سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۸

سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۸

به این مردم اعتماد کنید
ایران در چشم جهانیان، به ویژه در چشم مردم عاصی اسرائیل، ایران دیگری بود، هرگاه روز جمعه گذشته بانگ هلهله و شادی مردم در میدان آزادی فلک را سقف می‌شکافت...
۲۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار
مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول
کیوان مهتدی: وبر و ریتل در یک یادداشت درباره اصطلاح «مسایل بدخیم» ادعا می‌کنند که تصور همگونی بیش از پیشِ اجتماعی که در ذهنیت آمریکای دهه‌ی 1950 تثبیت شده بود...
۲۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی
سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند
بحث در مورد مالیات بر ثروت در طول مبارزات انتخاباتی جنجال برانگیز شد: برخی از چپ‌ها می‌خواهند آن را برای ثروتمندان افزایش دهند، در حالی که راست‌ها می‌خواهند آن را...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی
در این نشست، دکتر نیکفر به بررسی چشم‌اندازهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» و جایگاه آن در آینده جامعه ایرانی خواهد پرداخت. محمدرضا نیکفر از شناخته‌شده‌ترین پژوهشگران فلسفه در ایران معاصر...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!
امید اقدمی: روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» خشونت‌پرهیز بود؛ چه در جنس مطالبات، چه در نیروهای پیشران و چه در شعارهای اصلی آن. هرچند در لحظات مشخصی برخی نیروهای سیاسی...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امید اقدمی
نویسنده: امید اقدمی
فانوس؛
با یاد و خاطره تابناک رفقای جانباخته شهریور ۶۷ که در حافظه تاریخ خونبار جنبش چپ هماره ماناست.
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
با افزایش میزان بدهی ها: آژانس رتبه‌بندی فیچ, رتبه اعتباری فرانسه را کاهش داد
این خبر بدی برای نخست وزیر جدید فرانسه، لکورنو، است: آژانس رتبه‌بندی فیچ رتبه اعتباری این کشور را کاهش داده است. این احتمالاً هزینه تأمین مالی مجدد بدهی ملی را...
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

جنگ و گلهای یاس مادر (۳۶)

روزی می خواهم از سعید بپرسم کە بە نظر او علت نفس تنگی پدرم می تواند چی باشد، اما پشیمان می شوم. پیش خودم می گویم کە اگر پدر سعید بازویش را از دست دادەاست، پدر من هم باید چیزی را از دست بدهد، و این منطق جنگ برای آنانیست کە جان سالم بدربردەاند.
مادر کە این روزها بیشتر نگران پدر شدەاست، روزی می گوید اگرچە هنوز پیر نشدەاست اما انگار نشانەهای پیری زودتر از همیشە پیدایشان شدەاست.

سعید دوبارە تاکید می کند کە این جنگ بە احتمال قوی سالها ادامە پیداکند. و من بە یاد هیجان رادیوها در بازگوئی وقایع جنگ می افتم. در تکرار سالهای جنگ تصور چگونگی زندگی چقدر دشوار است. درست است کە من بیشتر از یک سال را از زندگی در جنگ گذراندەبودم، اما انگار نمی دانستم کە چگونە آن را گذراندەبودم! بنابراین امکان تصور آیندە برای من بسیار دور از دسترس می نمود. انگار انسان با زخمی بزرگ بر تن می زیست، اما همزمان چنان بی حس شدەبود کە وجود آنرا حس نمی کرد. زخم را آنجا بە بزرگی خطرش می دیدی، ولی احساس نمی کردی. و تن می تواند با چنین زخمی حرکت کند، تنها بە این شرط کە خون زیادی از جسم نرفتەباشد، و یا فعلا زخم چنان کاری نباشد کە نتوان عضو را علیرغم عدم حس آن تکان داد.

