بنابر گزارش بی بی سی، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، پس از ماهها ناآرامی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، در جریان یک سخنرانی، سیاستهای آمریکا را درباره خاورمیانه و جهان عرب اعلام کرد.
آقای اوباما در ابتدای سخنانش گفت کە آمریکا شاهد بازگشایی فصلی تازه در عرصه دیپلماتیک و در دورانی است که تغییرات چشمگیری در جهان عرب و خاورمیانە در حال شکل گیری است. باراک اوباما در جریان این سخنرانی بر چند اصل تاکید کرد: اول اینکە استراتژی اعمال زور بیش از این کارایی ندارد، دوم اینکە آمریکا بە ثبات و ارادە ملتها احترام می گذارد و سوم تاکید بر این امر کە آمریکا هموارە از اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقە حمایت کردە است.
واقعیت این است کە آمریکا بعد از بە حرکت درآمدن جنبشهای مردمی در کشورهای عرب، اگرچە با تاخیر، اما سرانجام بە همگرایی محتاطانە با این جنبشها برخواست و در یک اقدام تقریبا پیش بینی نشده بە دوستان همیشگی خود پشت کردە و بە تغییرات لبیک گفت. در واقع سیاست متحرک و دینامیک آمریکا در مورد تغییرات منطقە بە وضوح نشان داد کە دولت آمریکا نە بر مبنای دوستیهای گذشتە، بلکە بر اساس وضعیت عینی موجود و ارزیابی آن بە تعیین سیاست روی آوردە و از این لحاظ بر خلاف گذشتە کە با استفادە از ابزارهای گوناگون و از جملە کودتا، سعی در حفظ هم کیشان خود در کشورها داشت، حال با همراهی با این جنبشها سعی می کند کە منافع خود را در بطن تغییرات آنها جستجو کند. بە بیانی دیگر نە در سیاستی گذشتە گرایانە، بلکە در سیاستی آیندە نگرانە و البتە با تلاش در مسیر حفظ و تامین منافع خود.
اما چرا آمریکا بە چنین سیاستی روی آوردە است؟ در این رابطە دو علت را می توان برشمرد: علت اول اینکە بە دلیل تغییر شرایط، دیگر این امر امکان ناپذیر است کە بتوان جنبشها را در دایرە تنگ عقب نشینی و شکست محبوس کرد. وسعت ارتباطات در میان تودەهای مردم بە یمن انفورماتیک و رشد آگاهی آنان بە حقوق خود، تحولی نیست کە بتوان با منطق قرن بیستمی کە منطق حفظ متحدان از طریق کودتا و خونریزی بود، بە مصاف آن رفت. دلیل دوم آن است کە رشد دمکراسی در منطقە، می تواند سرانجام بە تضعیف بزرگترین رقیب آمریکا در منطقە یعنی جمهوری اسلامی منجر شود. و این بویژە در شرایطی کە امکان تعرض نظامی بە منظور تغییر نظام در ایران بسیار ضعیفتر از قبل شدە است، چنین راهکاری می تواند جایگزین مناسبی لااقل در میان مدت برای مقابلە با جمهوری اسلامی در منطقە باشد. و البتە این استراتژی زمانی موفق از آب درخواهد آمد کە سیر تحولات، منحصر بە کشورهای عربی دوست آمریکا در منطقە نباشد، بلکە بە کشورهای عربی دوست جمهوری اسلامی نیز سرایت و نفوذ کند، و از این طریق اتحادهای رسمی و نارسمی منطقەای جمهوری اسلامی دچار فروپاشی شود. در واقع اگر روند تحولات در کشورهای عربی تنها بە دایرە دوستان آمریکا محدود بماند، آمریکا لااقل در کوتاە مدت در قبال ایران بسیار باختە بە نظر خواهد آمد، اما اگر این تحولات ممتد و مستمر باشد، و پای آن بە کشورهایی مثل سوریە نیز کشیدە شود، در واقع در نهایت بمنزلە شکست جمهوری اسلامی و آغاز دورانی جدید در منطقە است کە در آن نە آمریکا بە دلیل وجود دیکتاتورها قادر بە پیشبرد سیاست خود است و نە جمهوری اسلامی هم بە برکت سیستمهای بستە سیاسی قادر بە ترویج فرهنگ سیاسی خود در داخل کشور. در واقع دوران نوین در منطقە، بمنزلە دورانی است کە در آن در نهایت باید هم سیاستهای استراتژیکی کشورهای بزرگ و بویژە آمریکا، دچار تغییرات شگرفی شود و هم استراتژی کشورهای منطقە از جملە جمهوری اسلامی. سخنان اخیر باراک اوباما را درست باید تلاشی در خود وفق یابی در این مسیر ارزیابی کرد.
آمریکا در گذشتە از رژیمهای دیکتاتوری در منطقە در دوران اتحاد شوروی دفاع می کرد، پس از فروپاشی شوروی این سیاست کلاسیکی کماکان ادامە یافت و ادامە آن را این بار وجود جمهوری اسلامی و خطر قدرت گیری نهضت های اسلامی در منطقە از جملە جریاناتی مثل اخوان المسلمین توجیە می کرد. اما حال عقل آمریکایی بە پیشواز محتاط آمیز دمکراسی در منطقە رفتە است. در واقع این سخنان اوباما کە می گوید آمریکا همیشە در منطقە از اصلاحات سیاسی و اقتصادی دفاع کردە است، زیاد با تاریخ معاصر نمی خواند. اما علیرغم این پارادوکس تاریخی باید سخنان باراک اوباما را بە فال نیک گرفت و در تعمیم سخنان وی در آن جهتی کوشید کە همانطوری کە استراتژی اعمال زور بە گفتە اوباما کارایی خود را از دست دادە است، همین اعتقاد بە عدم کارایی زور بە سیاست مسلط خارجی آمریکا در منطقە نیز تبدیل شود و روند دمکراسی خواهی در خاورمیانە بە یمن ابزارهای دمکراتیک بە پیش بردە شود.