مبارزه مادران پارک لاله الگوئی قابل تعمیم
مادران پارک لاله اخیرا یک باردیگر تجمع اعتراضی خود را درپارک لاله بگذارکردند. آنها هم چنین درطی بیانیه ای*۱ مطالبات خود را مطرح ساخته و انتقادات خود را نسبت به ناقص بودن گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل ابرازداشتند. محتوای این بیانیه و اقدام عملی اشان و همزمانی آن با انتشارگزارش گزارشگرویژه سازمان ملل برای ایران، به این آکسیون ویژگی هائی بخشیده است که آن را به الگوئی مناسب وقابل تعمیم و الهام بخش تبدیل کرده است. هدف این نوشته درنگی برخصایص و پتانسیل نهفته درآن است.
تضاد آشتی ناپذیرجمهوری اسلامی و حقوق بشر
الف- نقض خشن حقوق انسانی شهروندان درجمهوری اسلامی دیروز و امروز ندارد. بلکه ازهمان زمان پیدایش این نظام همزاد و همراه آن بوده است: ازاعدام های اولیه در مدرسه علوی (اولین ستاد عملیاتی خمینی وحامیانش در ورود به خاک ایران) و تحمیل حجاب و نقض حقوق زنان، سرکوب تشکل های مستقل و ازجمله شوراهای کارگری تازه جوانه زده درکارخانه ها و بخصوص سرکوب خشن قومیت ها و ملیت های دیگر و فعالان سیاسی و دگراندیش شروع شد و تاکنون ادامه داشته است. با این همه نقض خشن آن امروزه بدلیل گسترش سطح تصادم و اصطکاک اقشار و لایه های گوناگون اجتماعی با رژیم و سیاست های سرکوب گرانه آن فراگیرترشده و بی استثنا همه لایه های اجتماعی ازدانشجویان و کارگران و معلمان و زنان واقلیت های مذهبی و قومی وملی و ازفرقه های دینی اعم از شیعه تااهل تسنن و تا بهائی و همه دیگرباوران را دربرمی گیرد. امروزه تضاد رژیم باهرجنبده غیرخودی دراوج است و قادربه تحمل هیچ فرد و جریان مستقل از خود ولو در سطح فعالیت های مدنی وغیرسیاسی هم نیست. امروزه ابعاد نقض حقوق بشرازجمله سانسوربی حد وحصربیدادمی کند وهیچ قانونی جزاراده عنان گسیخته سردمداران نظام برجامعه حاکم نیست.گیسختگی رژیم تا آن حداست که شلاق زدن به زندانیان سیاسی به مثابه حکم قضائی را و یااعدام زندانیان سیاسی را درابعاد تازه ای مجددا دردستورکارخود قرارداده است (نمونه اخیرآن شلاق زدن به پیمان عارف بود که باکنش تحسین برانگیزوی جزرسوائی عالمگیرحاصلی نداشت). کشتارخاموش زندانیان غیرسیاسی و جنائی همچون سریال اعدام های وکیل آباد مشهد – نیزبیدادمی کند. بهرحال سرکوب عریان و خشن به بخشی ازساز و کار و بازتولید چرخه حیات حکومت اسلامی تبدیل شده است. و درنتیجه آن این خود زندگی درتمامی وجوه و ابعاد آن است که درچنگ انگل زندگی خواری بنام جمهوری اسلامی گرفتارشده و به نفس تنگی افتاده است.
