سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۲

سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۲

به این مردم اعتماد کنید
ایران در چشم جهانیان، به ویژه در چشم مردم عاصی اسرائیل، ایران دیگری بود، هرگاه روز جمعه گذشته بانگ هلهله و شادی مردم در میدان آزادی فلک را سقف می‌شکافت...
۲۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار
مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول
کیوان مهتدی: وبر و ریتل در یک یادداشت درباره اصطلاح «مسایل بدخیم» ادعا می‌کنند که تصور همگونی بیش از پیشِ اجتماعی که در ذهنیت آمریکای دهه‌ی 1950 تثبیت شده بود...
۲۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی
سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند
بحث در مورد مالیات بر ثروت در طول مبارزات انتخاباتی جنجال برانگیز شد: برخی از چپ‌ها می‌خواهند آن را برای ثروتمندان افزایش دهند، در حالی که راست‌ها می‌خواهند آن را...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی
در این نشست، دکتر نیکفر به بررسی چشم‌اندازهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» و جایگاه آن در آینده جامعه ایرانی خواهد پرداخت. محمدرضا نیکفر از شناخته‌شده‌ترین پژوهشگران فلسفه در ایران معاصر...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!
امید اقدمی: روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» خشونت‌پرهیز بود؛ چه در جنس مطالبات، چه در نیروهای پیشران و چه در شعارهای اصلی آن. هرچند در لحظات مشخصی برخی نیروهای سیاسی...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امید اقدمی
نویسنده: امید اقدمی
فانوس؛
با یاد و خاطره تابناک رفقای جانباخته شهریور ۶۷ که در حافظه تاریخ خونبار جنبش چپ هماره ماناست.
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
با افزایش میزان بدهی ها: آژانس رتبه‌بندی فیچ, رتبه اعتباری فرانسه را کاهش داد
این خبر بدی برای نخست وزیر جدید فرانسه، لکورنو، است: آژانس رتبه‌بندی فیچ رتبه اعتباری این کشور را کاهش داده است. این احتمالاً هزینه تأمین مالی مجدد بدهی ملی را...
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

اندیشه یی بر تحولات و دورنماها

اگر اسلام بخواهد به جهان صنعت و اقتصاد جهانی، در وضعیت کنونی، بپیوندد، عملا بعلت در هم آمیختگی عمیق اینها بامسیحیت، باید اسلام "مسیحی شود" و با همان برنامه اجتماعی آنها تلفیق گردد؛ در این صورت، اسلام "مسیحی شده " به علت رابطه استعماری با کشورهای اسلامی و رکود آنها، پایگاه اجتماعی و هم عقیدتی خود را از دست می دهد زیرا محرومین این کشورها اگر محروم تر نشوند، در همان وضعیت رکود و افول خواهند ماند

باید اکنون از پوسته های خصوصی بیرون آمد تا تمام مسئله را دید

سکولارها، در ریشه، بخشی از کلیسای (جامعه، امت، مومنیین) مسیحیت هستند که از یکسو با خدا یا جنس خدا دانستن مسیح، حاکمیت فئودال ها، برده داران، و بطور کلی طبقات حاکمه و اشرافیت را، ازطریق مسیحی “شدن” شان، در جایگاه خدایی قرار دادند (از جمله درمصرفرعونی شکل تجزیه نیافته “خدا و اشرافیت، و شاه” یکی از نمونه های تاریخی است) . یا بزبانی دیگر، به حاکمیت مطلق زمینی آنها، مفهوم خدایی (انتزاعی و یکتا در مقابل اشکال پیشین) دادند. از سوی دیگر، نخستین کسانی هستند که از درون، یا قانع نبودن خود را ظاهر کردند، و یا با شکاکیت خود، زمینه بروز و بیان ” ناخوانی بین امور و اصول، درون اموری و درون اصولی” را فراهم آوردند. اینها درانتهای تحتانی، مرزنشینان با “زیر دینان” بودند، و در انتهای فوقانی، مرز نشینان با “بالا دینان” بودند. این دو انتها خود با فنآوریهای خاص گردش امور مستقر در کردار و اندیشه بهم متصل بودند (این یک جنبه بسیار مهم و انگیزاننده برای جستجو و تحقیق در زمینه تغییر و تحول است)، و در ساده ترین ترکیب خود، شامل تمام اشکال “نارضایتی” و “ناخشنودی” بودند.

