وقتی کارگران دست از کار میکشند، حقیقتی ساده را به رخ سرمایه داران میکشند:این ما هستیم که جهان را میسازیم، نه آنان که چون بختک بر سفره مان افتادهاند.
در دنیایی که سود و سرمایه حرف اوّل را میزنند، اعتصاب تنها سلاح واقعی کارگران ست، که هنوز زنگ نزده و هنوز کار میکند. این سلاح تولید و زادهٔ فقط نارضایتی نیست؛ که نتیجهٔ آگاهیست، آگاهی به نیروی کار کارگر. اگر این تنها دارایی کارگران و مزدبگیران از سرمایهداران دریغ شود، چرخهای تولید از کار میافتد و قدرت واقعی، هرچند کوتاه و موقت، از پایین فوران میکند.
وقتی کارگران دست از کار میکشند، حقیقتی ساده را به رخ سرمایهداران میکشند: این ما هستیم که جهان را میسازیم، نه آنان که چون بختک بر سفرهمان افتادهاند.
امروز خواندم که انگلس مینویسد: اتحادیهها ی کارگری و اعتصابها نخستین تلاشهای کارگران برای لغو رقابتاند.* چرا که کارفرمایان از رقابت کارگران با یکدیگر بهرهمیبرند. در جهانی که همهگونه تئوریبافی میشود تا کارگر و مزدبگیران را ناچار و تابع سیستم موجود جلوه دهند، دوباره میبینی که دود از کُنده بلند میشود و چشم غارتگران را میسوزاند. در دنیایی که کارگر را علیه کارگر میشورانند، اعتصاب جمعی بهترین راه و وسیله برای رسیدن به حقوق حقهٔ کارگران است، نه مبارزهٔ فردی، که فریب سرمایهداران است.
کارگر اگر بخواهد وضعش بهتر شود، باید همراهِ همکاران و همزنجیریانش شود. در آن هنگام است که اعتصاب به مدرسهٔ همبستگی، به کلاس گفتوگو، برنامهریزی جمعی، و سنگبنای ارادهٔ مشترک تبدیل میشود. در جامعهای که خواستهٔ کارگران به گوشهای بستهٔ سیاستمداران نمیرسد، اعتصاب پنبه را از گوش سرمایهدار بیرون میکشد. وقتی خط تولید متوقّف میشود، خواب از چشم سرمایهداران میپرد و بهناچار، میشنوند.
اعتصاب، دردها و خواستههای کارگران را ترجمه میکند؛ رو در رو ، بیتعارف، بیپرده!
کارگران صرفاً برای ابراز نارضایتی اعتصاب نمیکنند؛ آنان نظام معیوب موجود را نفی میکنند، نظمی که در آن سود مهمتر از انسان، و بهرهوری مهمتر از کرامت است؛ نظمی که در آن تولید بیشتر و ارزانتر از سلامت انسانها بااهمیتتر شمرده میشود. کارگران با اعتصاب، نوک پیکان حمله را بهسوی مناسباتی نشانه میگیرند که زندگیشان را دشوار و بیچشمانداز کرده است. البته هیچ اعتصابی همهٔ مطالبات را بهیکباره محقق نمیکند. اما هر اعتصاب، آغازیست برای طرح دردها، طرح خواستهها، و بیان اعتراض به وضعیت ناعادلانه و نابرابر موجود. در جهانی که طبل توسعه، به بهای جان و نان کارگران، گوش دنیا را کر کرده است، اعتصاب، قدرت این انسانهای شریف را به گوش سیاستمداران و سرمایهداران میکشاند.
اعتصاب نه خشونت است، نه هرجومرج؛ اعتصاب، تمرین دموکراسی از پایین است، زبان مقاومت است، و آینهایست در برابر نظم و ساختار ناعادلانه، تا صاحبان قدرت و آنان که هرروز با خون طبقات زیردستشان ارتزاق میکنند، چهرهٔ کریه خود را در آن ببیند.
آیندهای عادلانهتر، انسانیتر و برابرتر، تنها از راه گوش سپردن به خواستهها و مطالبات کارگران و مزدبگیران میگذرد، نه از طریق سرکوب آنان!