ب- قدرتهای بزرگ هیچوقت تمایل نداشته اند که مسأله نقض حقوق بشردرایران و یا سایرکشورهای مستبد مشابه را که اکثرا متحد و هم پیمان همین قدرتهای بزرگ مدعی حقوق بشر به شمارمی روند، چنان عمده کنند که اهداف و منافع اقتصادی و سیاسی آنها را تحت الشعاع خود قراردهد. بهمین دلیل تنها ازحقوق بشربه عنوان ابزار فشارسیاسی و تکمیل کننده سایر ابزارها بهره گرفته اند و از آن برای بندوبست های علنی وپشت پرده خود استفاده کرده اند. حتی درشرایطی که فشارافکارعمومی این دولتها را وادار می سازد که مساله نقض حقوق بشر را برجسته کنند بازهم درخروجی گزارشها ازبیان همه جانبه واقعیت ها و اعمال فشارهای متناسب و کارساز و معطوف به این هدف اکراه دارند. چراکه مبارزه علیه نقض حقوق بشربرای آنها حکم شمشیردودم را دارد. ابزارهای اصلی فشارآنها چیزی جزتحریم و جنگ و دیپلماسی و غیره برای هدف های سیاسی و اقتصادی نبوده است.
ج- گزارش اخیرگزارشگرویژه سازمان ملل،احمدشهید، درمورد ایران نیزباتوجه به ابعاد جنایات و دامنه نقض خشن حقوق بشر، درحکم موش کوه زائید است که بدرستی مورد اعتراض مادران پارک لاله و خانواده های جان باختگان و فعالان حقوق بشر و شماری از مخالفین آزادیخواه قرارگرفته است. آنها براین نظرندکه این گزارش بهیچ وجه تمام حقیقت را درمورد ابعاد و شدت نقض حقوق بشر نگفته است. بزعم آنها این نوع گزارش کمرنگ و رقیق باهدف جلب رضایت جمهوری اسلامی برای موافقت با سفرگزارشگر به ایران و دیدار و گفتگو و چانه زنی با مقامات حکومت و درحاشیه آن با زندانیان و مردم صورت گرفته است که حتی قادربه برآوردن همین هدف محدود خود نیز نیست. چرا که نه جمهوری اسلامی اجازه چنین سفری را به آنها میدهد (همانطورکه رئیس قوه قضائیه ودیگرسردمداران آن را سخیف ودروغ و سخن دشمنان خوانده و سریعا گفته اند اجازه بازدید داده نخواهد شد) و نه حتی اگربدهند اجازه دیدارهای واقعی(و نه سنبلیک) بازندانیان و فعالان و خانواده های جان باختگان و زندانیان خواهند داد (همانطورکه در مورد گالین دوپل چنین کردند). دراین میان تنها حقیقت و شفاف گوئی قربانی شده است که بیان آن می توانست و می تواند برفشار به جمهوری اسلامی برای کنارگذاشتن این نوع رفتارها جنایت ها و یا لااقل کاستن ازآنها بیافزاید. ازهمین رو ازنظرخانواده های زندانیان وقربانیان و فعالان حقوق بشر دلایلی هم چون مقطعی بودن گزارش و وعده دادن به آینده برای تهیه و ارائه گزارش مبسوط تر و یا امید به دیدار با مقامات جمهوری اسلامی و آزمودن صحت و سقم شنیده ها ازطریق آنها و … چیزی جزتوجیه این گزارش ناقص و دم بریده نیست.
واقعیت آن است که امروزه به برکت فعالان حقوق بشری و مبارزه وافشاگری های شجاعانه زندانیان و هم چنین افشاگری های جاندار و تحسین برانگیزمادران و خانواده های آنها و ازبرکت امکانات تکنیکی ارتباطی و رسانه ای جهان امروز، نهادهای جقوق بشری و گزارشگران ویژه اگر ریگی به کفش نداشته باشند، براستی با کوهی ازگزارش های واقعی و قابل تأیید با فاکتها دربرابرخود مواجهند که به هیچ وجه توجیه کننده تهیه گزارش های بی رمق این چنینی و یا دخیل بستن به کشف و شهود توسط گفتگو و یادیداربا مقامات رژیم نیست. البته تلاش برای دیدار بازندانیان و خانواده ها و شنیدن مستقیم سخنان آنانی که صدایشان به گوش کسی نرسیده است و باتوجه به اینکه آنچه که افشاء شده هنوزگوشه کوچکی ازحجم جنایات رژیم را تشکیل می دهد بسیارمهم است، اما این نمی تواند دلیلی برای نازل کردن سطح گزارش های رسمی براساس داده های موجود نیست.
