مدتها قبل در خصوص دست و دلبازیهای پر هزینۀ دولت مطلبی نوشتم و تا حدودی رابطۀ سیبزمینی و سیاست خارجۀ امروز ایران را شرح دادم، اما امروز هم در نظر دارم تا از وضعیت نابسمان اصلیترین طبقۀ اجتماعی کشور بیشتر گفت و گو کنم. اهمیت این مقاله در بررسی وضعیت زندگی مردم است و سعی دارد تا پیچیدگیهای سیاسی همراه را بیشتر روشن کند.
مردم ایران چند سالی که در افتخار داشتن انرژی هستهای به خود می بالند، و در راس همۀ این دولت احمدی نژاد است که افتخار بزرگ هستهای شدن را به خود نسبت میدهد و سهم دیگر دولتها را هم ناچیز میداند، اما واقعیت چیز دیگری است.
ایران در جایی که برای هستهای شدن سیاستهای پرهزینۀ بینالمللی را در دستور کار خود قرار میدهد و تا مرز جنگ با آمریکا پیش میرود، آنگاه چطور میتواند ۱۵% واردات گندم مورد نیاز خود را از آمریکا تامین کند؟ امسال دولت احمدینژاد برای پر کردن سیلوهای گندم کشور اقدام به واردات ۷ میلیون تن غله نموده است که ۱۵% این رقم از آمریکاست.
به طورحتم کشوری که برای اثبات حق خود در جهان نیازمند قدرت میباشد نمیباست تا این اندازه در موضوعی استراتژیک نیازمند دشمن خود باشد. این گونه سیاستها فقط دلیل فقر شعور سیاسی و مدیریتی دولت و نظام را بیشتر به اثبات میرساند.
در جهان برای قدرتمند شدن کشورها معیارهایی مشخص شده است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. کشاورزی قدرتمند و تولید کافی مواد خوراکی اولیه برای مردم اولین و اصلیترین دلیل قدرت، ثبات و امنیت اقتصادی هر کشور میباشد از این رو باید وابستگی ۹۵% ایران به تمام مواد خوراکی را یک فاجعۀ ملی دانست. در چند سال گذشته به بهانۀ کمآبی و خشکسالی صنعت کشاورزی ایران به بدترین شرایط ممکن گرفتار آمده است.
کشاورزان در پی خشکسالی و عدم مدیریت علمی با ثبات و هوشمند دولت تمام سرمایهشان از کف رفته است. دولت با صدور مجوزهای انحصاری واردات کلان غله و خوراک دام عملاً امتیاز کسب درآمدهای هنگفتی را برای مردان خود فراهم آورده است.
آنها با واردات سیلآسای مواد خوراکی از چین و دیگر کشورها کشاورزان خود را در فقر و وابستگی شدید قرار دادند و از طرف دیگر توانستند به خوبی تنظیم بازار کالای مورد نیاز مردم را در دست بگیرند. این در شرایطی است که وامهای کوچک و مقطعی دولت به کشاورزان رفته رفته تمایل ماندگاری این دولت را در این طبقۀ اجتماعی بیشتر از هر جناح سیاسی دیگر فراهم آورد.
دولت گرچه با سیاستهای اشتباه خود زندگی کشاورزان را به نابودی کشاند اما به دلیل نبود آگاهی در این طبقه از جامعه دولت رندانه رای سیاسی آنها را نیز برای خود خواهد کرد. این روش کثیف سالهاست که جامعۀ زحمتکش، شرافتمند و پراهمیت کشاورز ایرانی را به سمت طیف قدرتمند سنتی و مذهبی رژیم بیشتر وابسته نموده است.
ذهن روشن سیاستمداران منصف و وطندوست هیچگاه برای رسیدن و ماندن در قدرت به چنین ورطۀ خطرناکی گرفتار نمیآید. جهان بینالملل در راستای فهم ایران دچار توهم نیست و آنها با شعارهای آتشین ما دچار هیجان نمیشوند. نقاط تاریک مدیریت کلان جامعه و بازیهای سیاسی مردان تاثیرگذار و دولتهای مورد حمایتشان هرگز از چشم تیز جهان بدور نمیماند و نمیتوان فریاد زد و صدا کلفت کرد که بله ما قدرتمندیم اما ۹۵% مواد خوراکی خود و دامهایمان را از خارج وارد میکنیم.
شعار دادن و مردم را بر اساس شعار پروراندن راهی نیست که رژیم اسلامی را به سر منزل مقصود برساند و از این رو باید به دور از هر تعصبی پذیرفت سیاستهای غلط و پرهزینۀ احمدینژاد و حمایتهای پی در پی رهبری در چند سال گذشته کشاورزی که همان خیمۀ استوار نظام است را شکسته است.
کشاورزان بیشترین هزینه را برای اثبات این نظام پرداختهاند و این دردناک است وقتی بعد از سی سال این طبقۀ مهم اجتماعی چنین ورشکستۀ اقتصادی شده است و نیازمند به کمکهای دولتی مانده در جایی که نزدیکی ریشههای اعتقادی این طبقه با ساختار سنتی مذهبی نظام شرایط سازگاری بیشتری را بین این دو فراهم آورده اما سودجویی طرف قدرت را از این مردم نمیتوان ندیده گرفت
قدرت و عزت و احترام ملت ایران در کسب بیشتر آگاهی است و چنین معضلی هرگز بدون آگاهی ممکن منتفی نمیشود. به امید و آرزوی آن روزی که ملت ایران آگاهانهتر سرنوشت خود را دردست بگیرد.