یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۰

یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۰

بی کرانه ها
جهان نه وهم ما که وسعتی به بی کرانه ها حقیقتی که می توان از آن چشید و کُنه آن شکار کرد و ما توان چو پرتوان به پیش، جلوه...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مسعود دلیجانی
نویسنده: مسعود دلیجانی
پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران
شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت
شهناز قراگزلو: در نهایت، مناقشه بر سر لایحه منع خشونت علیه زنان، طرح مهریه، یا قانون حجاب، تنها بخش‌هایی از نزاع بزرگ‌تر بر سر معنای قانون در ایران امروز است:...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
در سوگ ناصر تقوایی
ناصر تقوایی هنرمندی بود که با پایداری اخلاقی و فکری خود نشان داد خفقان نمی‌تواند وجدان هنری را نابود کند. آثار او، چه بر پرده سینما و چه در ذهن...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
جغد منیروا
لحظه‌ای براندازش می‌کنم. سال‌های زیادی‌ست که می‌شناسمش... با اجازه در کنارش می‌نشینم. خیلی زود صحبت‌مان گل می‌اندازد وبه مسائل روز می‌رسد... می‌گوید: «این روزها نسل جوان و پر شور در...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
نقش بی‌بدیل تقوایی در تولد «هنر و ادبیات جنوب»
نسیم خاکسار: بی‌عدالتی اجتماعی در آبادان حضور  بسبار عریان و برهنه ای داشت. کافی بود در منطقه‌های پر از گُل و گیاه و خانه های شیک و مجهز به تهویه...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نسیم خاکسار
نویسنده: نسیم خاکسار
ایران باید اعلام کند، با اجرای «طرح دو دولت» به پیمان ابراهیم خواهیم پیوست!
فرخ نگهدار: پس از جنگ ۱۲ روزه، به ویژه حالا با پایان جنگ غزه و اجلاس شرم الشیخ، به نظر می‌رسد روندی تازه برای تعیین سرنوشت فلسطین آغاز شده است....
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار

آذربایجان محوری، یا راستای ایرانی

عمده کردن ارزشهای شهروندی ایرانی با هدف و به قیمت نفی حقوق ملی دموکراتیک مردم ملیتهای مختلف ایرانی، به این می ماند که ما همچنان به مردسالاری و زن ستیزی باورمند بوده و یا عمل بکنیم. این شیوه رفتار به این می ماند که در دنیای گلوبال امروزی در مناسبات همسایگی با کشورهای مختلف، نسبت به همسایگان خود نه با دید مساوی و احترام متقابل، بلکه با دیدگاهی پست و نژاد پرستانه و تبعیض آمیز و یا تجاوزگرانه و غارتگرانه نگاه بکنیم.

 

 

آیا صدای ناقوسهای زنگ کاروان آزادی حقوق ملی مردم آذربایجان در مسیر خود به منزلگاه تبریز اول نباید در خیابانهای تهران توقف آغازین خود را کرده باشند؟ آیا می توان آزادی ملی تک تک ملیتهای ایران را جدای از آزادی زنان، کودکان، کارگران، کارمندان ، هنرمندان و تمامی اقشار و طبقات دیگر اجتماعی تصور کرد؟ آیا بدون تحول و جایگزینی نظام خفقان و دیکتاتوری ولایت فقیه در ایران، با یک حکومت آزاد، مدرن و بر پایه های ارزشهای حقوق بشر، می شود صحبت از تحقق حقوق انسانی تک تک اقشار، طبقات اجتماعی و ملیتهای مختلف بر زبان آورد؟

در ایران بصورت عمده دو طیف بزرگ سیاسی مستقل و تا حدود زیادی بی اعتنا به همدیگر به حرکت و مباره مستقل خویش جهت تحقق آماج دموکراتیک خویش مبارزه می کنند. یکی از این طیفها محور اساسی ساختار اجتماعی را بر راستای حقوق شهروندی ایرانی ارزیابی می کند. جناح دیگر حقوق ملی ملیتها را فاکتور محوری تحلیل خویش قرار داده و بر محور اندیشه آزادی حقوق ملی ملیتها، تحقق آزادیهای دیگر انسانی اجتماعی را قابل تحقق می دانند. تحقق حقوق آزاد و انسانی شهروندی زنان، جوانان، کارگران و روشنفکران ایران نه تنها هیچ تبانی و تقابلی با تحقق حقوق ملی مردم ملیتهای مختلف ندارد، بلکه هر کدام جزعی از بخشهای مختلف از حقوق طبیعی آزادیخواهانه انسانی مردم ایران را تشکیل می دهند. به همان نسبت، تحقق آزادیهای ملی مردم ملیتهای مختلف هیچ تقابلی با تحقق آزادیهای شهروندی مردم ایران ندارد. مردم می توانند متعلق به هویت ملی بلوچی، کردی، ترکی، فارسی و عرب متعلق باشند، در حالیکه هویت شهروندی ایرانی خود را هم داشته باشند. ایندوبخش مجزای هویتی مکمل همدیگر می باشند، نه نفی کننده همدیگر.

