انتشار ” بیانیه تاسیس سازمان جمهوریخواهان ” در ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۰ سبب ساز آن شد تا چرائی و چگونگی تاسیس سازمانی جدید ، یا به عبارت دیگر علت برپا ساختن عمارتی نو با وجود عمارت نوبنیاد هفت ساله ” اتحاد جمهوریخواهان ایران ” به چالش کشیده شود . پیش از پردازش چنین بررسی باید به این امر توجه نمود که بعد از نامه ” فرخ نگهدار “به رهبرجمهوری اسلامی ( علیرغم اینکه نویسنده به پرهیز از هر گونه انتساب خود به سازمان متبوع خویش یا عضویت در ” اتحاد جمهوریخواهان “) اقدام به عمل سیاسی نمود . عمل سیاسی ای که نقش روشنفکرعرفی را مطرح و کوشیده تا از مقام عرشی روشنفکرصرفا نظریه پرداز ( مدل تجریدی ) با دید زمینی و واقعی ،رویدادها و شخصیت های سیاسی مانع پیشرفت و توسعه را مخاطب قرار دهد تا به میزان توان خود بر آنان تاثیر بگذارد . اما بجای برخورد سیاست ورزانه ، شوربختانه شاهد واکنشی شتابزده ، احساسی و تا حدود بسیار زیادی غیر دوستانه از گوشه و کنار میدان اپوزیسیون ایران نسبت به عمل سیاسی وی شدیم . نکته قابل توجه تر ، برافراشتن پرچم جدائی طلبی دوستانی بودیم که از آنان انتظار نمی رفت . دوستان همراه وی و در اتحاد جمهوریخواهان در ۱۲ بهمن ۱۳۸۹ اقدام به بیانیه ” برای بازسازی جنبش جمهوریخواهی ” نموده ، بیانیه نویسان بر خلاف توافقات تشکلی با دیگر هموندان جمهوریخواه پیش از پایان فرصت توافقی فیمابین ، مبادرت به انتشار بیانیه مذکور مینمایند . بدون هیچ احترامی به توافق . این نیز گذشت تا اینکه بعد از چند ماه ” بیانیه تاسیس سازمان سازمان جمهوریخواهان ” را در اخبار روز منتشر میکنند . پرداختن به بررسی عقب نشینی عناصر شاخص تجزیه طلب ” اتحاد جمهوریخواهان ” مبنی بر انصراف از کوشش برای باز سازی جنبش جمهوریخواهی و نشاندن سازمان موازی فرصتی دیگر میخواهد . اما در فرصت پیش رو ، نگاه به نقشه عمارت نو ، دوستانی که آرام آرام در کنار عناصر شاخص و با پیشینه چپ و جمهوریخواه سیاست ورزی را تمرین کرده بودند ، بیکباره کلاس درس سیاست ورزی را ترک کرده و تن به دریای بی ساحل جدائی طلبی به مصداق ” هر که آمد عمارتی نو ساخت ” دادند. لیکن همچون پیشینیان بجای تکمیل عمارت های بجا مانده دوباره کاری پیشه کردند . از این آفت دامنگیر اپوزیسیون به موضوع اصلی باز میگرد .
ذیل بیانیه ” تاسیس سازمان جمهوریخواهان “امضا کنندگانی بودند که پیشتر در پایان بیانیه ” ضرورت بازسازی جنبش جمهوریخواهی ” نام خود را نشانده بودند . مؤسسین ” سازمان جمهوریخواهان ایران ” در آغاز پایان جدائی خود از اتحاد جمهوریخواهان ایران رویکرد برخی عناصر تشکلی را که خود از مشتاقان و مؤسسان فعالش بودند را با ترفند بایکوت کردند . از جمله زوایایی که جدائی طلبان عنوان میکنند: امید عبث ” اتحاد جمهوریخواهان ” به امکان تغییر رژیم ایران از اصلاح طلبی حکومتی است . در فاصله جدائی کامل شان از ” اتحاد جمهوریخواهان ” و انتشار چند مطلب تا انتشار خبر راه اندازی عمارت نو و خود ویژه شان گمان میرفت که رادیکالیسم جدائی طلبان ، آنان را در گردابی چنان حائل قرار خواهد داد تا با مشی رفرمیسم خداحافظی نمایند و درراه آغازیدن به سوی جدائی و خروج از اتحاد …. به وضعیتی خواهند رسید که بدون نگاه به جریانات منتقد درون یا بیرون نظام سیاسی ایران کنونی ، یک تنه به قلب سپاه خصم حمله خواهند کرد . اما انتشار بیانیه و محور هشت گانه آن نشان داد که در فاصله جدائی آنان تا اعلان رسمی تاسیس سازمان اتحاد….. مؤسسین سازمان نوین دچار دگر دیسی با شیب تندتر آنها را چند گام بیشتر از اتحاد جمهوریخواهان نرم خو سوق داده که جای تحسین دارد . هر چند که در برخی محورها کماکان اعتقادات رادیکالیستی نهفته در آنان ، بیم در غلطیدن را مرتفع نمی سازد.
