مجله تایم وجابجاشدن سوژه های تاریخی
مجله هفتگی تایم* شخصیت سال خود را به معترضان جهان اختصاص داده است. اقدامی که بقول گزارشگربی بی سی در۸۴ سال عمراین نشریه بی سابقه بوده است. بطورمعمول سوژه های سال ازمیان نخبگان سیاسی، جتماعی وعلمی وهنری و… برگزیده می شدند. مثلا درعرصه سیاسی افرادی همچون لینکلن، استالین، کندی، اوباما ویا دربرهه ای هیتلروخمینی ونظایرآن به عنوان کسانی که بیشترین تأثیررا-نه الزاما مثبت- دریکسال گذشته داشته اند برگزیده شده اند. با این همه امسال-۲۰۱۱- دراقدامی بی سابقه توسط این نشریه، این انبوهه وبی شماران هستندکه به عنوان چهره سال به مهمترین عامل تغییرات شگرف سال گذشته برگزیده شده اند. براساس گزارش این نشریه، این معترضان درسال گذشته در سراسرجهان درخاورمیانه وجائی که تغییرناپذیرتلقی می شد، باپائین کشیدن دیکتاتورها درکشورهای عربی واعتراضات مردم اسرائیل وبه خیابان آمدن دراروپا ودریونان ولندن و… وتا جنبش وال استریت با میلیونها حامی که درپی بحران مالی ومخالفت مجلس نمایندگان با وضع مالیات برثروتمندان شروع شد، ودرمکزیک وروسیه ونقاط بسیاردیگری، بزرگترین اعتراضات قرن را رقم زده اند. گزارش تایم با عبارت معنادار ودرعین حال طنزگونه ای علیه ادعای “پایان تاریخ” به پایان می رسد: معترضان با اعتراض خود هم چنان تاریخ را خواهند ساخت وتامعترض هست تاریخ ادامه خواهدداشت!
بی گمان همیشه عامل اصلی دگرگونی های ژرف تاریخی ودستاوردهائی نظیرلغو بردگی،رهائی سروها ورعایا ودهقانان فقیروزنجیرشده به مناسبات فئودالی ویا طلوع عصردموکراسی وروشنگری ودست آوردهای مبارزه علیه بردگی وتبعیض جنسیتی، علیه تقسیم جهان به قطب شمال وجنوب وفقیروعقب مانده (حاشیه ومرکز) وعلیه بردگی مزدی درنظام سرمایه ویا علیه جنگ وتخریب محیط زیست وانرژی هسته ای وزرادخانه های اتمی، قیام وشورش وبه میدان آمدن توده های معترض بوده است. اما آنها این نقش مترقیانه خودرا راز ورزانه وعموما بطورغیرمستقیم وبا وساطت میانجی گرانی چون ایدئولوژی، خدا، شاه ومیهن و… ویا همچون رهبران وسازمانها واحزاب پیش می برده اند (صرفنظر ازمقاطعی که به دنبال رهبران و پیشوایان ویا بدام ایدئولوژی های واپسگرا افتاده اند وبطورکامل به زائده وابزاراهداف طبقات واپس گرا وارتجاعی تبدیل شده ودرنقش ضدتاریخی ظاهرشده اند). اما نباید فراموش کرد که تحولات واعتراضات جنبش های جدید با یک تفاوت عمده و یک ویژگی بزرگ یعنی نقش آفرینی مستقیم سوژه های خودرهان، فارغ ازدخیل بستن به میانجی ها همراه است که بدون تأمل برروی آن قادربه فهم ورق خوردن تاریخ وخصوصیت اصلی جنبش های جدید نخواهیم شد. عصربیداری بزرگ وعصرانقلاب فنی–اطلاعاتی-ارتباطی درفازجهانی شدن موجب جابجائی سوژه ها شده است (همانگونه که زمانی مثلا راه آهن ویا خطوط ارتباطی چنین نقشی را ایفاء کرده اند). چنین تحولی موجب تغییرات شگرفی درابعاد اعتراضات وعمق مطالبات و نوع سازمان یابی شده است. امروزه دیگربیرون ازسوژه ها