روز پنجشنبه ۱۴ ژوئن، تنها دو روز پس از “دیدار تاریخی” رهبران امریکا و کرۀ شمالی و امضای تفاهم نامۀ بین این دو، مایک پمپئو، وزیر امور خارجۀ امریکا تفسیری از این تفاهم نامه را ارائه کرد که با تفسیر ترامپ تفاوت آشکاری داشت. او در یک مصاحبۀ مطبوعاتی در کرۀ جنوبی لغو تحریمها علیه کرۀ شمالی را موکول به “غیرهسته شدن کامل کرۀ شمالی” اعلام کرد و منظور از “کامل” را هم مفهومی دانست که در آن مفاهیم “قابل تصدیق” و “غیرقابل بازگشت” نیز مستتر اند. او در غفلت آشکار از متن تفاهم نامه، حتی مقدمتاً مدعی شد که این کلمات در آن متن آمده اند، و تنها هنگامی که یکی از خبرنگاران حاضر عین متن را در برابر او گذاشت، متوسل به این استدلال شد که “کامل، قابل تصدیق و غیرقابل بازگشت را هم شامل می شود.”
این در حالی است که خود ترامپ در مصاحبۀ مطبوعاتی اش، که بلافاصله پس از عقد تفاهم نامه انجام شد، در پاسخ به سؤال مشابهی در بارۀ شروط لغو تحریمها گفته بود: “کافی است این کشور (کرۀ شمالی) ۲۰ درصد روند غیرهسته ای شدن را طی کرده باشد و دیگر راهی برای برگشت نباشد” و افزوده بود: “همین که ما به این نتیجه برسیم که بمبهای هسته ای دیگر عاملی در تعیین وضع نیستند، تحریمها را لغو خواهیم کرد.”
روشن است که بین بیان ترامپ از شروط لغو تحریمها و فرمول پمپئو از این شروط، حقوقاً اختلاف بزرگی وجود دارد. این اختلاف در تفسیر از تفاهم نامه ای که تنها دو روز از عمر آن می گذشته است، به نحوی نمونه وار مسئلۀ اصلی ای را ترسیم می کند که سایۀ سنگین خود را بر این تفاهم نامه انداخته است: متن کلی و مبهم آن، که تقریباً هر تفسیری را برای هر کس مبتنی بر تمایل خویش ممکن می سازد. صرف نظر از این که توافق صورت گرفته بین ترامپ و اون یک تفاهم نامه است و نه یک قرارداد – و بنابراین فاقد تعهدی برای طرفین به وفاداری به آن است – ۴ بند اجرائی آن نیز در واقع فاقد هر تعهد اجرائی مرسوم در تفاهم نامه ها هستند، که می باید مبنائی برای توافقهای تعهدآور بعدی قرار گیرند. بند نخست تفاهم نامه بر “تعهد” امریکا و کرۀ شمالی برای “استقرار مناسبات بین دو کشور مطابق خواست آنها برای صلح و سعادت” تأکید می کند. بند دوم مبین “کوشش مشترک دو کشور برای بنای صلحی پایدار و باثبات در شبه جزیره کره” است. بند سوم با تأئید دوبارۀ توافق کره شمالی و کره جنوبی، که در ۲۷ آوریل ۲۰۱۸ حاصل شد، تعهد کرۀ شمالی را برای “تلاش در جهت غیرهسته ای کردن کامل شبه جزیره کره تصریح می کند و بند چهارم مربوط است به استرداد اجساد امریکائیانی که در جنگ کره کشته شدند.
چنان که دیده می شود، سومین بند تفاهم نامه، بندی است که بر پایۀ آن “صلح پایدار و باثبات در شبه جزیرۀ کره” باید ساخته شود. بندی که اولاً نه از کرۀ شمالی، بلکه از شبه جزیرۀ کره نام می برد و ثانیاً سخنی از معیارهای “قابل تصدیق” و “غیرقابل بازگشت” برای ابعاد غیرهسته ای شدن در میان نیست. روشن است که موضوع مذاکراتی برای رسیدن به توافقی برای غیرهسته ای شدن کامل شبه جزیرۀ کره، با غیرهسته ای شدن کامل، قابل تصدیق و غیرقابل بازگشت کرۀ شمالی دو موضوع مذاکرۀ کاملاً متفاوت اند. برخی ارزیابی های تخصصی حاکی از آن اند که غیرهسته ای شدن کامل، قابل تصدیق و غیرقابل بازگشت کره شمالی به زمانی بیش از ده سال نیاز خواهد داشت، تا چه رسد به این که صحبت تنها بر سر کره شمالی نباشد. استناد به توافق با کرۀ جنوبی در بند سوم، که به واقع بند کلیدی تفاهم نامه و ناظر بر موضوع اصلی مذاکرات آتی است، حاکی از آن است که در تدارک دیدار حتی هیچ کوششی برای نزدیک کردن درک از “صلح پایدار و باثبات در شبه جزیرۀ کره” هم صورت نگرفته بوده است.
***
تردیدهای پیشگفته در بارۀ پتانسیل واقعی برای رسیدن به توافقی بین امریکا و کرۀ شمالی، تقریباً تردیدهای عمومی ای اند، که با یک تردید تاریخی نیز همراه شده اند. در خلال ۲۵ سال گذشته دو بار دیگر توافقاتی بین این دو کشور بر سر برنامۀ هسته ای کره شمالی حاصل آمده بوده اند. اما آن دو “توافق” به “صلحی پایدار و باثبات در شبه جزیرۀ کره” منجر نشدند. هیچ یک از طرفین به تعهدات خود وفادار نماند، کره به تلاشهای خود برای دسترسی به سلاح هسته ای ادامه داد، اکنون به آن دست یافته و همین چند ماه پیشتر بود که طرفین یکدیگر را به نابودی و زدن ضربات خرد کننده تهدید می کردند. زیر بار سنگین این همه تردید، دشوار بتوان به نتایج صلح آمیز توافق اخیر امیدوار بود؛ خاصه این که پمپئو، با موضع سرسختانه ترش نسبت به متن تفاهم نامه، مسئول پیشبرد مذاکرات آتی از جانب امریکاست.
با این همه می توان و باید امیدوار بود. این امیدواری را نه در نشانه ای از تغییر موضع کرۀ شمالی برای کاستن از مطالبات خود که در دوره های پیشین نیز به میان کشیده بوده است، نه در تفاوت درک و موضع ترامپ و پمپئو از شروط غیرهسته ای شدن کرۀ شمالی یا شبه جزیرۀ کره، نه در رفتار حقوقاً “بی خیالانۀ” ترامپ – مثلاً در زمانی که توقف مانورهای مشترک امریکا و کرۀ جنوبی را در حیرت مقامات کرۀ جنوبی اعلام کرد، بلکه در نشانه هائی از درک الزام تغییری که به نظر می رسد مقامات کرۀ شمالی در مناسباتشان با مردم خویش به آن رسیده اند، و برای گذر از جهنمی که به آنان تحمیل کرده اند، می توان جستجو کرد.