نوشته حاضر، بنا را بر درستی همه اظهارات و اطلاعات رسمی پیرامون سقوط هواپیمای حامل فرماندهان سپاه پاسداران می گذارد و از پرداختن به حدسیاتی که دایر بر وجود توطئه ای برای نابود کردن سرنشینان این هواپیما مطرح شده است، می پرهیزد. همه اطلاعاتی که در این نوشته بدان استناد شده، برگرفته از اخباری است که رسانه های حکومتی منتشر کرده اند.
اطلاعات رسمی
این اطلاعات رسمی از این قرار است:
سرلشکر احمد کاظمی (فرمانده نیروی زمینی سپاه)، سرتیپ سعید مهتدی جعفری (فرمانده لشکر ٢٧ سپاه)، سرتیپ سعید سلیمانی (معاون عملیات نیروی زمینی سپاه)، سرتیپ نبی الله شاهمرادی (معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه)، سرتیپ عباس کروندی مجرد (فرمانده پایگاه هوایی قدر نیروی هوایی سپاه)، سرتیپ غلامرضا یزدانی (فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه)، سرتیپ صفدر رشادی (معاون طرح و برنامه و بودجه نیروی زمینی سپاه)، سرتیپ احمد الهامی نژاد (فرمانده دانشکده پرواز نیروی هوایی سپاه)، سرتیپ ٢ حمید آذین پور (رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه)، سرهنگ مرتضی بصیری (مهندس پرواز) و پاسدار محسن اسدی (افسر همراه فرمانده نیروی زمینی سپاه) صبح روز ١٩ دی ١٣٨۴، سوار یک فروند هواپیمای جت دو موتوره فالکن متعلق به سپاه می شوند.
هنگام پرواز، خلبان نخست اطلاع می دهد که چرخهای هواپیما باز نمی شوند، و سپس از خرابی موتور (یا موتورها) خبر می دهد. تلاش خلبان برای نشاندن هواپیما بر سطح جاده ای در نزدیکی ارومیه ناموفق می ماند و جت فالکن در ده کیلومتری ارومیه سقوط می کند. همه یازده نفر نامبرده در بالا، در این حادثه جان خود را از دست می دهند.
سئوالها
نگاهی کوتاه به اطلاعات مذکور، هر ذهن جستجوگری را با برخی سئوالها روبرو می کند:
١ – چرا در کشوری که رهبران آن می گویند بزرگترین قدرت نظامی جهان، آن را از فاصله ای بسیار نزدیک و از چهار سو تهدید می کند، عملا کل فرماندهی مهمترین نیروی نظامی مورد اتکای حکومت، در یک هواپیمای کوچک عازم سفر می شود؟ حتی بسیاری از شرکتهای تجاری غربی نیز مرتکب چنین بی احتیاطی غریبی نمی شوند که کل مدیران خود را با یک هواپیما به جایی بفرستند، تا چه رسد به نهادهای نظامی و امنیتی. چرا جمهوری اسلامی ایران، فاقد مقرراتی است که نگذارد در یک آن، چنین افراد مهمی کشته شوند؟
٢ – آیا تحقیق مستقلی درباره این سانحه و سقوط هواپیمای سی – ١٣٠ نظامی حامل خبرنگاران که تنها چند هفته پیش از حادثه دیروز روی داد، انجام خواهد شد؟ تحقیق مستقل، از آن جهت در چنین مواردی در کشورهای پیشرفته مرسوم است که مقامات مسئول، قادر به انجام تحقیق بیطرفانه برای یافتن علل حادثه به منظور عدم تکرار آن نیستند، چرا که قاعدتاً مایلند مسئولیت خود را لاپوشانی کنند. به عنوان نمونه، اگر حساب و کتابی وجود داشت، باید در جریان تحقیقات مستقل، معلوم می شد چرا فرماندهی سپاه در جاری کردن دستوری برای احتراز از نشاندن کل فرماندهی نیروی زمینی خود در یک هواپیما قصور کرده است، آن هم در کشوری که به علت تحریمهای بین المللی، در زمینه ایمنی پرواز، دچار مشکلاتی غیرقابل انکار است.
