در یکی از دانشنامه های چپ اشاره شده که ارسطو واقعا سزاوار عنوان و لقب” فیلسوف” است. انگلس نیز گفته بود او جهانشمول ترین متفکر یونان باستان است که بعد از مرگ اسکندر مقدونی به اتهام بی خدایی و حکم اعدام، مجبور به فرار شد.
ارسطو می گفت هدف فلسفه، درک جهان و تفسیر و شناخت انسان است، و سیاست یعنی باهم در دیالوگ بودن و همکاری نمودن. او می گفت اخلاق باید پایه و اساس سیاست شود و وظیفه سیاستمدار، تقویت تقوا و پرهیزکاری مردم است؛ گرچه وحدت سیاست و اخلاق از زمان هابس و ماکیاولی تاکنون موضوغی بیگانه گردیده.
ارسطو می گفت حقیقت یعنی تطابق تفکر با واقعیت. او انسان را موجودی سخنور، اجتماعی، دولت ساز، سیاسی و جمعگرا می دانست؛ گرچه نابرابریهای طبیعی اجتماعی طبقاتی میان انسانها را امری عادی می دانست و از نظام برده داری دفاع می کرد. برای او مهمترین هدف انسان دسترسی به سعادت است یعنی یک زندگی که بر اساس تقوا و خردگرایی باشد. ارسطو یک عالم سیاسی بود و آثار گوناگونی در باره علم اخلاق نوشت. تقوای مورد نظر وی شامل عدالت، شجاعت، رفاقت، و آرامش طلبی است.
ارسطو(۳۲۲-۳۸۴ پ.م) متفکر عهد باستان، فیلسوف یونانی، شاگرد افلاتون، و معلم اسکندر مقدونی، پایه گذار مکتب فلسفی “تفکر در حال قدم زدن”، نخستین بار فلسفه را سیستماتیک نمود. او خالق اصول رئالیستی برای سیستم فلسفی خود بود که با ایده آلیسم افلاتون مرزبندی داشت؛ گرچه فاقد مواضع ماتریالیستی بود. ارسطو همچون افلاتون می خواست ماهیت و ذات عمومی واقعیات را مشخص کند. سیستم علمی او قادر به سازماندهی تحقیقی در علوم طبیعی و تجربی بود. وی پایه گذار علومی مانند زیست شناسی و روانشناسی نیز است.
۲۵۰۰ سال پیش تصورجهانی فلسفه با اسطوره شروع شد. قانونی که آنزمان تفکر تعقیب میکرد غیر از “عقلگرایی و لوگوس” بود. تفکر منطقی را “پیش سقراطیان” و خود سقراط و افلاتون آغاز نمودند ولی آن با نام ازسطو ثبت شده. فلسفه بعد از ارسطو را تا عصر جدید متافیزیک مینامتد.
ارسطو بعد از مرگ مشهور شد، به این دلیل امروزه اطلاعات دقیقی از زندگی خصوصی وی وجود ندارد. اسکولاستیک های قرون وسطی موجب مشهوریت او شدند. تفکر این گروه متکی به آثار ارسطو بود. ارسطو پایه گذار” ایده آلیسم درونگر” است. منطق ارسطو تا میانه قرن ۱۹ میلادی اعتبار خود را در غرب حفظ نمود. اندیشه های وی روی جریانات فلسفی ماتریالیستی و ایده آلیستی سدههای میانه تاثیر عظیمی گذاشت. امروزه مورخان سیراندیشه مدعی هستند که ارسطو در سدههای میان” اسما” کاملا مورد سوء تفاهم قرارگرفته است.در قرن ۱۳ میلادی فلسفه ارسطو از طرف اسکولاستیک ها وارد فلسفه و الهیات مسیحی شد. در آن دوره غیر از ابن رشد و میمندی، کل فلسفه و الهیات اعراب و اسلام نیز تاثیرات زیادی از فلسفه ارسطو گرفت.