در چنین وضعیتی، در حقیقت، مضمون اجتماعی (برنامه اجتماعی) و تناقضات آن، ریشه تمام “مسایل و کشمکش ها” بودند. اگر بازماندگان ستیز و ستیزندگان پیشین، زنده و یا خاطره، جنبه “ارزشی-اصولی” را منعکس میکردند و انتهای فوقانی هم مرز با “بالا دینان” را تشکیل میدادند، محرومین که شامل “مجرمین” ناشی از ستیزهای پیشین، زنده یا خاطره، نیز بودند، جنبه “رنج ماندن یا نابودی” را ارائه میکردند. بیخود نیست که “مجرمین” عقیدتی و دزدان و “سازماندهی” شان، نخستین اشکال آنچیزی هستند که بعدها مبارزه اجتماعی، سیاسی، صنفی، و بالاخره، عقیده های بزرگ و احزاب طبقات-پایه شدند. اما این دو انتها، در این شکل بدوی خود، در واقع، “توده قربانی” را تشکیل میدهند، و با “از بین رفتنشان”سوپرامنت” (بازی کردن نقش تاریخی و خروج از صحنه)، مقدمات بیان خواسته ها و شکلگیری آنها در ساختارهای فکری، و اجرایی فراهم میشود. “توده قربانی” تناقضات اجتماعی (اندیشه و عمل بمفهوم “جهد اجتماعی” – پراکسیس)، نه قادرند که از توده به هویت تبدیل شوند، و نه از قربانی به فعال اجتماعی و یا رهبر مبدل گردند- حداکثر و در بهترین حالت، “پرچم” هستند و یا یک “موزه سیار”- دفتر خاطرات و گله و شکایتها، سرخوردگی و دلتنگی برای روزگار خوش و سکرآور “اگر می شد، چه می شد!”.

جامعه از انتهای فوقانی “بالادینان”، و با عبور از “ناراضیان” و “ناخشنودان”، تا انتهای تحتانی “زیردینان” تشکیل شده است. ستیز این چهار عنصر ساختارگرفته در سه لایه، هم شکل و هم مضمون گذشته (و نقد آن یعنی تاریخ)، و هم تصور و تصویر آینده، و هم گردش جاری یا حال را تشکیل میدهد. شکل و مضمون این “جهد اجتماعی” عظیم و پیچیده هستند که هم تکلیف بوده اند و هم تکلیف را روشن کرده اند. بیان این “جهد اجتماعی” انسانها هستند، و اشتباه کردن همان هدف نداشتن است، و اگر هدف مستقر شود، “جهد اجتماعی”، عملا، آزمایش و خطا یی است ضرور که کور نیست. هدف و استقرار آن “بایستن” است، و چگونگی دستیابی به آن “امکان و توانستن” میباشد؛ در “بایستن”، رابطه عمودی است و داده شده، و در “امکان و توانستن”، رابطه افقی است و “انگیزه و آفرینش” زمینه، قاعده بازی و موفقیت هستند.