وبرفرازآنها نمی توان تحولات جهانی را رصدکرد. با به میدان آمدن این سوژه ها، عصردخیل بستن توده های تاریخ ساز به میانجی گران و قهرمانان نجات بخش که حاصلی جزتبدیل شدن سوژه های واقعی و تاریخ سازبه ابژه های کنش پذیرنداشته، روبە افول نهاده است. ناگفته نماند که میانجی های تاریخی نظیررهبران واحزاب ونمایندگانی که جایگزین اراده وخواست بی شماران سوژه های اصلی می شده اند، وعموما هم انقلاب ومطالبات آنها را مصادره ومسخ می کرده اند بینیازاز توده نیستند. اما جوامع طبقاتی ومبتنی برنخبه گرائی نیازمند توده های یک شکل ویک نواختی است که هم حکومت پذیرباشند وهم خود قادربه خود حکومتی نباشند ولاجرم قدرت واختیارخودرا- دربهترین حالت به نحو صوری وازروی رضایت وداوطلبانه به میانجی گران ویا نمایندگان خود تفویض کنند وخویش درنقش کنش پذیران وسیاهی لشکربی خاصیت ودنباله رو ایفاء نقش نمایند. همانطورکه اشاره شد تنها با این شیوه است که توده ها حکومت پذیرمی شوند ومی توان برآنها حکم راند. تفاوت بزرگ جنبش های توده ای امروزبا گذشته آن است که این توده ها وقتی واردصحنه میشوند، دیگرافرادیکسان ویکنواخت وبی هویت نیستند، بلکه هم چون سوژه های خود رهان ویکه دریگانگی ناشی ازاشتراکاتشان وبرغم تمایزاتشان وارد صحنه می شوند وبهمین دلیل حکومت پذیرنیستند وقادرند که بطورمستقیم سرنوشت خود را به دست گیرند. آنها علیه حکومت ها وآن نوع سامانه هائی که بایکدست کردن آنها وبه نام آنها حکومت می کنند، می شورند. بی تردید هیچ چیزازپیش خلق شده ای که بخواهد ظهورکند وجود ندارد. تنها زمینه ها و واقعیت ها وگرایشهای پیشروتاریخی وچهارچوب های امکانات تاریخی بروزوظهورآنها هستند که درمتن پراتیک وعمل اجتماعی میلیونها انسان، آفریننده مردم سوژه گی وغنای آن هستند.هیچ جامعه کهنه زایمان بی درد وپرازکشاکش وافت وخیزرا تجربه نکرده است. مردم درحین رهائی وپراتیک تغییرجهان خویشتن را می آفرینند وبه مطالبات وامیدها وآرزوهای خود شکل می دهند.
حتی سمبل های عصرمردم سوژگی نیز، همانطورکه تصویرتایم بیانگرآن است با سوژه های قبلی متفاوت وبی نام ونشان تر و بی چهره تراست. آن جوان دستفروش تونسی ویاجوان زندانی وشکنجه شده مصری ونظایرآنها سمبل های این جنبش جدید هستند. چنانکه درتجربه کشور خودمان درمورد ندا آقا سلطان شاهد بودیم.
*٢
*- http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2011/12/111215_l41_time_cover_story_protesaters.shtml
*۲-
“اواسطوره وقهرمان نبود ومردم ازمیان خود،یکی ازمیلیونها خالق جنبش خود پوی خود،یکی هم چون خود را به عنوان نماد برگزیدند وبجای اسطوره ها نشاندنش. هرکس می تواند نداباشد.یکی ازانبوهه ها ویکی ازبیشماران. دراینجاشکاف پرنشدینی بین ابژه و سوژه وجود ندارد.آری اسطوره خود بی شماران است ودربیداری وخلاقیت تک تک آنها.ندا ازبی شماران بود ونمادی برای این بیشماران است.دراینجا یگانی بین نماد وانبوهه واسطوره واسطوره سازان وجنبش وسمیل های آن خصلت نماست.”