سعید دلایل بسیاری برای اثبات گفتە خود دارد. اولین دلیلش نفع حاکمان است در ادامە جنگ. می گویم اما این اینها نبودند کە جنگ ر شروع کردند. و او در جواب می گوید این زیاد مهم نیست، مهم ادامە جنگ و نیز نفعیست کە می توان از آن برد. و سپس از نفع می گوید. اینکە جنگ خشونت و دیکتاتوری را در داخل بخوبی توجیە می کند، و کسی نمی تواند علیە آن بشورد. من کە انگار برای اولین بار است کلمە دیکتاتور را می شنوم، می گویم دیکتاتور! سعید چپ چپ نگاهم می کند، نگاهی کە در آن بیشتر تعجب خفتە است تا تحقیر. اما خیلی سریع بخود می آید. می گوید یعنی اینکە کسی دیگران را بزور و بر خلاف میل خودشان وادار بە انجام کاری کند، و آن دیگران اگر گوش ندادند و انجام ندادند او می تواند آنها را زندانی کند… و یا بکشد. و نمی دانم چرا، اما یکدفعە بە یاد گلهای یاس مادر می افتم. پیش خودم می گویم یعنی هستند آدمهائی کە نوع رفتار دیگران از هر چیز دیگر برایشان مهمتر باشد. سعید می پرسد چی… چی گفتی؟ می گویم هیچی. و از اینکە راجع بە دیکتاتوری هیچ نمی دانم متاثر می شوم. راستی سعید اینها را از کجا می داند. از سئوال خودم خندەام می گیرد. بخودم می گویم سعید است دیگر حتما می داند!

و شب خوابم نمی برد. بە سالهای آیندە می اندیشم. راستی چگونە باید زندگی کنم؟ و ناگهان صدای در را می شنوم. بە ساعت مچی ام نگاە می کنم. درست دو نصف شب است. و می دانم این پدر است کە با عجلە بیرون می رود. او مدتیست اینجوریست. خودش می گوید یکدفعە احساس نفس تنگی می کند، و بنابراین باید بزند بیرون. می گویم بهتر است برود پیش دکتر. مادر هم همین را می گوید. جواب می دهد دکتر! می گویم دکتر ارتش، دکتر نیروهای نظامی، مگر نمی شود؟ اما پدر نمی رود. نصفە شبی بیرون کە در حیاط می ایستد، نفسهای عمیق می کشد، اما انگار هوا تا تە ریەها نمی رود، جائی در میانە راە می ماند.

و پدر مضطرب است. ترس مرگ را می شود توی تاریکی در چشمانش خواند. اما ناگهان ریەاش باز می شود و براحتی می تواند نفس بکشد. لبخندی بر لبانش ظاهر می شود و می گوید بهترین چیز در دنیا یک ریە خوب است. و همانجا قبل از اینکە داخل برود سیگاری آتش می زند! و دود و تاریکی در هوای خوب و خنک آزاد نصف شب قاطی هم می شوند. و ستارگان آن بالا در گوش هم نجوا می کنند کە آدمی عجیب ترین موجود ممکن در دنیاست، و از اینکە مثل ما آدمها جان ندارند بخود می بالند. می خواهم بگویم پدر متوجە ستارگان هستی؟ اما کلمات می مانند، و من از پشت پنجرە تنها نگاە می کنم. چیزی از درون بە من می گوید کە نفس تنگی پدر نتیجە سە چیز است: سیگار، اضطراب و جنگ. آهان یادم رفت و اخبار هم. یعنی چهار چیز. و فکر می کنم کە اخبار از همە بیشتر نقش دارد.

روزی می خواهم از سعید بپرسم کە بە نظر او علت نفس تنگی پدرم می تواند چی باشد، اما پشیمان می شوم. پیش خودم می گویم کە اگر پدر سعید بازویش را از دست دادەاست، پدر من هم باید چیزی را از دست بدهد، و این منطق جنگ برای آنانیست کە جان سالم بدربردەاند.
مادر کە این روزها بیشتر نگران پدر شدەاست، روزی می گوید اگرچە هنوز پیر نشدەاست اما انگار نشانەهای پیری  زودتر از همیشە پیدایشان شدەاست. و نگرانی مادر را درک می کنم. بدترین احساس ممکن در جنگ می تواند نگرانی از دست دادن یکی از اعضای خانوادە، آن هم اصلی ترین آن، یعنی پدر باشد کە نان آور خانوادەاست. می گویم مادر نگران نباش، پدر قوی است خوب می شود. و مادر با اینکە حرفهای من بە او قوت قلب می دهند، اما انگار تە دلش چیز دیگری احساس می کند.