با توجه به مقدما ت فوق، هم سئوال وهم پاسخ این است که چرا” مجموعه” ی سیاسی و حتا اجتماعی بیرون آمده از بحران اواخر دهه سی خورشیدی تا “اصلاحات”، رستاخیز، وقایع پنجاه و هفت، سی سال پس از آن، و بالاخره، آنچه در ماه های اخیر از جوانب و تعابیر مختلف، “کودتا”، “انقلاب مخملی”، “تقلب در انتخابات”، “نفاق جدید”، و از این قبیل نامیده شده اند ، پیوسته در یک “استقرار و ثبات” شکل نگرفته، شکننده، ترک دار، قرار داشته اند، و ریزش و “رویش” دایمی یی را نمایان کرده اند. به گذشته نمی پردازیم. همین وقایع باصطلاح “پیش و هنگام و پس” انتخابات ریاست جمهوری را میگیریم. این وقایع، به طریقی، اوج دوره فوق را تشکیل میدهند؛ دیگر در قله هستیم – ببینیم این قله چیست. اگراز جنبه تقدسی- الهی که ویژگی ادیان، بخصوص، گروه تک خدایی است، انتزاع کنیم، باقیمانده یک مجموعه عقیدتی است که به نسبت های مختلف و در حوزه های متنوع، به برپا کردن یک “نظام” شکل گرفته رسیده اند. این مجموعه عقیدتی، در حقیقت، اساس و ملات، و نقشه و راهی است که میتوان برنامه اجتماعی آن مجموعه دانست. از این بابت، سایر مجموعه های عقیدتی، و یا نظامهای مشابه، وضعیتی یگانه دارند. در ایران، “اسلام” آمده با اعراب، تغییر و تحول پیدا کرده با سرگذشت دوره گسترش و استقرار آن، و اثر گرفته از پیشینه تاریخی آنچه آنروز و بعدا ایران بوده است، و بالاخره، باصطلاح “اسلام زمانه ما”، عملا، هم در جانب تقدسی- الهی، و هم برنامه اجتماعی آن، در امور چنان عجین شده است – حتا آنهایی هم که بدلایل عمدتا جغرافیایی در معرض مستقیم قرار نداشته اند، از طریق اسلامی شدن عقاید و آداب و رسوم، عملا، مسلمان بواسطه و یا مسلمان فرهنگی شده اند، و یا حتا آنهایی که عقاید و آداب و رسوم پیشین را با نام اسلام ادامه داده اند و یا اصولا همان مانده اند، نتیجتا باز هم مسلمان فرهنگی شده اند – که عملا یکی از دیگری نه قابل تمیز و تفکیک است، و نه از نظر نقد گذشته، تاریخ سازمیباشد. این درآمیزی متقابل، بطریقی هم سرنوشتی را نیز بهمراه آورده است. اما اگر این درآمیزی تمایل به یگانگی هویت داشته است، از یکسو به جهان وطنی دامن زده است، و از سوی دیگر، با شیعه شدن و بزرگترین کشورشیعه شدن، تمایلات ملی-ایرانی پیدا کرده است. این تمایلات ملی – ایرانی، روی زمینه شیعه و در چارچوب تقدسی– الهی، به جهان وطنی اسلامی، هویت جهانی شدن شیعه را داده است. اما مشگلی که، عاقبت، به جنگ های صلیبی ختم شد، کماکان باقیست و حتا امروزه، هم مشگل بیرونی اسلام، و هم مشگل درونی آن شده است. از این طریق، در بازگشت، و بعلت جایگاه اسلامی- شیعه و گره خوردگی آن با برنامه اجتماعی در شکل “جمهوری اسلامی”، سه عنصر اسلام، شیعه، و برنامه اجتماعی را در یک “در گیری” بیرونی و هم درونی اسلام، ایران، و تحول اجتماعی ایران، و باصطلاح “جهان اسلام” قرار داده است. این وضعیت، امروزه، به مرحله پختگی بسیار رسیده است و خود را، بخصوص، در وقایع اخیر ایران نشان داده است.

