جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۷

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۷

ایران، گذاراز موقعیت اپوزیسیون به وضعیت پوزیسیون

اگر این مقاومت– ممانعت در شكلگیری "دولت" (استیت) - رفع نگردد، هم احتمال جنگ برای ایران تقریبا حتمی خواهد بود، و هم برهم ریختن صلح جهانی- منطقه یی ناشی از این جنگ، ناگزیر می گردد. بهمین جهت، این تعبیر عملا جایگزینی برای آنچیزیست كه "جنگ سرد" نامیده شده است

وقتیکه رضا پهلوی سلطنت پهلوی را بنا نهاد، در واقع، سلطنت به مفهوم بنیادی و تاریخی خود، یعنی حاکمیت اشرافیت – مدیریت، حکمیت، و نظم – در تمام ابعاد، منتفی نشد، در حالیکه، از سوی دیگر، پیوستگی حاکمیت اشرافیت و چگونگی اعمال آن – مستقیما از طریق دربار بعنوان “دولت” (استیت) منقطع گردید و شاه دیگر نه مفهوم قرون پیشین را داشت، و نه بیان فردی- انسانی دربار- “دولت “(استیت) بود؛ “شاه” از این مقطع ببعد، نامی بود که برای بالاترین مقام دیوانسالاری (بوروکراسی) که وظیفه اش اعمال قدرت – یعنی حکومت (گاورنمنت)- بود، بکار برده می شد. “دولت” (استیت)، عملا، خصوصیت خود را بعنوان “قدرت” از دست داد، و به اعمال خالص، یعنی، “زور” مبدل گردید – مانند “باندی” از افراد که غنیمتی را بکف آورده باشند و از مزایای آن استفاده کنند، چیزی شبیه کارگزاران دولت های استعماری در کشور های مستعمره – تجربه هند.

ایران ویژگیهایی داشته است، که عملا در تحولات آن، منتفی شدن سلطنت بمفهوم بنیادی و تاریخی خود، یعنی، حاکمیت اشرافیت – مدیریت، حکمیت، و نظم – را ناممکن می کرده اند. اگر از مشابهت تحولات سازماندهی اجتماعی – قدرت – که فراگیر تمام “جامعه” می باشد، در مصر باستان و مشابه آن، استفاده کنیم، تجزیه قدرت و تقسیم کار در درون آن در” ایران ” در مرحله ی مابین “خدا- قدرت”، و “قدرت- خدا” باقی می ماند. و این وضعیت به بسیاری جوانب زندگی “ایران” تا به امروز خصوصیاتی گرایشا یگانه داده است. همانطور که سوداگر زمیندار، و زمیندار سوداگر میشوند و می مانند، خدا قدرت، و قدرت خدا، نیز چنین می مانند. این خصوصیت، اساسا، به “ایران” نه امکان روم شدن (یونان) را می دهد، نه چین شدن. کما اینکه “ایران” برای باج و خراج گیری به “امپراتوری” تبدیل می شود- یا شاید هیچوقت نشده است. اگر اسکندر و بعد ها “غرب” بعنوان گسترش تمدن – شیوه زندگی و اندیشیدن- سراسر جهان را می پیمایند و “اسکندریه” های مختلفی را بنا می نهند، “ایران” پیش از اسلام، و بعد از اسلام نیز، هیچوقت چیزی برای صدور و اشاعه نداشته و تولید نیز نکرده اند – بعد از اسلام، مواد خام و نیمه خام تمدنی را بصورت “خاطره” یی ساختار بندی نشده و تولید “آماتوری”، صادر نمی کنند بلکه از دست می دهند (در جنگهای صلیبی و بازگشت اسپانیا) – بهمین دلیل، خود به افول و رکودی هزار ساله فرو میرود (ند). “ایران” ژاندارم امنیت راههای تجاری و مبادله بین دو قطبی می شود که هردو از یک ویژگی مشترک، و بسیاری جوانب نامشترک و حتا متضاد، برخوردار بوده اند. جانب مشترک بین روم، آنچیزی که بعدا غرب می شود، و چین ، که این نیز در حال “غرب شدن” است، دست یافتن به یک سازماندهی و درک ساختار بندی شده (سیستماتیک) می باشد. بزبان دیگر، این دو سمت، یکی در حوزه رفتار و کردار اجتماعی یا قدرت عملی (چین)، و دیگری، درحوزه رفتار و پندار اجتماعی یا قدرت نظری (روم/یونان)، به دستآوردهای پایدار رسیده بودند – هردو سو، بترتیب، از دستگاه های ارزشی عملی و نظری برخوردار شده بودند.

