به تازگی آقای خامنهای در مورد بیهوده بودن مذاکره با امریکا اظهار نظر کرده است. ایشان گفته است که «با چنین دولتی مذاکره نباید کرد. عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.»
البته هیچ تضمینی نیست که مذاکره ایران و امریکا اصلا سر بگیرد و یا به نتایج مطلوب طرفین منتهی شود. اما پس از ۳۵ سال رهبری جمهوری اسلامی ایران، اکنون دیگر محرز شده است دو آرزوی بزرگ ایشان یعنی به دست آوردن عمق استراتژیک و تحکیم محور مقاومت و بازدارندگی هستهای از بک سو، و توسعه اقتصادی پایدار با رشد ۸ درصدی از سوی دیگر آرزوهایی ناهمآیند بودهاند.
جمهوری اسلامی ایران واقعا نمیتواند هم عمق استراتژیک و بازدارندگی هستهای را گسترش دهد، و هم از گسترش تحریمهای امریکا جلوگیری کند و هم از رشد اقتصادی وعده داده شده برخوردار باشد. پیشبرد همزمان این دو آرزو یک ماموریت ناممکن است.
در برجام قرار شد ایران بازدارندگی هستهای را متوقف کند و امریکا هم تحریم ها را. سپس در دوره اول ریاست جمهوریش ترامپ گفت برجام توافق خیلی بدی است چون عمق استراتژیک و محور مقاومت هم باید متوقف میشد و نشده. اما در دوره دوم ترامپ در شرایطی روی کار آمده که عمق استراتژیک و کارآمدی بُعد شیعی-علوی محور مقاومت عملا متوقف شده است. این است که ترامپ خیلی صریح میگوید «فقط هستهای. فقط هستهای. هیچ خواهش دیگری ندارم.»
در ارزیابی آقای خامنهای از مطالبات امریکا از ایران، موضوع تحولات منطقهای لحاظ نشده و بسیار قابل انتظار هم بود که در این سخنرانی اخیر نیز لحاظ نشود. اما انتظار نبود که آقای خامنهای در این لحظات حساس بگوید مذاکره با امریکا شرافتمندانه نیست. این موضعگیری نوعی تقابل میان حرف رهبر و وعدههای رئیس جمهور را به اذهان رسوخ میدهد که نه برای سیاست خارجی مفید است و نه برای تنشزدایی از رقابتهای داخل نظام در مسیر اندیشه وفاق.
«امریکا آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی ندارد و جمهوری اسلامی هم آلترناتیو معینی برای جایگزینی تحریم های امریکا. پس از چرخش اوضاع در سوریه و لبنان و تشدید و نگرانی اسرائیل از ادامه تسلط حماس بر غزه و از غلبه تحریر شام بر سوریه، این تصور را دارند دامن میزنند که، علیرغم چند ماه پیش، حالا ایران دیگر یک تهدید موجودیتی بالفعل علیه اسرائیل نیست.
«در وضعیت تازه منافع استراتژیک امریکا و اسرائیل فعلا عمده کردن مناقشات با ایران را ایجاب نمیکند.
برخلاف تندگوییهایی که از تهران شنیده میشود، چنانکه در بیانیه امروز وزارت خارجه آمده، و یا در اشارات ترامپ پس از امضای دستور «فشار حداکثری» دیده شد، نباید بنا را بر آن گذاشت که درهای دیپلماسی بین ایران و امریکا بسته شده و اسرائیل آماده تهاجم نظامی خواهد شد.»۱
زیر نویس:
۱. از دقیقه ۲۳ تا ۴۲ را در لینک زیر ببینید.