مثال مشابه این مساله را می توان به این صورت مطرح کرد که هویت طبقاتی یک شخص، هیچ تقابلی با هویت جنسی و یا هویت مذهبی آن شخص ندارد. بخش های مختلف هویتی افراد از قبیل هویت طبقاتی، ملیتی، جنسی، دینی، گلوبال و شهروندی ایرانی اجزاء مختلف شخصیتی هویتی آنها را تشکیل می دهند که تحقق ارزشهای حقوق طبیعی دموکراتیک رنگارنگ مردم بر محور تمامی این هویتها فورمول بندی می شوند.

عمده کردن ارزشهای شهروندی ایرانی با هدف و به قیمت نفی حقوق ملی دموکراتیک مردم ملیتهای مختلف ایرانی، به این می ماند که ما همچنان به مردسالاری و زن ستیزی باورمند بوده و یا عمل بکنیم. این شیوه رفتار به این می ماند که در دنیای گلوبال امروزی در مناسبات همسایگی با کشورهای مختلف، نسبت به همسایگان خود نه با دید مساوی و احترام متقابل، بلکه با دیدگاهی پست و نژاد پرستانه و تبعیض آمیز و یا تجاوزگرانه و غارتگرانه نگاه بکنیم. این نحوه برخورد به این می ماند که مثل حاکمان نظام ولایت فقیه، پیروان اقلیت های دینی را مثل شهروندان درجه دو از خیلی حقوق سیاسی اجتماعی جامعه محروم بکنیم.

تحقق حقوق آزاد و انسانی مردم از طریق تعمیق باورمندی به آزادگی هر چه عمیقتر و وسیعتری از، حقوق انسانی و دموکراتیک طیفهای مختلف اجتماعی و همزیستی و وحدت انها با یکدیگر جهت عبور از نظام ولایت فقیه و روی کار آوردن ائتلاف فراگیر نیروهای دموکراتیک مردمی تحقق پذیر می باشد. الان در ایران ما با شرایطی مواجه ایم که آن دسته از نیروهای سیاسی که وابسته به جبهه سازمانهای سرتاسری اند، عمدتا باورمندان ارزشهای شهروند محوری می باشند، حقوق ملی دموکراتیک مردم ملیتهای مختلف غیر فارس را نفی می کنند. این در شرایطی می باشد که سازمانهای سیاسی متعلق به جبهه نیروهای ملی دموکراتیک ملیتها، نیروهای متعلق به جبهه ای را که باورمندی هویتی خود را تنها بر محورتعریف ملت واحد ایرانی بر اساس “شهروندی کشور آریائی پارس نژاد” محور می داند را “شوینیست های فارس گرا” می نامند.

سازمانهای سیاسی دموکراتیک سرتاسری ایران هر گونه حرکتهای مردم ملیتهای تحت ستم ایران جهت تحقق آماج دموکراتیک خویش را با چوب تجزیه طلبی و بازیچه سیاستهای امپریالیسم بزرگ آمریکا قرار گرفتن مورد تخطئه، بایکوت، نفی و سرکوب قرار می دهند. این سازمانها بر محور تعریفی که از فلسفه هویت ایرانی بودن بر محور برتری نژاد آریایی، حاکمیت بلا منازع زبان فارسی بر زبانهای دیگر، استوره سازی از شخصیتهای تاریخی ملیت فارس از قبیل شاه کوروش در کنار نفی تاریخ، زبان و شخصیتهای تاریخی ملیتهای دیگر می دهند، مردم ملیتهای غیر فارس، زبانها و شخصیتهای تاریخی آنها را از نژاد درجه دو در مقیاس “اقوام و عشایر” تعریف کرده با بافته های تاریخی فلسفی خویش تلاش در نفی هویت وجودی و آسیمیله کردن آنها در نژاد پاک آریایی را دارند. چنین بینش فلسفی نژاد پرستانه تقریبا تمامی شخصیتها و سازمانهای سیاسی سرتاسری را به درجات کم و زیاد یا به این بیماری مضمن دچار کرده است. تحت تاثیر چنین جو شانتاژ عظیمی که در جریان می باشد، انسانها و شخصیتهای آزاده عمدتا عقب نشینی کرده، تمکین نموده و یا مجبور به سکوت کردن شده اند.در شرایطی که برای آینده ایران کشوری را با حاکمیت حکومتی مبتنی بر ارزشهای آزاد، مدرن و مترقی در ذهن خویش تصور بکنیم، آیا صاحبان این طرز اندیشه ها قادر خواهند بود ارزشهای آزادگی و دموکراتیک دنیای مدرن و دموکراتیک امروزین را بر جامعه و نظام حکومتی آینده ما حاکم گردانند.