کوشش برای ایجاد یک بدیل جمهوریخواهان و رسیدن به اتحاد گسترده نیروهای جمهوریخواه کوشش برپا کنندگان عمارت نو ، بر پایه منشور بیانیه تاسیس ” اتحاد جمهوریخواهان ایران ” عنوان میگردد. اما بلافاصله ادعا میشود که اتحاد …. برای متحد کردن گرایش های جمهوریخواه در عمل نتوانست به استراتژی و سیاست های روشن و اراده واحدی برای پیشبرد آن دست یابد . بنابراین در عین گردن گذاردن ناچار، به منشور ” اتحاد… ” ناخودآگاه بر کارآمدی منشور صحه میگذارند. از سوی دیگر مصرانه میکوشند تا راه به پایان نرسیده را به فرجامی برابر اراده و امیال سیاسی خود برسانند . فرجامی که در پایان تدوین استراتژی و سیاست های روشن برای اتحاد گسترده نیروهای جمهوریخواه را رقم خواهد زد که امیدوارم چنین نیز شود .
از ” بازسازی جنبش جمهوریخواهی ” تا تاسیس ” سازمان جمهوریخواهان ایران” دوباره کاری رایج و خود ویژه ریشه دار، بار دیگر از ناحیه مؤسسین سازمان….. سر برآورده و عدم تفوق” اتحاد … در تدوین استراتژی را از نگاه ” اتحاد … به اصلاح طلبان حکومتی در شرایط بن بست اصلاحات را اعلام داشته، اما بلافاصله شرط اتحاد گسترده با دیگر جمهوریخواهان را در پرتو” اراده لازم برای ایجاد یک بدیل جمهوریخواه و نقد هر گونه اصلاح طلبی با هدف حفظ ساختار موجود عنوان می کنند. پایداری مؤسسین ” سازمان …” باز دچار چرخش شده، چنانچه بر اساس ذهنی گری آکادمیک خود به بخش بندی سطحی جنبش سبز می پردازند ، در نگاه اینان به “جنبش رنگارنگی که در تبیین جنبش سبز، گرایش نخست را با شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی بیان می کنند و گرایش مزبور را که دارای بیشترین پشتوانه اجتماعی در میان اقشار گوناگون طبقه متوسط است را متهم به تمکین به ولی فقیه و نه قانون اساسی می نمایند. و گرایش دوم را گرایش خواهان گذر از جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک میدانند. مؤسسین در حالی که آدرس و نشانه های گرایش نخست را معرفی میکنند ولی از ارائه آدرس گرایش دوم و نشانه های مربوطه غفلت می ورزند. مؤسسین از تعیین فرادستی و فرو دستی در گرایش دور و دورترمیشوند تا از تعیین و اعلام میزان قوای هر گرایش شانه خالی کنند . شاید شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت خطیر وزن کشی گرایش های دو گانه در خدمت دیگر گرایشات غیر برجسته جنبش سبز است، گروهای غیر برجسته ای که بنا بر اراده موسسین فعلا در حالت ریکاوری قرار داده شده اند تا در فرصت مقتضی با اشاره انگشت آنان به میدان سیاست فرستاده شوند.
آخر اینکه ما هر یک بنا به دلایل خویش دور از وطن هستیم ، بی آنکه وارد جرئیاتی که نمیدانم بشوم که خلاف اخلاق سیاسی مدرن است، باید عنوان کنم سکونت در مهد دموکراسی فارغ از گرایشات نظری – سیاسی و سازمانی سبب ساز آشنائی عمیق و شناخت همه جانبه و عینی ما از تاریخ و تجارب کشورهای میزبان مان شده است؛ اما از سوی دیگر امروز ما بر خلاف دیروز که در آن کشور زندگی میکردیم فاقد توان لازم در اعمال هژمونی خود با اپوزیسیون داخل کشور هستیم. علت چنین مهمی جدا از عدم پیوند ریشه دار ما با بخش های گوناگون جامعه، به نوع نگاه ما به رویکردهای داخل کشور باز میگردد. ما مؤلفه های فرهنگی و سیاسی اپوزیسیون را با اعمال قهر، بی اعتمادی و دگر ستیزی نسبت به گرایش برخوردار از عقبه اجتماعی پیش می بریم و و مؤلفه های ایجابی را به سمت گرایش برخوردار از حمایت نزد عناصر خاص سوق میدهیم . واقعیت تلخ حاکی از آن است که آنچنان به کردار سیاسی و اهداف خود اطمینان می ورزید که ماحصل آن گریز از پزسشگری بوده، گریزی که با وحشت مدام از نقد باعث بروز واکنش سریع و شتابزده شده است .