«آیا حکومت ایران به خواستههای ترامپ تن میدهد؟۶۰ دقیقه دوشنبه ۲۲ بهمن»
2 Comments
آن مطلبی که در موضع فرخ لحاظ نشده است سمت گیری ترامپ و نوع برخورد وی با مسئله مذاکره است ، ترامم همزمان با اعلام آمادگی برای مذاکره عملا با امضا فشار حداکثری و تشدید تحریم ها مقوله زور را بعنوان عامل اصلی در وادار کردن حکومت برای مذاکره بکار گرفت در چنین شرایطی است که تنها به مسئله هسته ای توجه ندارد بلکه بنوعی خواسته هایی فراتر از هسته ای را مطرح می کند که میتواتد استقلال و ثبات و امنیت کشور را زیر سوال ببرد، از اینرو چاره ای برای هیئت دیپلماسی ایران و بویژه رهبر جز برخورد حداکثری و نه بزرگ نمی گذارد، در این شرایط دو طرف با موضعی حداکثری و غیر واقع بینانه برخورد می کنند ولی عامل اصلی ترامپ و نفوذ لابی اسراییلی در سیاست خارجی امریکاست که به روند مذاکره لطمه وارد کرده و می کند ، متاسفانه رفیق نگهدار با دیدگاهی راست مذاکره در هر شرایطی را می پذیرد و این نمی تواند مورد قبول باشد، برخلاف دیدگاه فرخ من اعتقاد دارم همچنان آلترناتیو برای ترامپ می تواند توافق با اسراییل و شرکت در براندازی باشد ، لحن تهدید آمیز ترامپ بطور واضح میگوید یا مذاکره تحت شرایط زور را بپذیرید و یا منتظر بمباران اسرائیل باشید. آیا بنظر نگهدار این شرافتمندانه است که فکر کنیم باید تحت این شرایط که میتواند از موضع ضعف تلقی شود و هرگونه شرطی را به کشور تحمیل کند عاقلانه و شرافتمندانه است؟ بنظر من نه ترامپ میتواند با این روش رژیم را وادار به حذاکره کند و نه رژیم میپذیرد مذاکره را با این شرایط و فشارها آغاز نماید ، بنظر میرسد اگر امریکا نخواهد مسئله را با اقدام نظامی حل نماید مجبور است از موضع حداکثری خود پایین آمده و راه را برای مذاکره باز نماید ، هفته های آینده شاهد خواهیم بود که مذاکراتی پنهانی با میانجیگری کشوری شکل بگیرد ، هردو موضع حداکثری در شرایط کنونی نوعی از برخورد با نسئله مذاکره میباشد و باید گفت خود بخشی از مذاکرات آینده تلقی میشود
آن مطلبی که در موضع فرخ لحاظ نشده است سمت گیری ترامپ و نوع برخورد وی با مسئله مذاکره است ، ترامپ همزمان با اعلام آمادگی برای مذاکره عملا با امضا فشار حداکثری و تشدید تحریم ها مقوله زور را بعنوان عامل اصلی در وادار کردن حکومت برای مذاکره بکار گرفت در چنین شرایطی است که تنها به مسئله هسته ای توجه ندارد بلکه بنوعی خواسته هایی فراتر از هسته ای را مطرح می کند که میتواتد استقلال و ثبات و امنیت کشور را زیر سوال ببرد، از اینرو چاره ای برای هیئت دیپلماسی ایران و بویژه رهبر جز برخورد حداکثری و نه بزرگ نمی گذارد، در این شرایط دو طرف با موضعی حداکثری و غیر واقع بینانه برخورد می کنند ولی عامل اصلی ترامپ و نفوذ لابی اسراییلی در سیاست خارجی امریکاست که به روند مذاکره لطمه وارد کرده و می کند ، متاسفانه رفیق نگهدار با دیدگاهی راست مذاکره در هر شرایطی را می پذیرد و این نمی تواند مورد قبول باشد، برخلاف دیدگاه فرخ من اعتقاد دارم همچنان آلترناتیو برای ترامپ می تواند توافق با اسراییل و شرکت در براندازی باشد ، لحن تهدید آمیز ترامپ بطور واضح میگوید یا مذاکره تحت شرایط زور را بپذیرید و یا منتظر بمباران اسرائیل باشید. آیا بنظر نگهدار این شرافتمندانه است که فکر کنیم باید تحت این شرایط که میتواند از موضع ضعف تلقی شود و هرگونه شرطی را به کشور تحمیل کند ؟ بنظر من نه ترامپ میتواند با این روش رژیم را وادار به مذاکره کند و نه رژیم میپذیرد مذاکره را با این شرایط و فشارها آغاز نماید ، بنظر میرسد اگر امریکا نخواهد مسئله را با اقدام نظامی حل نماید مجبور است از موضع حداکثری خود پایین آمده و راه را برای مذاکره باز نماید ، هفته های آینده شاهد خواهیم بود که مذاکراتی پنهانی با میانجیگری کشوری شکل بگیرد ، هردو موضع حداکثری در شرایط کنونی نوعی از برخورد با مسئله مذاکره میباشد و باید گفت خود بخشی از مذاکرات آینده تلقی میشود