در چنین زمینه یی، دو گونه “شاه” شکل میگیرد. یکی “شاه” خدا- قدرت، و دیگری “شاه” قدرت- خدا. اولی همان است که “شاهنشاه” نامیده شده است، و دیگری، همان “شاه” معمول و با کاربرد جاریست. در پاکستان و هند، شاه بمعنی “سوداگر” است. در کشورهای انگلو ساکسن، مسیح را با عناوین “کینگ”، “لرد” می نامند، و همین عناوین را برای خدا نیز بکار میبرند. “شاه” خدا- قدرت، یا همان “شاهنشاه”، جانبی از تجزیه و تقسیم کاریست که از گذشته تمدنهای ماقبل باستان، مصر و بابل، می آید. فرعون در ابتدا خود خداست، و بعدا، خدا- قدرت می شود. این مسیر تحول، به قدرت- خدا و بالاخره، در مراحل نزدیک به ما، به “قدرت” متحول میگردد. بسیاری نویسندگان در عهد باستان، و سپس، در قرون وسطای پایانی، و بالاخره، مقدمه آنچه که رنسانس و دنیای جدید می شود (دنیای جدید با مدرنیته یکی نیست – دومی مفهمومی درون مذهبی کلیسای قرون وسطاست و نقد اسکولاستیسیسم می باشد، در حالیکه نخستین، نقد عملی و فکریست به جامعه پیش صنعتی بطور اعم)، به این تحولات در مقاطع مختلف پرداخته اند. راه حل پایانی، زمانی است که “قدرت” علیت و حقانیتش را در زندگی و تولید و بازتولید – بقاء و تداوم بقاء – پدیده جدیدی بنام “جامعه”، بعنوان محصول انسان، می یابد. در دهانه این دنیای جدید، ماکیاولی کسیست که در پی یافتن علیت رفتار این خدا- قدرتان، و قدرت- خدایان، بالاخره، خود “قدرت” و علیت وجودی و چگونگی رفتاری آن را “کشف” می کند، و یا مقدمه آنچیزی که بعدا علوم سیاسی – اجتماعی نامیده خواهند شد را، فراهم می آورد. او، در واقع، از طریق رمزگشایی از تجربیات گذشته، زمینه کاری کانت و هگل، تاسیس دنیای جدید را فراهم می آورد. بسیاری از روی عدم دقت در نقد گذشته، یعنی تولید تاریخ، ضعف علمی، و گرایشات آنارشیستی، “قدرت” (پاور) را با “زور” (فورس)، یکی می گیرند. قدرت بطریقی، با “دولت” (استیت) همپوشانی کامل دارد. رابطه آن با “حکومت” (گاورنمنت)، اینستکه خود را با “حکومت” (گاورنمنت) بروز می دهد. این در هم آمیزی، رمزآلودگیی را باعث میشود که از یکسو “حکومت” (گاورنمنت) را همان “قدرت” می دانند، و ابزار اعمال حاکمیت آن را برابربا خود آن می بینند، و از اینجا ” زور” دانستن ” قدرت”، و سپس، مخالفت با “زور” تا تفکر و رفتار ضد آن و بالاخره “ضد نهادگرایی” (آنتای اینستیتوشنالیسم) و آنچه “آنارشیسم” نامیده شده است. و از سوی دیگر، به تحول اجتماعی، مضمونی رمزآلود و توهم آمیز داده، تا جایی که، “تجمع انسانی” (اگرگیت)، با فروافتادن در یک “ضدیت گرایی” ماندگار، “وجودی” ضد جامعه یی پیدا کرده و عملا در جهت مخالف تحول و تبدیل شدن به “جامعه” بعنوان محصول انسانی، در ایستایی در می ماند. “تجمع انسانی” یی که همگان هم مخالف و معارض هستند، و هم موافق و معاضد – محافظه کاری افولی- تخریبی (بقاء). این مشگل در ایران هم جنبه درونی و هم بیرونی دارد، و مشگل بنیادی شکلگیری نهایی “دولت” (استیت)، و تفکیک “حکومت” (گاورنمنت)، میگردد- مفهوم “جامعه مدنی” پاسخی غیر نقادانه و محافظه کارانه به این “مسئله” می شود. بخطا، “جامعه مدنی” را غیر “دولت”، و ضد “دولت” می انگارند. “جامعه مدنی” مفهومی است درون “دولت” (استیت)، و در تفکیک از “حکومت” (گاورنمنت)، و در عین حال، نقشی است که خود “حکومت” (گاورنمنت) نیز با حضور در آن، جزیی از همین جامعه می گردد. بنابراین، برخلاف درک نابجای نظری و تجربی ازگذشته جوامع، “جامعه مدنی” مفهومیست که خود جزء “دولت” (استیت) است، و “حکومت” (گاورنمنت) نیز جزیی از آن است. غیر این درکی منافع خاصی است از “جامعه” و عملا موجب گرایشات “ضد جامعه یی” می گردد. به این معنی، “جامعه مدنی” چیزی جز خود جامعه نیست، و یا، استنباطی تبعیض گرانه و “الیتیستِی” برای منافعی خاص که اجبارا خصوصیت “ضد اجتماعی” میگیرد، می باشد. در عوض ضرورت شکلگیری “دولت” (استیت)، شکلگیری “جامعه مدنی” مسئله اصلی می گردد- اینگونه “جامعه مدنی” جزیی از یک “قدرت” یا “دولت” (استیت) بیرونی است. اگر در جوامع پیشرفته صنعتی بدنبال اینگونه “جامعه مدنی” بگردیم، چیزی یافت نمی شود – “جامعه مدنی” – بغییر از تعبیر گفته شده – فضا و امن سازی “نظری” برای حفظ جامعه پوسیده و کهن ما قبل صنعتی، که دیگر هیچ توجیهی برای بودن نیز ندارد، می باشد. این “فضا و امن سازی” مانع خروج از محافظه کاری افولی- تخریبی بوده و هسته مرکزی مقاومت در برابر خروج از وضعیت فوق و رهسپارشدن بسوی تحول اجتماعی، را تشکیل می دهد. اگر این مقاومت– ممانعت در شکلگیری “دولت” (استیت) – رفع نگردد، هم احتمال جنگ برای ایران تقریبا حتمی خواهد بود، و هم برهم ریختن صلح جهانی- منطقه یی ناشی از این جنگ، ناگزیر می گردد. بهمین جهت، این تعبیر عملا جایگزینی برای آنچیزیست که “جنگ سرد” نامیده شده است- مقاومت پیش صنعتی در پوشش محافظه کاری برخی گرایشات “صنعتی” که چند دهه امکان غلبه یافت. ریشه این از یکسو، در چگونگی تحولات انگلیس بعنوان نخستین کشوریست که جامعه صنعتی در آن به یک صورتبندی اجتماعی تبدیل شد، و از سوی دیگر، در چگونگی تحولات “انقلاب فرانسه” تا “کمون پاریس”، نهفته است.