عدم باورمندی سازمانهای سیاسی سرتاسری به ارزشهای دموکراتیک مردم ملیتهای مختلف غیر فارس در ایران از بابت برخورداری از امکانات برابر جهت تحصیل به زبان مادری، اداره امور محلی توسط نمایندگان منتخب محلی خویش، برخورداری برابر از امکانات رادیو، تلویزیون، دیگر رسانه های اجتماعی مشابه ، امکانات رشد فرهنگ و هنر خویش و غیره، بصورت غده دردناک سرطانی عمل می کند که عکس العمل همه آندسته از فعالین سیاسی را که رگه ای از هویت ملی غیر فارس را در خود حمل می کنند متاثر کرده و آنها را وا می دارد که در مقابل آن به عکس العمل متقابل بپردازند. چنین عکس العمل هایی که از خواستگاهی آزادیخواهانه و دموکراتیک بر می خیزد، می تواند مشابه رفتار سیاسیون سازمانهای سیاسی سرتاسری فارس محور، اگر به افراط کشیده شود، به مقابله به مثل آنها تبدیل گردند.

شعله اندیشه های نژادپرستانه ای که بیش از هفتاد درصد مردم غیر فارس ایران را “اقوام و عشایر می نامد، بر محور نفی حقوق دموکراتیک ملیتها استوار است با قدرت گیری سلطنت طلبان ومحافظه کاران لیبرال و مشروطه خواهان از این زاویه قدرت و شدت بیشتری می یابد. از یکطرف اپوزیسیون سوسیال دموکرات و یا چپ فرسنگها از جنبش مردمی عقب مانده و به حمایت از مهره های سوخته و جناحهای ورشکسته سیاسی درون حکومتی مشغولند. از طرف دیگر در چنین شرایطی می باشد که اپوزیسیون غیر سوسیال دموکرات وچپ ایرانی عمدتا غیر آریائیهای غیر فارس را متجاوزین عقب مانده ای ترسیم می کنند که در طول تاریخ این کشور غیر از تجاوز و غارت ایران کار دیگری نداشته اند.

 در شرایطی که جامعه ایران آبستن بحرانهای سیاسی، اجتماعی کشوری و احیانا منطقه ای می باشد، هیچ دیالوگ سیاسی و همکاریها و ائتلافات سیاسی ما بین سازمانهای سیاسی دموکراتیک ملیتهای ایران “بغیر از احزاب سیاسی کردستان” با سازمانهای سوسیال دموکراتیک چپ سرتاسری در عرصه و میدان سیاسی مشاهده نمی شود. این در شرایطی می باشد که تجربه خیزش شکست خورده سال هشتاد و هشت نشان داد که عدم شرکت فعال جنبش مردم ملیتهای مختلف تا چه اندازه تاثیر کلیدی در موفقیت، و یا عدم آن در جنبش مردم ایران ایفا می کند. همچنان این دو طیف مبارزاتی بصورتهای موازی و کاملا جدا از همدیگر به سیر خویش ادامه می دهند و هر کدام در دنیای خویش مستقلاعمل می کنند.

