تشکیل دولت مدرن یا نیمەمدرن در ایران با خصلت ضد چپ شروع می شود. حکومت رضاشاە در سال ۱۳۱۰ قانون ضد کمونیستی را از مجلس گذرانید، و در سالهای بعد دهها تن از چپگراهها را روانە زندان کرد. بعد از تبعید او از کشور توسط متحدین بە جرم همکاری با نازی ها، پسرش، محمدرضا، بعد از بە قدرت رسیدن همان راە را ادامەداد و بشدت بە سرکوب چپها پرداخت. در واقع تاریخ مدرن ایران را بدون دشمنی سرسختانە پهلوی ها با گرایش چپ در جامعە ایران نمی توان تصورکرد.
و این همان پاشنە آشیل سلسلە وابستە پهلوی ها بود کە با کمک انگلیسی ها بە قدرت رسیدە، و با ادامە همکاری نظامی و امنیتی آمریکائیها بە آن ادامە دادەبودند. پهلوی ها هیچ وقت این حقیقت را درنیافتند کە بدون دمکراسی و آزادی نمی توان تنها با راە و ساختمان سازی و دست بردن در ترکیب اجتماعی ـ طبقاتی ایران بدون فعال کردن علنی آن در صحنە سیاسی کشور، امنیت و ثبات را بە ارمغان آورد. او فراموش کرد کە تنها بە یمن وجود یک نیروی اهریمنی و سرکوبگر بە اسم ساواک نمی توان ادامە حکومت را تامین کرد.
پهلوی ها بە عنوان آینە بالانمای ارتجاع سفید در کشور، شرایط را برای انقلاب بهمن مهیا کردند و اگر انقلاب بە عنوان گناهی قلمداد شود این در واقع آنها بودند کە با اعمال بشدت ضدمکراتیک و ضد آزادی خود کشور را بە سمت آن هدایت کردند.
آنها متاسفانە هنوز نە تنها از تاریخ نیاموختەاند، بلکە باز با تکرار ادعاهای ضد چپ خود و نامیدن آنها تحت عنوان ارتجاع سیاە و یا تروریست، باز نقش اصلی و تاریخی خود را در حوادث دهە پنجاە شمسی کتمان می کنند و در تلاش برای بازی کردن نقش قربانی، با استفادە از پولهای دزدیدەشدە از خزانە ملت و کمک محافل معینی در غرب و در جهان باز بە قدرت سیاسی بازگردند و تاریخ را در ایران بە گذشتە معدومی بازگردانند کە اساسا امکان بازگشتی برای آن وجود ندارد.
متاسفانە در شرایطی کە جنبش انقلابی مردم در داخل کشور شکل گرفتە، و حکومت را با مشکلات عدیدەای مواجە کردە، نوع کار و منش سلطنت طلبان باعث واردآمدن ضربات سختی بە اعتراضات مردم ایران شدەاست. متوقف شدن روند همگرائی و همیاری کە بشیوە طبیعی شکل گرفتەبود و بە پیش می رفت، از نتایج برخوردهای ارتجاعی آنان است.
خطر ارتجاع سفید جدی است. واقعیت این است کە آنان برای انتقام گیری آمدەاند، و نە برای ایجاد تحول دمکراتیک در ایران. گرایش مداوم ضد چپ آنان نشان می دهد کە حضرات از گذشتە چیزی نیاموختەاند. محمدرضا پهلوی علیرغم سالها زندگی در سوئیس و یادگرفتن زبان انگلیسی و فرانسوی، و درس خواندن در این کشور، فردی بشدت مستبد از کار درآمد و تنها در لحظە اوج انقلاب مردم در سال ۵۷ بود کە صدای مردم را شنید و پایبندی دروغین خود بە مبادی انقلاب مشروطە را اعلام نمود!
پهلوی ها نمی خواهند درک کنند کە لازمە دولت مدرن و با ثبات تنها با حضور چپها امکان پذیر است. تجربە غرب بعنوان عالی ترین نمونە این حقیقت بخوبی موید این امر است.پهلوی ها و سلطنت طلبان تا زمانی کە چپها را ارتجاع سرخ بخوانند، خود ارتجاع سفید باقی خواهدماند و هیچگاە نخواهند توانست نقش درست خود را در روند حوادث ایفاء کنند. آنان حداقل یک معذرت خواهی بە مردم ایران بدهکارند کە می تواند بعد از سالها در ادامە همان نطق آخر شاە در زمان انقلاب بیاید کە گفت “مردم، صدای انقلاب شما را شنیدم!”