٣ – آیا از کار افتادن هم سیستم بازکننده چرخها و هم موتور یا موتورهای هواپیما، تصادف محض بوده است یا وضعیت ایمنی هواپیماها در ایران است که چنین همزمانی دو عامل فاجعه را محتمل تر از معمول می کند؟ فراوانی سوانح هوایی در سالهای اخیر، مؤید آن است که ایران، معضلی به نام ایمنی پرواز دارد که حتی مقامات بالای کشوری و لشکری را نیز به قربانی می گیرد. برنامه حکومت برای حل این معضل چیست؟
همزمانی ها
درست همان روزی که هواپیمای فرماندهان سپاه سقوط کرد، آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در پیامی خطاب به مسلمانان جهان به مناسبت حج، نوشت «درکشوری به عظمت ایران اسلامی، نهالهای دانش و فناوری مستقل و بومی به بارنشسته و اعتماد به نفسی که محیط سیاسی و اجتماعی را متحول کرده بود به محیط علم و سازندگی کشیده شده است».
همزمانی چنین ادعایی با چنان سانحه ای، قاعدتاً باید عرق شرم را بر پیشانی سران حکومت ایران بنشاند. آنان که از حفظ جان وفادارترین و مهمترین عوامل خود عاجزند، خطاب به مسلمانان جهان دم از به بار نشستن دانش و فناوری بومی در کشور تحت مسئولیتشان می زنند.
در همان روز دوشنبه ١٩ دی، اعلام شد برخی تأسیسات اتمی ایران که از سال ١٣٨٣ برای پیشبرد گفتگوها با غرب مهر و موم شده بود، بازگشایی شده اند. به ادعای حکومت ایران، این تأسیسات قرار است در خدمت استفاده صلح آمیز از فن آوری هسته ای قرار گیرند. حکومت ایران می خواهد بر نیروگاه هسته ای بوشهر، نیروگاه های دیگری نیز بیافزاید و به کلوب اتمی بپیوندد. این همان «دانش و فناوری مستقل و بومی» مورد اشاره رهبر جمهوری است.
ارزش جان انسانها
تجربه ٢٧ ساله نشان می دهد نابودی یکباره کل فرماندهی نیروی زمینی سپاه نیز سران جمهوری اسلامی را بر آن نخواهد داشت که به ارزش جان انسانها در نظامی که برپا کرده اند بیاندیشند. این فرماندهان سپاهی را نیز مانند صدها هزار تن دیگر از هواداران خود به خاک می سپارند و به راه خود ادامه خواهند داد. دغدغه ذهنی اصلی امثال خامنه ای این نخواهد بود که نگذارند حوادث اینچنینی تکرار شود. اگر بود، شاهد سلسله سوانحی مشابه نبودیم.
وقتی از نظر سران حکومت، جان مهمترین خدمتگزارانشان تا این حد بی ارزش است، تکلیف بقیه مردم روشن است. بر مردم ایران، کسانی حکومت می کنند که برایشان مهم نیست عواقب سیاستها و تصمیمهایشان برای ایمنی و زندگی مردم چه خواهد بود. اگر چنین بود، در بحث چندین ساله پیرامون تکنولوژی هسته ای، یکی از حکومتی ها پیدا می شد که جداً به مسئله ایمنی هسته ای بپردازد و درباره آن سئوال کند که پیدا نشد. کشوری به دنبال فن آوری هسته ای و استفاده گسترده از آن است که در آن، ابتدایی ترین اصول ایمنی حمل و نقل نیز رعایت نمی شود. در کشوری می خواهند به کمک سازندگان نیروگاه چرنوبیل، نیروگاه هسته ای راه بیاندازند که سالی ٢٠ هزار نفر در آن در سوانح رانندگی می میرند و هیچ نماینده مجلس آن به فکر آن نیست که مسئولان بی کفایت وزارت راه آن را برکنار کند.
به نوشته سایت اینترنتی روز، جانشین اداره سیاسی ستاد مشترک سپاه گفته است «تاسیسات هسته ای ایران صرفا محدود به چند شهر همچون اصفهان، نطنز، اراک و اردکان نیست و ما در بیش از ٣٠٠ نقطه از کشور دارای تاسیسات هسته ای می باشیم». از چنین آماری باید بر خود لرزید. سران جمهوری اسلامی می روند تا ایمنی مردم ایران و نسلهای آینده را قربانی جاه طلبی های خود کنند. خامنه ای و احمدی نژاد و شرکایشان، حتی اگر از بحران بین المللی پیرامون برنامه هسته ای ایران، بدون عواقب شوم نظامی برای امنیت کشور بیرون آیند، ایران را به سوی فجایعی بسیار بزرگتر از سوانح هوایی سوق می دهند. نمونه این فجایع را بشر به خود دیده است. چرنوبیل گواه است.
٢٠ دی ١٣٨۴