسرمایهداری جهانی بپردازند. پرداختن به این امر بخش قابل توجهی از توان آنها را به خود اختصاص میدهد.
این امر از طرف دیگر موجب میگردد تا تودههای بریده شده از جنایات و بیعدالتیهای کلانسرمایهداری بر بستر بحرانهای اقتصادی اجتماعی ناشی از ذات این نظامها، به دنبال آلترناتیوها و جایگزینهای رادیکال دیگر بروند.
در چنین شرایطی است که نظامهای ایدئولوژیک ناسیونالیستی، شوینیستی، دینمداری افراطی، نازیستی، فاشیستی و صهیونیستی میدان یافته و با وعده و وعیدهای پوشالی آنها را فریب داده و به گمراهی بکشانند. این نمونهها را میتوان در انتخاب گزینههای فاشیستی نازیستی در کشورهایی مانند آرژانتین، ایتالیا، فیلیپن و امثال آنها در انتخابات اخیر یکی دو سال گذشته شاهد بود. در بخشهای دیگری از جهان پیروان اینگونه ایدئولوژیها ؛ از قبیل پیروان استفان باندرا در اکرایین که همپیاله نازیها در کشتار های میلیونی آلمان هیتلری بودند، از طرف استعمار جهانی به عنوان پیامآوران دموکراسی و ازادی در زرورق پیچانده شده و معرفی شوند.
با توجه با اینکه اینگونه ایدئولوژیها بر پایههای نفرتهای نژادپرستانه، ضدیت با مهاجرین، ضدیت با پیروان ادیان دیگر، ارتجاعیگری و غیره متکی میباشند، به هیچوجه قادر نیستند تا بر بحرانهای کلان ناشی از کلان سرمایهداری غالب بیایند، اما در کوتاه مدت میتوانند ضربات قابل توجهی بر پیکرهای جنبشهای بالنده و اجتماعی و سوسیالیسم بزنند.
گسل های سوسیالیستی در حلقه های استعمار
گسترش بحرانهای اقتصادی اجتماعی کلان سرمایهداری جهانی، سیر نزولی و قهقرایی قدرتمداریهای استعماری امپریالیستی، دست یازیدن هر چه بیشتر آنها به سیاستهای جنگطلبانۀ منطقهای، گسترش هر چه بیشنر جنبشهای آزادیخواهانه و عدالتجویانۀ تودهای، و رشد روزافزون آگاهیهای سوسیالیستی؛ عرصه را هر چه بیشتر برای گزینۀ آلترناتیو و جایگزین سوسیالیستی، خصوصاً در میان نسلهای جوان فراهمتر میکند.
در شرایطی که سیر گریز از مدل های امپریالیستی تودهها را به دنبال جستجوی گزینههای دیگر میکشاند؛ باید در نظر داشت که گزینههای دیگر ناسیونالیستی افراطی، دینمداری افراطی و دیگر مدلهای به اصطلاح دموکراتیک، مانند سرابی تودههای مردمی را از چاله در آورده و در چاههای عمیق دیگر میاندازند. از این نظر باید با توان هر چه بیشتر و بدون هیچگونه تزلزلی آلترناتیو و جایگزین سوسیالیستی با رهبری طبقه کارگر را به عنوان تنها راه خلاصی کامل از بحرانهای نظام کلان سرمایهداری به توده های مردم شناساند، و در راه پیروزی جایگزین سوسیالیستی در کشورهایی نظیر ایران پیکار نمود.