تاریخ انتشار : ۹ تیر, ۱۳۸۹ ۷:۴۳ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز
اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران

کارزار علیه انحلال قانونی نهاد وکالت در برنامه هفتم توسعه را امضا کنید!

طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی، کانون وکلا باید صدور و ابطال پروانه وکالت را از طریق درگاه ملی مجوزهای وزارت اقتصاد انجام دهد. به گفته رئیس کانون وکلای گلستان “ماده ۴ لایحه برنامه هفتم توسعه، خسارت‌بارترین مقرره پس از انقلاب و به منزله انحلال قانونی نهاد وکالت است.”
امضا کنید: کارزار اعتراض به طرح‌ها و لوایح ضد استقلال کانون‌های وکلا و امنیت قضائی (karzar.net)

مطالعه »
یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
آخرین مطالب

جنبش مهسا، زمانه‌ی خستگی از خستگی‌ها

واقعیت هستی‌شناسانه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» به ما نشان داد که با ویژگی‌های نسل جدید آشنا نیستیم و حتی محمل‌های نوین جامعه‌ی مدنی را که از سوی آنها خلق می‌شود به رسمیت نمی‌شناسیم.

بیانیه‌ی جمعی در اولین سالگرد جنبش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی»

دفاع از آرمان‌های ظلم‌ستیز و رهایی‌بخش جنبش «زن، زندگی، آزادی» در هر زمان و مکانی قالب خودش را می‌یابد. تحقق این آرمان‌ها، نیازمند تعمیق مشفقانه‌ و سازمان‌یافته‌ی همبستگی‌ها و پیوندهای معطوف به کنش‌های جمعی است. این یعنی ظرفیت‌سازی برای ترسیم چشم‌اندازی بدیل در مبارزات رهایی‌بخش در ایران، خاورمیانه و بطور کلی جنوب‌جهانی.

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

از روزی که این ماراتن مرگ را آغاز کردید، مبارزه و مقاومت شما را در بند دنبال کرده ایم. این را درک می کنیم که وقتی همه راههای مبارزه و مقاومت را بر آدمی بستند و او جز جان و هستی  خود چیز دیگری نداشته باشد، ناگزیر است با همین وسیله ای که در اختیار دارد، به مقاومت ادامه دهد.

تعبیر گویای ویتگنشتاین

قصه‌ی مردی که هرگاه در خلوتِ قبرستان و «اهل قبور» می دیدمش؛ پرسش‌هایم را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت…

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

یک سال از جنبش «زن، زندگی، آزادی» که با جان باختن خانم مهسا (ژینا) امینی آغاز شد و اوج گرفت، گذشت. جنبشی که سپهر میهن را در نوردید و در گسترهٔ جهانی پژواک یافت. در بزرگداشت سال‌روز این جنبش، بررسی فراز و فرودها و تاثیر و دستاوردهای ماندگار آن، در بستر رخداد یکساله، تجربه‌ای گرانبها برای فعالان مدنی، کنشگران سیاسی، احزاب و سازمان‌های ایرانی است در راستای ترسیم افق آینده و تداوم آن.

یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
پيام ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جنبش مهسا، زمانه‌ی خستگی از خستگی‌ها

بیانیه‌ی جمعی در اولین سالگرد جنبش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی»

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

تعبیر گویای ویتگنشتاین

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

عصای عیسی