سخن روز
بحث امپریالیزم هم این روزها لغلغه دهان بعضیها شده و به اصطلاح میخواهند بگویند که مسئله امپریالیزم به سرکردگی آمریکا امروز مهمتر از نان شب مردم ایران است و پشت خیزش انقلابی مردم ایران نه مردم بلکه امپریالیزم آمریکا است. این افراد که برای حمایت از پوتین به نیروی ازوف اشاره دارند و به نسلکشی ایغورها در سینکیانگ چندان اهمیتی نمیدهند و کشمیر زیر سرنیزه مودی مسئلهاشان نیست، ملیگراییشان همچنان در تناقض چپ – ملیگرایی ۲۸ مرداد تودهای شعبان جعفری باقی مانده است.
پس از این زاویه باید درک کرد که مزدبگیران و فرزنداناشان (خلقهای تحت ستم ایران) که برای برابری و آزادی در ایران درحال مبارزه هستند، آیا یاری دارند؟ آیا در عمل امپریالیزم آمریکا با مردم معترض یا آزادیخواهان همراه است؟ این گرایش کوچک اما پرسروصدا از موضع ضدامپریالیزمی به اصطلاح به نوعی طرفدار سرکوب مردم توسط حکومت میشوند و موعظه میکنند که مردم نباید علیه این حکومت به دلیل ضدامپریالیست بودنش و یا به دلیل موضع آمریکا علیه حکومت عملی انجام دهند. به نظرمیآید عده ای تحت لوای چپ که در سطح جهانی هم وجود دارند و سوزنشان به قول معروف روی امپریالیزم گیر کرده، هیچ درکی ازامپریالیزم ندارند، بدین معنا که نمیدانند مبنای تئوریک و عملی امپریالیزم چیست؟
در ابتدا باید گفت اگر اصطلاح امپریالیزم به عنوان بالاترین مرحله سرمایهداری که صدواندی سال پیش لنین آن را نوشت را مبنا قرار بدهیم، میتوانیم ادعا کنیم یا این گرایش آن مفهوم را نگرفتهاند یا فقط تیتر کتاب را خواندهاند و خود کتاب را نخواندهاند چون اساساً امپریالیزم بدون سرمایه انحصاری مفهومی ندارد. به نظر میاید این افرادی که امروز دائماً نام امپریالیزم را تکرار میکنند، نمیدانند که اصلاً مسئله امپریالیزم، سرمایهداری انحصاری هست، مسئله کشور، فرد یا یک حکومت نیست و این سرمایهداری انحصاری است که سلطهطلب است. بعد از جنگ جهانی دوم عبارت «امپریالیزم به سرکردگی آمریکا» در رقابتهای دو بلوک از طرف عدهای مورد استفاده قرار گرفت در حالی که به واقع امپریالیزم به سرکردگی امریکا اصلا مفهومی ندارد.
در آن زمان به این اعتبار که سرمایهداری عمدتاً درآمریکا متمرکز بود میگفتند امپریالیزم به سرکردگی آمریکا، ولی درکل قضیه سرمایهداری انحصاری مربوط به یک کشور نمیشود.
امروز به خصوص سرمایهداری انحصاری امری است مربوط به کل جهان، به طور مثال امروز چین به طور مشخص جزیی از سرمایهداری انحصاری جهان است، سرمایههای چینی در بسیاری از شرکتهای عمده و تراستهایی مثل آمازون، تسلا، اپل در زمینههای تکنولوژی، ماشینسازی، تولیدات پوشاک و ساختمانی و … در تمام دنیا فعالند. مدیران و سرمایهداران چینی در کنار بخش انرژی روسی از حمایت بسیاری از مدیران نظام سرمایهداری نیز برخوردارند به خاطر اینکه خیلی سختگیر هستند و ضد کارگرند، به این مسائل و بحثها ما قبلاً پرداختهایم. (مراجعه کنید به مقالات منتشر شده کانون مدافعان حقوق کارگر)
در یک کلیت، مسئله امروز این است که سرمایه انحصاری دیگر فقط در آمریکا نیست و آمریکا فقط یکی از کشورهای سرمایهداری انحصاری است، اتحادیه اروپا کلی هم یکی از ارکان و بخش بزرگ کشورهای سرمایهداری انحصاری است، چین و روسیه و هند هم کمتر از اینها نیستند و کشورهای دیگر هم مانند کره و ژاپن نیز هستند و در مجموع همه آنها بخشی از یک نظام هستند و این مجموعه است که تسلط جهانی دارند. و اما در سایر کشورها هم نیز بخشی از سرمایههای اروپایی، همچنین بخشی سرمایه های آمریکایی وسرمایههای روسی، هندی و چینی وجود دارند و نظام اقتصادی آنها بدون این سرمایهها قادر به ادامه حیات نیست.
