مارکس و انگلس: رفاقتی تاریخ ساز
کارل مارکس و فردریش انگلس در قرن نوزدهم زندگی می کردند. زمان انقلاب صنعتی بود. این زمانی بود که اولین کارخانه ها ساخته شدند. کارگران برای کار سخت خود در کارخانه ها دستمزد کمی می گرفتند. آغاز سرمایه داری بود. کارل مارکس در ابتدا به عنوان روزنامه نگار در کلن کار می کرد. او ناعادلانه می دانست که کارگران به کارخانه داران وابسته بوده و درآمد کمی دارند. کارگران حقوق کمی داشتند و بیشتر کارخانه داران از وضعیت اسفبار کارگران سوء استفاده می کردند. شعار ها و نوشته های کارل مارکس سر و صدای زیادی به پا کرد. کارل مارکس دوست صمیمی فردریش انگلس، پسر یک کارخانه دار اهل ووپرتال بود. این دو مرد دیدگاه های سیاسی مشابهی داشتند. اگرچه آنها سبک زندگی بسیار متفاوتی داشتند. انگلس از نظر مالی در وضعیت خوبی بود، مارکس اغلب مشکلات مالی داشت.آنها دوستان خوبی باقی ماندند و تا پایان عمر با هم کار کردند.این رفاقت، بر تاریخ جامعه بشری، تاثیری همیشگی به جا گذاشت.
کتاب مشترک “مانیفست کمونیست”
کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) مهمترین نماینده اندیشه های کمونیستی بود. او به این فکر کرد که چگونه می توان اقتصاد و پیشرفت فنی را عادلانه کرد. او در کتاب مانیفست کمونیست خود که کارل مارکس همراه با فردریش انگلس نوشت، خواستار پایان دادن به «استثمار انسان توسط انسان» شد. مالکیت خصوصی بر وسایل تولید باید از بین برود، پیشرفت فناوری باید به نفع همه باشد نه عده کمی. به این ترتیب دیر یا زود جامعه ای بی طبقه پدید می آمد که در آن همه مردم از حقوق مساوی برخوردار می شدند. هیچ گروه خاصی در جامعه مورد حمایت قرار نمی گیرد. تعالیم و اندیشه های مارکس، «مارکسیسم» نام گرفت.
نفوذ فراتر از مرگ
کارل مارکس در ماه مارس در ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در لندن درگذشت. ایدهها و خواستههای سیاسی فیلسوف و روزنامهنگار همیشه بسیاری از مردم را مجذوب خود کرده است، در حالی که دیگرانی نیز به شدت آنها را رد کردهاند. در قرن بیستم، رهبران زیادی در سراسر جهان تلاش کردند تا ایده های یک جامعه بی طبقه را اجرا کنند. هیچ یک از این تلاش ها موفقیت آمیز نبوده است. مثلاً در اتحاد جماهیر شوروی از اکتبر ۱۹۱۷ تا فروپاشی ۱۹۹۱، چند میلیون نفر به نام ایده کمونیستی کشته شدند. آنها نتوانستند آرا و ایده های کمونیسم را اجرا نمایند. امروزه، کره شمالی و کوبا کشورهای کمونیستی شناخته شده هستند. چین نیز یکی از آنهاست. در هیچ یک از این کشورها ایده های کارل مارکس محقق نشده است.
ابزار تولید باید متعلق به همه باشد
اصطلاح “کمونیسم” از کلمه لاتین “communis” به معنای “با هم” گرفته شده است. کمونیسم تصور مشخصی از این دارد که یک جامعه انسانی ایده آل باید چگونه باشد: همه مردم باید مالک آنچه برای امرار معاش خود لازم است داشته باشند. اینها به اصطلاح «وسایل تولید» هستند. به عنوان مثال، تجهیزات و ماشین آلات، و همچنین زمینی که در آن کشاورزی صورت می گیرد نیز شامل می شود. بر اساس این ایده، که قبلاً در دوران باستان وجود داشت، همه چیزهایی که با هم تولید می شوند نیز باید به طور عادلانه بین یکدیگر توزیع شوند.
در آغاز قرن نوزدهم
به عنوان یک دکترین سیاسی، کمونیسم در قرن نوزدهم زمانی که صنعتی شدن آغاز شد، ظهور کرد. در آن زمان، افراد بیشتری مجبور بودند با دستمزد کمی در کارخانه ها کار کنند. کسانی که صاحب ماشین آلات و کارخانه ها بودند، به اصطلاح «سرمایه دار» بودند. آنها مدام ثروتمندتر شدند، اما بدون اینکه اجازه دهند کارگران در این رفاه ، سهمی داشته باشند و شریک شوند.
کمونیسم در قرن بیستم
ایده اصلی مارکس و انگلس توسط متفکران دیگر (مثلاً ولادیمیر ایلیچ لنین) توسعه یافت. در قرن بیستم، مبنایی برای اشکال مختلف حکومت سیاسی شد. پس از انقلاب اکتبر روسیه در سال ۱۹۱۷، که لنین در آن نقش رهبری را ایفا کرد، یک نظم دولتی و اجتماعی در اتحاد جماهیر شوروی پدید آمد که هدف نهایی آن جامعه کمونیستی بود. در راه رسیدن به چنین جامعه ای، سوسیالیسم باید به عنوان یک گام مقدماتی تحقق یابد.