و سعید معتقد است کە در شرایط رویدادهای بزرگ زندگی، آدمها از هر چیز دیگر، علیرغم نقش محوری اشان کم اهمیت تراند. پس در چنین اوضاع و احوالی، بخاطر خود آدمها نباید بە آدمها زیاد فکر کرد. می گوید باید بیشتر بە آنی فکر کرد کە می تواند زندگی آدمها را تغییر بدهد.
حالاست کە می فهمم چرا نمی دانستم چگونە زندگی را در این یک سال گذراندە بودم، و چرا نمی دانستم کە چگونە باید در سالهای آیندە باز آن را بگذرانم. و جنگ وجودی بود کە وجود داشت بدون اینکە بتوانی لمسش کنی. جنگ تنها در تظاهرش وجود داشت، در نتایجش. هیولائی نامرئی کە می توانست بە اندازە دنیا  و وجود، عرض و طول و عمق داشتەباشد. پس ذهن من جائی دیگر، بدون اینکە خودم بدانم درگیر بود.

و روزی سعید گفت کە من دیگر برای خودم مردی شدەام، و باید بتوانم بیشتر و بهتر از یک سال قبل دنیا را بفهمم. و گفت کە جنگ اتفاقا علیرغم همە فجایع آن فرصت بسیار خوبیست. و من نمی دانم جائی کە آدمها نیستند چگونە می توان بهتر دنیا را فهمید.
و سعید از فهمیدن و عمل کردن می گوید. از اینکە اگر تو نخواهی سرنوشت خود را تعیین کنی، دیگران می آیند و برایت تعیین می کنند. و نمونە را هم جنگ می آورد. و ناگهان در جملەای غیرمعمول کە ذهن مرا بشدت تکان می دهد، می گوید اگر نخواهی علیە جنگ بایستی، مجبوری سالهای متمادی در آن زندگی کنی و آنانی کە آن را برافروختند و ادامە می دهند تو را برای همیشە با خود خواهندبرد.

حرفهای سعید اگرچە از جنس تشویق اند، اما همزمان اذیت می کنند. انگار من باید پهلوان شوم. و چگونە،… نمی دانم. و او معتقد است کە آدمها باید با همدیگر کاری کنند، درست مانند مورچەها کە با هم خانە و کاشانەاشان را آباد می کنند، بدون توجە بە همە لهیدگی های پیش آمدە شاید اتفاقی هم. و من احساس می کنم کە من هم باید بجنگم، اما بشیوەای دیگر. و ناگهان در می یابم کە در سالهای جنگ همە بنوعی جنگجواند. یکی علیە دشمن، یکی علیە جنگ طلبان، سومی برای بقاء و چهارمی برای درک آن چیزی کە حقیقتا دارد اتفاق می افتد.و شبی در کنار گلهای یاس مادر می نشینم، و بیشتر از هر زمان دیگری دوست دارم بە آنها نگاە کنم و بویشان را دیوانەوار بە درون سینەام فروببرم. و شاید این نشانەای از گذار از دورانی بە دوران دیگر باشد. و هیچ چیز دیگر در این دنیا، بهتر از گلهای یاس این را درک نمی کنند.
ادامه دارد…

تاریخ انتشار : ۲۵ آبان, ۱۴۰۱ ۴:۴۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تجاوز اسراییل به خاک قطر، جلوه‌ای دیگر از جنگ‌طلبی، توافق‌ستیری و تروریسم دولتی

حمله‌های مکرر اسراییل به کشورهای منطقه، امنیت و ثبات منطقه و جهان را به‌شدت تهدید کرده و نه تنها نقض آشکار منشور سازمان ملل و اصل حاکمیت ملی کشورهاست، بلکه نشأت گرفته از سیاست راهبردی این حکومت برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» است.

ادامه »

بنای تجارت و سود و ثروت بر خون و استخوان و جان و هستی فلسطینیان

از گرسنگی دادن عمدی گرفته تا آوارگی اجباری و بمباران سیستماتیک، همه نشان می‌دهند که «امنیت اسرائیل» بهانه‌ای است برای پاک‌سازی قومی و جایگزینی جمعیت. انطباق سیاست نظامی اسرائیل با منطق اقتصادی آمریکا چهرۀ خود را در نسل‌کشی در غزه به‌مثابه هم‌راستایی سیاست و تجارت به خوبی نشان می‌دهد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

به این مردم اعتماد کنید

مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول

سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند

آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی

از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!