در دنیای مسیحیت نیز وضعیتی مشابه بوجود آمد و موجب جنگ های مذهبی بین کشورها و قدرتهای اروپایی شد – بخشی از این همراه جنگ های صلیبی با به اصطلاح غیر خودی نیز بود. عملا پیروزی در جنگ صلیبی در هر مرحله بمعنی پیروزی برنامه اجتماعی یک کشور یا قدرت در مقابل دیگری یا دیگران نیز بود – “بازگرداندن” اسپانیا به اروپا، عملا، موجب شد که اسپانیا در نقش یک “مستعمره نشین اسلامی” پیشرفته در دل اروپای پس از امپراتوری روم، و غرق در جنگ ها و کشمکش های قدرت ها و ملوک الطوایف فئودالی، ظاهر شود. اگر از یکسو دوره سیاه حکومت مذهبی-فئودالی را به وجود آورد، از سوی دیگر، اتصالی شد که با هر باخت، ضعف، و افول جهان شکوفای تحت حکومت اسلام، مانند ظروف مرتبطه یی وسیع، یکی را در دیگری تخلیه کرد. حال اگر قرار باشد –در وقایع ایران بالاخص- جای تخلیه شده دوباره پر شود، یا باید “اسپانیا و گرانادا” یی را باز پس گرفت، و یا چنین “مستعمره نشینی” را در جهان اسلام بوجود آورد. این “مستعمره نشین” ایران است. این “گرانادا” (ایران) باید برای نجات “اسپانیا و اروپا” (جهان اسلام امروز) از دوران افول، هم مسئله خود را حل کند و هم مسئله یی که در بالا اشاره شد. ایندفعه نیز، قدرتهای “اروپایی” (اسلامی امروز) باید هم با خود بجنگند و هم با غیر خود. اگر ایران “گرانادا”ی امروز و “بوارونه” است، پس باید هم در درونش و هم بین قدرتهای اسلامی “بجنگد” و هم با غیر خود، غرب، در ستیز باشد. در حوزه عقیدتی، اسلام و مسیحیت، و در حوزه برنامه اجتماعی، صنعتی شدن، عدالت اجتماعی، آزادی و دموکراسی که در جنبه دستآوردهای تاریخی بشر، هم متعلق به همه هستند، و هم تاریخا، منشاء گرفته از همان تحولات باصطلاح دوره جنگ های صلیبی که عمیقا با مسیحیت عجین هستند، روبرو میباشند. خوب مبارزه یی بسیار پیچیده و چند جانبه و طولانی مدت با تضادها و تناقضات شناخته و ناشناخته – دقیقا آنچه شاهد هستیم که هدف و وسیله، عقیده و برنامه اجتماعی، و کلا تمام گوشه های امور داخلی و هم بیرونی را چنان بهم “بافته” است که هم دیدن، و هم درک آن را “اگر نا ممکن” نباشد، بسیار پیچیده و پر از امید و آرزوها کرده است – آبستن جنگها و خشونت ها، و هم پیروزی و دستآوردها که همه کس و همه جا را فراگرفته و هر روز بیشتر فرا خواهد گرفت.

