به باور ما جان زندانیان سیاسی در ایران بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار گرفته است. در حالی که خطر نفوذ و عملیات اطلاعاتی دشمنان خارجی، از جمله اسرائیل در پیشدرآمد وقوع جنگ و در جریان آن بدرستی تهدیدی واقعی و انکارناپذیر است و شناسایی و محاکمه شفاف جاسوسان امری ضروری برای حفظ امنیت ملی محسوب میشود، آنچه موجب نگرانی عمیق ماست، استفاده ابزاری از این تهدید برای توجیه صدور احکام اعدام، تشدید اعمال فضای نظامی–امنیتی و سرکوب اعتراضات و مطالبات مشروع مردمی است.
حمله به ایران را نمیتوان جدا از تحولات جاری در غزه فهمید. اسرائیل سالهاست خاورمیانه را به آزمایشگاهی برای پروژههای امنیتی و نظامی خود بدل کرده است. در غزه، شاهد سیاستهای سیستماتیک حذف فیزیکی، تخریب زیرساختها و نابودی اراده جمعی مردم هستیم؛ همان منطقی که اکنون در ایران نیز دنبال میشود.
صدور و اجرای چنین احکامی به غایت غیرانسانیاند و نه تنها نشانی از اجرای عدالت در خود ندارند که نوعی توحش سیستماتیک حکومتی و رواجدهندۀ خشونت بیشتر در جامعهاند. اجرای احکام منجر به قطع عضو بر مبنای قوانین بینالمللی نیز مصداق شکنجه محسوب میشوند..
دستکم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییلاند . نتانیاهو بارها بیپرده و باافتخار از هدفاش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»اند.
در عصر حاضر، شاید برای اولینبار در سال ۱۹۰۱، اصطلاحِ «صلحطلبی» (pacifism) بهکار برده شد. با بسطِ مفهومِ خشونت، بهتدریج معنای صلح نیز گسترش یافت و بر همین مبنا، صلحطلبی دامنهای از مباحث را ـ که یکسوی آن نبودِ جنگ و سوی دیگرِ آن، نبودِ هرگونه خشونت و تبعیض و نابرابری بود ـ در بر گرفت. از همین رو، امروزه جنبشِ صلحطلبی با دیگر جنبشهای ضد جنگ، ضد آپارتاید، حقوق بشر، محیط زیست، عدالت و امثال آن همپوشانیِ بسیار دارد.
ظاهراً دستکم ۷۰۰ نفر در روزهای اخیر به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شدهاند. در میان آنها ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ افغانستانی هم هست یا شاید هست. از اتهامات هیچیک از این ۷۰۰ نفر چیزی نمیدانیم. با اینهمه از دستودلبازی دستگاههای امنیتی و قضایی در تعریف مصادیق جاسوسی باخبریم. علاوه بر این، به رسم همهی این سالها از دادرسی عادلانهی پروندهی این متهمان مطمئن نیستیم.
حکایت دارابی براساس رخدادهای نهضت جنگل و تدوین ان بصورت رمان چنان پرشور است: وقتی شاهد کج روی میرزاکوچک خان برگرفته از جهان بینی و افق محدود دید وی می شویم که فریب ملاکان و نیروهای ارتجاعی را می خورد. و علیه دیگر مبارزان نهضت با دیدگاه هایی متفاوت از خود جبهه می گیرد که نهایتا نهضت جنگل به شکست کشیده می شود. متاثر از فضای غم انگیز شکست دردناک نهضت، وجود خواننده را نیز همراه مبارزان دریایی از غم فرا می گیرد. درس هایی که از شکست نهضت جنگل می توان گرفت برغم گذشت مدت زمان بس طولانی هنوز هم برای ما اموختنی های فراوانی دارد.
“I dodici giorni di guerra hanno portato risultati inaspettati. La coesione interna dell’Iran è stata preservata, nonostante le croniche crisi economiche e le divisioni sociali. Non vi era alcun segno di ribellione o di collaborazione con il nemico elle zone di confine o tra le minoranze etniche. Le proteste pacifiche in diversi paesi, il sostegno degli immigrati iraniani al diritto alla difesa nazionale e l’unanimità delle forze politiche indipendenti contro la guerra e l’intervento straniero, hanno presentato un quadro che va oltre i comuni stereotipi.”
پس از آغاز جنگ، همسرم نسرین ستوده متنی را در اختیارم گذاشت که حاوی مصوبه ای بود که در سال ۱۳۶۵ ، شورای عالی قضایی با هدف تامین امنیت زندانیان، آن را به تصویب رسانده بود. بر اساس این مصوبه کلیه ی زندانیان مناطق جنگی بی درنگ باید آزاد شوند .
آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناکترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعهی بینالمللی میخواهیم که با برداشتن گامهای فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنیسازی، و هر دوطرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.
در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایتکارانهٔ حکومت نژادپرست و نسلکش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هممیهنانمان در جایجای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروریست که در جریان دقاع از میهنمان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.
ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایهداری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بیپناه نباشد، اگر چپ در خیابانها، کارخانهها، اردوگاهها و مناطق جنگزده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه میکنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.
در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایتکارانهٔ حکومت نژادپرست و نسلکش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هممیهنانمان در جایجای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروریست که در جریان دقاع از میهنمان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.