اگر بخواهیم برگردیم به سوال ابتدای بحث باید بپرسیم پس چرا این افراد آدرس غلط میدهند؟ تنها از امپریالیزم امریکا سخن میگویند؟ ابتدا باید بگوییم تمام نظام سرمایهداری و بنیادگرایی در منطقه و به خصوص اسرائیل پشتیبان وضعیتی هستند که در بسیاری از کشورها مانند ایران، برمه، کلمبیا ، فیلیپین، الجزایر، بلاروس و… وجود دارد ، وضعیتی که در حال حاضر در این کشورها و خاورمیانه است کل نظام سرمایهداری بر سر این وضعیت توافق دارند و میخواهند بنیادگرایی مذهبی مسلط باشد و هیچ مخالفت جدی با آن ندارند و حتی اگر در سطح رسانهای مخالفت خود را با این حکومتها اعلام میکنند، اما به واقع گامهای موثری برای ایجاد محدودیت برای آنها برنمیدارند و درست به همین دلیل است که میبینیم آمریکا افغانستان را دو دستی تقدیم طالبان میکند و در پاکستان از کودتا حمایت میکنند، ولی در رسانههایشان محدودیت ایجاد شده برای زنان توسط آنان را محکوم میکنند و یا علیه اقدامات حکومت ایران علیه مردم موضع میگیرند، اما هیچ اقدام جدی علیه سرمایه شرکتهای آمریکایی، فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی، چینی و … که ابزارهای سرکوب یا مواد اولیه ساخت سلاح را به ایران میفروشند، انجام نمیدهند.
هر از گاهی خبر این معاملات اقتصادی فاش میشود و بزرگترین دزدی مالی مردم در همان کشورها وجود دارد، اما با بیتوجهی رسانهها به راحتی از روی آن گذر میکنند و در مسائل کلی مانند اعلام تحریمها افراد و شرکتهایی که هیچ گونه مراوده وجود ندارد، به صدور بیانیهها اکتفا میکنند تا این افشاگریها در لابهلای سیل خبرهای سرکوب معترضان، کشته شدن، فلج و یا کور شدن آنان گم شود. و این روی دیگر سکه این موضوع است. به نظر ما مسئله را باید از این زاویه نگاه کرد که کسانی هستند که آدرس غلط به مردم میدهند و میگویند ما ضدآمریکایی هستیم (انگار که بقیه کشورهای سرمایهداری خوب هستند) و جالب اینجاست که همانها معتقدند که رفیق پوتین مثلا سوسیالیست است و او را جایگزین شوروی سابق میدانند و از سوی دیگر کسانی هم هستند که قبله آمالشان کشورهای سرمایهداری پیشرفته اروپایی و آمریکایی است.
امثال این تفکرات عجیب و غریب که فقط به درد کمک به سرکوبگران میخورد و همکاری با سرکوبگران است و بحث فرعی بی مورد است.
به نظرما چپ باید هشیارانه به این امر مهم توجه کند که امروز مسئله اساسی برای مردم ایران، مردم منطقه و حتی مردم دنیا مسئله آزادیهای انسانی است، رفع فقر، مبارزه با فسادهای اقتصادی، حق زندگی شرافتمندانه، برابری و آزادیهای زنان و کل آزادیهایی که بشر نیاز دارد. امروز مسئله اساسی این است و طبیعتاً برای مردم خاورمیانه و سایر کشورها بزرگترین دشمن همین بنیادگرایی است و در واقع بنیادگرایی نماینده سرمایهداری در منطقه است.
اینکه نیروهایی علیه بنیادگرایی حرکت کردند و به پا خواستند، به خصوص در خود کشور ما که زنان در صف اول مبارزات هستند، حذف بنیادگرایی قطعاً دستاوردهایی دارد. این دستاوردها میتواند جامعه بشری را یک مرحله جلو ببرد.
اما این امر ممکن نیست تا حامیان اصلی و به وجود آورندگان بنیادگرایی نیز مورد شناسایی قرار نگیرند. مبارزه بیامان و کوبنده مردم علیه این بنیادگرایی بیشک سرمایهداری را وادار میکند که دست از حمایت پنهان و آشکار از بنیادگرایان بردارند.
با توجه به نکات گفته شده کسانی که بحث امپریالیزم و غیره را به این شکل خاص مطرح میکنند درمقابله با این انقلاب قرار دارند، هر چیزی و هر تفکری که مبنایش این باشد که بخواهد حرکت عظیم مردم ایران را به نوعی زیر سوال ببرد، شکی نیست که ریشه در همان نظام منحط، بنیادگرایی و نظام استثمارگرانه سرمایهداری دارد.
آذرماه ۱۴۰۱
کانون مدافعان حقوق کارگر