برنامه اجتماعی است که تکلیف را روشن خواهد کرد، دقیقا، مشابه آنچه که در اروپا تکلیف را روشن کرد. این برنامه اجتماعی، درست مشابه اروپا، هم درسمت مقاومت در مقابل تغییر و تحول، وهم در سمت تسهیل و اجرای تغییر و تحول، با پشتوانه تاریخی و جزء جدایی ناپذیر آن اسلام، عمیقا، در هم تنیده هستند. طرف، عقیده است و پیشرفتگی و برنامه اجتماعی، همانطور که وقتی غرب بلند میشد باز هم با این سه عنصر رو دررو و درگیر بود. در سمت غرب، امروزه، این سه عنصر عبارتند از عقیده، برنامه اجتماعی، و صنعت که در یک مجموعه تلفیق شده استعمار(شروع تاثیر گذاشتن و گرفتن از تحولات غرب) با ما ارتباط پیدا کرده است. اگر اسلام بخواهد به جهان صنعت و اقتصاد جهانی، در وضعیت کنونی، بپیوندد، عملا بعلت در هم آمیختگی عمیق اینها بامسیحیت، باید اسلام “مسیحی شود” و با همان برنامه اجتماعی آنها تلفیق گردد؛ در این صورت، اسلام “مسیحی شده ” به علت رابطه استعماری با کشورهای اسلامی و رکود آنها، پایگاه اجتماعی و هم عقیدتی خود را از دست می دهد زیرا محرومین این کشورها اگر محروم تر نشوند، در همان وضعیت رکود و افول خواهند ماند. اما از سوی دیگر، اگر با برنامه اجتماعی برای خروج از افول و رکود چند قرنی و رفع محرومیت به میدان در آید بدون اینکه خود را بعنوان عقیده و عامل وحدت بخش با این برنامه اجتماعی همراه و همسو کند، بازهم در تمام اهدافش شکست خواهد خورد، و حتا ضربه پذیر تر از حالت نخست خواهد شد. اما در غرب، اساسا، مسیحیت از همان ابتدا بیان عقیدتی طبقات بالا، و اشرافیت شده است، و برای محرومین تنها یک وسیله عقیدتی که عملا به مشتی ظواهر تبدیل شده است، میباشد – اگر کسی افیون توده ها گفته، دقیقا به معنی یی بوده است که مثلا امروز برخی برنامه های تلویزیونی، موسیقی، سینما و خود مواد مخدر میباشند – و منظور مسکن در مقابل درمان بوده است. بنابراین، ما شاهد دو اسلام می شویم، یکی آنکه راه اول را میرود، و دیر یا زود از بین رفته و در کشورهای مسلمان شریک و عامل طبقات فوقانی و اشرافیت کشورهای غربی میگرددد، و اگر هم بخواهد با این اسلام برنامه دیگری را برای رفع محرومیت و رکود و افول کشورهای مسلمان تهیه و احرا بکند، هیچ گریزی جز اقدامات ناشی از سرخوردگی، یعنی آنچه “تروریسم” می نامیم، نخواهد بود –” تروریسم” کوشش برای پیروزی با اسلامی است که برنامه اجتماعی ندارد و تنها میخواهد طبقات فوقانی و اشرافیت ایل و قبیله یی کشور های مسلمان در افول و محرومیت را در نظام صنعت و اقتصاد موجود جهانی درج کند. این همان کاریست که رژیم گذشته و باقیمانده ها یی از آن پس از پنجاه و هفت در نظام جاری یا حوالی آن انجام داده و هنوز شدیدا در پی آن هستند. رژیم گذشته تا حدی در این مسیر جلو رفته بود در حالیکه باقیماندها، پس از پنجاه و هفت، این مسیر را ادامه دادند – اینها از مسایلی مانند فلسطین و مشابه بعنوان ابزاراستفاده می کردند و نه حل آنها. بهمین دلیل، عملا، آتش بیار معرکه بودند برای اهداف تناسب قوایی سازش و درج در نظام جهانی. مسایل جاری حاصل درگیری بین این دو نگرش و عمل اسلامی است که این را یا میدانسته است و یا بمرور درک کرده است. اسلامی که می داند که هیچ راهی جز شروع از داشتن برنامه اجتماعی رفع محرومیت و افول و رکود در ایران، و همینطور در جهان اسلام، وجود ندارد، و این تنها راه باید با اسلامی با خوانشی در جهت فوق باشد – اینکه اسلام این بوده است یا خیر، و جوانب فقهی و الهیاتی آن، مسئله درونی