چرا سازمانهای سیاسی مانند جنبش فدرال دموکراتیک اذربایجان نمی تواند با سوسیال دموکراتهای چپ نسل جنبش فدائیان خلق در کنار دیالق سیاسی فشرده، به همکاریهای تاکتیکی مشترک بپردازند؟ چرا نباید این سازمانها تلاش در صحبت مستقیم با همدیگرکرده و سعی در درک زبان و حرف دل همدیگر بنمایند؟ چرا مناسبات در راه برداشت قدمهای استوار جهت ایجاد اعتماد متقابل بین این جریانها در کنار گسترش مناسبات شبکه ای بدنه ای به مرحله عمل در نیامده است. وقتی که ضرورت تاریخی سیاسی زمان و تاریخ امروز حکم می کند که این سازمانها باید تلاش درایجاد پلهای ارتباطی مستحکم ما بین خود نموده و رشته های ارتباطی خویش را جهت عبور از نظام ولایت فقیه بصورتی استراتژیک گره بزنند، هر دو جنبش با اصرار تمام، نمیخواهند از لاک خود بیرون بیایند و وجود دیگری را انکار می کنند. هنوز هر کدام از ماها تلاش داریم که از پشت عینک رنگی خاص خود، تاریخ و هویت دیگری را رقم بزنیم. هیچگاه تاریخ، هویت ، فرهنگ و داستان زندگی مردم ملیتهای غیر فارس را نخواسته ایم از زبان خود آنها و با تعریف خود آنها بشنویم. همیشه بصورتی زورچپا ن خواسته ایم که تاریخ آنها را آنطور که خودمان می خواهیم برایشان بنویسیم.

در شرایطی که جریان موسوم به “دموکراتهای چپ تبریز” به دموکراتهای چپ آذربایجان تعالی پیدا نکرده اند، آیا بهتر نیست این جریان در نزدیکی هر چه ارگانیک تری با جنبش فدرال دموکراتیک آذربایجان، الترناتیو چپ سوسیال دموکرات منسجم تری را در عرصه جنبش ملی دموکراتیک مردم آذربایجان در صحنه سیاسی عرضه نمایند؟ آیا بهتر نیست چنین جریانی به برقراری پلهای ارتباطی مستحکمی با روشنفکران آزاده منفردی که دیدهای عمیقتر و فراختری نسبت به آزادی و دموکراسی دارند و بخشهای مشابه اندرون سازمانهای سیاسی سوسیال دموکرات چپ نمایندگان جنبش فدائی اقدام نمایند تا آلترناتیو اندیشه های آزادگی و دموکراتیک ملّی در مقابل اندیشه های نژادپرستانه وزنه و قدرت بیشتری بگیرند؟ اگر چه این مساله بصورت یک ضرورت عاجل تاریخی در آمده است، ولی تا زمانیکه چنین روحیه محتاطانه و محافظه کارانه روانی سیاسی بر بخش عمده جنبش فدائیان خلق حاکم است، انتظار نمی رود که آنها پیشگامی هیچ ابتکار سیاسی بنیادینی از جمله ارتقاء مناسبات با سازمانهای ملی دموکراتیک ملیتهای مختلف را که بر محور ایرانی فدرال حرکت می کنند ایران به دست بگیرند.

دنیای مجازی اینترنتی به همان اندازه که فاصله مبادلات آگاهیها را به مقیاس غیر قابل تصوری سریع، عمیق، گسترده و کوتاه کرده است، گاها مناسبات تماس های انسانی وفردی را به همان اندازه دور تر می نماید. نمایندگان بینش های سیاسی دموکراتیک ملیتهای مختلف با نمایندگان سازمانهای مشابه م موازی سرتاسری خویش باید به دیالوگها و نشست و برخوردهای شخصی و فردی بپردازند. هنوز پس از گذشت نزدیک به چهار سال از قیام بزرگ مردمی در ایران، ما شاهد صدور هیچ گونه بیانیه مشترکی میان سازمانهای سرتاسری و همتاهای ملی ملیتهای مختلف “غیر از سازمانهای سیاسی کردستان” نبوده ایم. اگر ما قادر نیستیم مابین سازمانهای سیاسی دموکراتیک سرتاسری، با سازمانهای سیاسی مشابه درون ملیتهای مختلف ایران جو اعتماد متقابل، احترام به هویت دیگری وتلاش در درک متقابل همدیگر، همکاری و ائتلاف را ایجاد بکنیم، چگونه قادر خواهیم بود از مردم توقع داشته باشیم که به سازمانهای سیاسی دموکراتیک خود اعتماد کرده و با آنها ائتلاف بکنند.

تاریخ انتشار : ۲۳ مهر, ۱۳۹۱ ۵:۴۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بی کرانه ها

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت

در سوگ ناصر تقوایی

جغد منیروا

نقش بی‌بدیل تقوایی در تولد «هنر و ادبیات جنوب»