نه تنها در سدههای میانه بلکه امروزه نیز انسانها از اطلاعات وسیع ارسطو؛ عالم ترین فیلسوفان دوره باستان، در تعجب اند. سیستم فلسفی وی حتی از قرن پنجم میلادی وارد الهیات و فلسفه مسیحی شد و در دوره اسکولاستیک، فلسفه رسمی دین مسیحی گردید. در قرن ۱۹ میلادی فلسفه ارسطو شاهد یک رنسانس جدید در اروپا شد.
فلسفه ارسطو به نظر چپ ها، ترکیبی است از ایده آلیسم و ماتریالیسم. او به انتقاد از اندیشه های ایده آلیستی افلاتون پرداخت و خود خالق تئوری شناخت ماتریالیستی با کمک” درک حسی” بود و تا “تفکر مفهومی” پیش رفت. وی نظریه پرداز فلسفه عملی و فلسفه نظری است. فلسفه عملی اش شامل علوم اخلاق و سیاست- و فلسفه نظری اش، شامل علوم فیزیک، ریاضیات، و متافیزیک یعنی” فلسفه اولی یا نخست” است.
ارسطو به تجزیه و تحلیل انواع تفکر پرداخت و نخستین بار خالق” نظریه قضاوت” گردید. در منطق، وی طراح سبک استقرایی و قیاسی است. او این دو روش دیالکتیکی را وارد بحث و تحقیق نمود. در متافیزیک، او باور به نظریه فرم- ماده دارد؛ در حالیکه ماده را در اشیاء پاسیو و بی تاثیر،- و فرم را فعال و موثر می دانست و می گفت این فرم و شکل است که موجب تحول در اشیاء و پدیدهها میگردد. در تظر ارسطو، طبیعت در حال تغییرات کیفی مداوم است و در آغاز هر تغییر و تحولی، یک خدای محرک تکاندهنده، متافیزیکی و ابدی وجود دارد، که بصورت فرم خالص،غیرمادی، بدون محتوا و جنسیت است.
ارسطو نظریه پرداز “منطق فرمال یا ظاهری” است و نه منطق محتوا؛ که تا پایان قرن ۱۹ میلادی در اروپا معتبر بود. ماهیت هر پدیده ای در اجزاء درون آن قرار دارد و نه در بیرون از آن. به این دلیل وی توجه خاصی به تجربه و آزمایش داشت.
ارسطو تاثیر مهمی روی علوم گوناگون از جمله روی گیاهشناسی، جانورشناسی، منطق، ریاضیات، حقوق، و سیاست گذاشت. او از انواع شکل حکومتی مانند- اشرافی، سلطنتی، شهروندی، مطلقه، الیگارشی، و دمکراسی نام می برد.
از جمله آثار ارسطو کتاب و نوشته های- فیزیک، اورگانون، متافیزیک، بوتیقا، اخلاق، سیاست، سخنوری، جانورشناسی، اقتصاد، افشای سوفسطائیان، شناخت و منطق، روح، و قانون اساسی شهر آتن، هستند. در بعضی از کشورهای اروپایی، مجموعه آثار ۲۰ جلدی او از سال ۱۹۵۶ منتشر شده. از آثار بیشمار ادبی ارسطو چیزی باقی نمانده. آثار مذهبی او عرفانی و درونگراست. کتاب فیزیک وی پیرامون علوم طبیعی و تجربی است. کتاب اورگانون ارسطو در باره شناخت و منطق است. کتاب منطق ارسطو را مقدمه تئوری دیالکتیک هگل می دانند. کتاب سیاست وی دوباره در قرن ۱۳ میلادی مورد توجه قرار گرفت.
کتاب بوتیقای ارسطو در باره تئوری ادبیات غرب مخصوصا نظریه ژانر درام و نمایشنامه نویسی است. مخالفت برشت با محتوای این کتاب نشان میدهد که نظرات ادبی ارسطو حتی در قرن ۲۰ هم مطرح یودند. ارسطو می گفت با کمک تراژدی می توان احساس همدردی در درون انسان نسبت به دیگر انسانها را زنده نمود. او در این کتاب خواهان هنر و ادبیاتی رئالیستی با نقشی تربیتی و اخلاقی است.