اسلام است و فعالان شناخته شده آن، نه روشنفکرانی که در خراطی استاد مسلم شده اند، ولی هنوز یک اسلام ضرور برای مسلمان ها و مشگلاتشان “نتراشیده اند”. این روشنفکرها می خواهند آشتی ناپذیر را آشتی پذیر کنند، هیچ راهی جز عصبیت، سرخوردگی، و بالاخره تروریسم باقی نمی ماند. این عمل هم میرود که بکلی غیر ممکن شود که نتیجه مطلوب را بدهد – یا باید ساکت شد و بطریقی خون بجوش آمده را سرد کرد، یا اسلامی با برنامه اجتماعی رفع محرومیت و افول را پایه گذاشت، و یا از خراطی دست کشید، و اسلام را نیز بحال خود گذاشت که این مسایل اش را از راهی جز فن خراطی و چینی بند زنی حل کند و خود را بهانه وهدف “ضد تروریسم” قرار ندهد، ویا برنامه یی اجتماعی برای رفع محرومیت را از کشورهایی که در این راه پیش کسوت و موفق بوده اند آموخت و برای اجرای آن اقدام کرد، ولی فراموش نکرد که وسط های راه باز بهمان مسئله یی برخورد خواهد شد که چین را مجبور کرد که از “سوسیالیسم چینی” صحبت کند- چین آنقدر مسایل حل نشده داشت و پیدا کرده بود که بدون ویژگی های ناشی از آنها، قادر نبود حتا به درک درستی از آنها دست یابد. هویت ایران میلیون ها نفر محرومینی هستند که هنوز هم در پی تقاضای خویش فعال می باشند، و سی سال پیش در خیابانها به عرضه اسلام برای حل مسایلشان گردن نهادند، و اسلام نیز وکالت آنها را برای پاسخگویی پذیرفت. امروزه، هم اسلامی که برنامه اجتماعی برای حل این مسایل ارائه دهد، و هم در برنامه اجتماعی یی که از دل تجربیات جهانی، و داخلی و نمونه های مشابه بیرون آمده باشد با تمام مدافعان و متفکران، و متخصصان این برنامه، همکاری وسیع کند، تنها شروط بنیادی رفع محرومیت و افول، و استقرار امنیت داخلی، منطقه یی، و جهانی میباشند. هر کوششی غیر از این، خشونت، جنگ، فساد وفقر فراگیر، و بالاخره، از هم پاشیدگی را تبدیل به قاعده، و روز به روز توهم را جانشین واقعیت و ضروریات آن خواهد کرد. در بطن، “دعوای امروز” بر سر همین “قضایا” می باشد. در ایران، اسلام، و در اسلام، ایران، در وضعیتی قرار گرفته اند که هم اسلامی متفاوت، و هم برنامه اجتماعی یی برای رقع محرومیت و افول دو روی سکه پیروزی هستند.

تاریخ انتشار : ۲۶ شهریور, ۱۳۸۸ ۱:۱۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تجاوز اسراییل به خاک قطر، جلوه‌ای دیگر از جنگ‌طلبی، توافق‌ستیری و تروریسم دولتی

حمله‌های مکرر اسراییل به کشورهای منطقه، امنیت و ثبات منطقه و جهان را به‌شدت تهدید کرده و نه تنها نقض آشکار منشور سازمان ملل و اصل حاکمیت ملی کشورهاست، بلکه نشأت گرفته از سیاست راهبردی این حکومت برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» است.

ادامه »

بنای تجارت و سود و ثروت بر خون و استخوان و جان و هستی فلسطینیان

از گرسنگی دادن عمدی گرفته تا آوارگی اجباری و بمباران سیستماتیک، همه نشان می‌دهند که «امنیت اسرائیل» بهانه‌ای است برای پاک‌سازی قومی و جایگزینی جمعیت. انطباق سیاست نظامی اسرائیل با منطق اقتصادی آمریکا چهرۀ خود را در نسل‌کشی در غزه به‌مثابه هم‌راستایی سیاست و تجارت به خوبی نشان می‌دهد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

به این مردم اعتماد کنید

مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول

سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند

آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی

از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!