برنامه انتخاباتی
کلمه Manifesto از لاتین آمده و به معنای “اعلام اصول” است. قبل از انتخابات مهم، گاهی اوقات یک حزب مانیفست انتخاباتی می نویسد. در آن او برنامه خود را می نویسد. به هر حال، شهروندان باید دقیقا بدانند که با به قدرت رسیدن این حزب چه انتظاری دارند.
مانیفست کمونیست
در سال ۱۸۴۸ مانیفستی که بعدها بسیار معروف شد در لندن منتشر گردید: “مانیفست کمونیست”. این برنامه سیاسی « کمونیست ها» بود که به تازگی منتشر شده و مورد توجه قرار گرفته بود. این اثر توسط دو آلمانی، کارل مارکس وفردریش انگلس نوشته شده است.
نظم اقتصادی و اجتماعی
«سرمایه داری» به نظم اقتصادی و اجتماعی خاصی اشاره دارد. عرضه و تقاضا تعیین کننده بازار و تولید است. پایتخت، ماشین آلات، کارخانه ها، ساختمان های کارخانه، پول، وسایل نقلیه و غیره است. در سرمایه داری، سرمایه در اختیار کارآفرینان است. دولت در فعالیت های اقتصادی دخالت چندانی نمی کند یا اصلاً دخالت نمی کند. کارآفرینان تا حد زیادی آزادند که چگونه بر هدایت نیروی کار مدیریت کنند. دولت ها از مالکیت خصوصی و کارآفرینان حمایت می کند.
آغاز سرمایه داری
زمان انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم، زمانی که اولین کارخانه ها ساخته شدند، آغاز سرمایه داری تلقی می شود. در آن زمان مردم اغلب در شرایط بسیار بدی در کارخانه ها کار می کردند. دستمزدها معمولاً پایین بود، کار سخت بود و هیچ قانونی برای حمایت از کارگران وجود نداشت، اعتراضات خشونت آمیز به این وضعیت خیلی زود شروع شد. کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) سرسخت ترین مخالف نظام سرمایه داری بود. وی نسبت به وضعیت موجود کارگران اعتراض و انتقاد کرد، که کارگران بی ملک و زمین هستند و از نظر اقتصادی به صاحبان سرمایه وابسته می باشند. علاوه بر این، آنها به وضعیت کارگران اهمیتی نمی دهند.
اصلاحات
در آغاز قرن بیستم، نظام های اقتصادی سرمایه داری کشورهای صنعتی غرب اصلاح شد. دولت از طریق قوانین و اقدامات سیاسی بر فعالیتهای اقتصادی تأثیر میگذاشت و اتحادیههای کارگری که قویتر شده بودند، نماینده منافع کارگران بودند.
امروز: اقتصاد بازار
امروزه، نظام های اقتصادی در بسیاری از کشورهای صنعتی بر اساس اصول سرمایه داری عمل می کنند. اما دولت در تلاش است قوانینی را تصویب کند تا اطمینان حاصل کند که مردم دیگر مورد استثمار قرار نگیرند و همه چیز در بازار عادلانه تر باشد. بسیاری از کارخانه ها در مالکیت خصوصی یا متعلق به شرکت های دولتی و شرکت های بزرگ هستند. دولت از مالکیت خصوصی محافظت می کند. اکثر مردم امروز به جای «سرمایه داری» از «اقتصاد بازار» صحبت می کنند. در آلمان یک اقتصاد بازار اجتماعی وجود دارد.
کارگران فقیر و مزدبگیر
اصطلاح لاتین “پرولتاریوس” به معنای “تعلق به پایین ترین طبقه مردم” است. در روم باستان، این افراد بی زمین و بی مالک بودند که مجبور بودند در ازای دستمزد کار کنند. در جامعه صنعتی قرن نوزدهم، مردمی که چیزی جز ارائه کار خود نداشتند، نیروی کار و در کارخانههایی که مجبور بودند برای دستمزد کمی سخت کار کنند، «پرولتاریا» نامیده میشوند. در زبان امروزی، به ندرت از واژه “پرولتاریا” استفاده میشود. اما در بین جوانان، بیشتر از کلمه “پرول” استفاده می شود .
رویای جامعه پرولتاریا
در اواسط قرن نوزدهم، دکترین سیاسی کمونیسم توسط کارل مارکس و فردریش انگلس توسعه یافت. مطالبه معروف را نوشتند: “پرولترهای همه کشورها متحد شوید!” پرولتاریا باید بر نظام سرمایه داری غلبه کند و جامعه ای بی طبقه ایجاد کند.
نوشته: تانیا هبنستریت و کریستین تویکا-سید” Tanja Hebenstreit und Christiane Toyka-Seid “
پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱- ۵ مای ۲۰۲۲