انتقاد به نقص گزارش موجود و لزوم مداخله درتهیه یک گزارش همه جانبه باتوجه به اهمیت بازتاب همه جوانب نقض خشن حقوق بشردرایران، باعنایت به شرایط مناسبی که امروزه برای جلب توجه بیشترافکارعمومی جهان و نهادهای حقوق بشربه نقض خشن آن درجمهوری اسلامی فراهم شده است، و باتوجه به گزارش ناقص و کمرنگ گزارشگر ویژه حقوق بشر چه می توان کرد؟
البته همانطورکه تجربه گزارش کنونی هم نشان می دهد، برای تهیه یگ گزارش کامل و رضایت بخش که بتواند بازتاب دهنده تمامی جوانب واقعیت های موجود باشد، نمی توان به گزارشگران ویژه ومنتخب نهادهای رسمی و تحت نفوذ قدرتهای جهانی دل بست. در واقع اینگونه گزارش ها تنها می تواند با فشار و مداخله هرچه بیشتر فعالان سیاسی و اجتماعی و زندانیان وخانواده های آنها و بطورکلی جنبشهای سیاسی – اجتماعی پذیرد.
اهمیت کنشگری مادران پارک لاله
دراین رابطه است که کنشگری مادران پارک لاله و نیزاعتراض شماری ازمادران جان باختگان به و حمایت فعال سایرآزادی خواهان ازآنها، نقد و انتقاد ازگزارش موجود وخاطرنشان ساختن کمبودهای آن، واعمال فشاراجتماعی برای تکمیل آنها حائزاهمیت است. اهمیت کنشگری مادران پارک لاله را می توان درچهار محور برجسته زیر مشاهده کرد:
۱- بهره گیری ازفرصتی که درسطح جهانی با کانونی شدن توجه جهانی به نقض حقوق بشردر جمهوری اسلامی، بوجود آمده است.
۲- بدلیل فرموله کردن مطالبات مشخص ودرعین حال فراگیر: آنها سه خواست اصلی را لغو هرگونه اعدام و کشتار، و آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی و محاکمه عاملان و آمران ۳۲ سال جنایت درجمهوری اسلامی اعلام کرده اند. دربیانیه آنها تجاوزبه حقوق همه اقشار و لایه ها صرفنظرازعقاید و باورهایشان وازجمله جنایت های نه فقط دو سال اخیربلکه کل ۳۲ سال محکوم شده است.
۳- این کنش هم چنین با کنش عملی حضوردرپارک لاله آنهم دراین شرایط سرکوب تکمیل شده است.
۴- با طرح انتقادها واعتراضات مشخصی به گزارش گزارشگرویژه باهدف تکمیل و همه جانبه ترشدن آن همراه شده است.
الگوی قابل تعمیم همین شاخص ها و ویژه گی هاست که به این حرکت ظرفیت سرمشق شدن و الهام بخشیدن رامی دهد.
باتوجه به آن که نقض خشن حقوق بشرامروزه دامن بسیاری ازجنبش های اجتماعی گوناکون از کارگران ومعلمان ودانشجویان وزنان وملیت ها واقلیت های مذهبی ودگراندیشان و روشنفکران وفعالان جامعه مدنی و… را دربرگرفته است سایرجنبشها وفعالان آنها نیزمی توانند دررابطه باهمین مسأله مطالبات خود را فرموله کنند وهمراه بانقض آنها درموارد کلی و مشخص، وضرورت انعکاس آنها درگزارش گزارشگر ویژه را برجسته کنند. باین ترتیب امکان شکل گیری زمینه های جنبشی دردفاع ازحقوق واقعی بشر و زندانیان ومحکوم کردن شکنجه وسانسوروتبعیض ها توسط جمهوری اسلامی وامکان تکمیل گزارش ناقص موجود وتشدید فشاربه جمهوری اسلامی برای متوقف کردن ددمنشی هایش بوجود آید. هم چنین می تواند بسترمناسبی برای تقویت وجه مطالباتی و اثباتی جنبش ضداستبدادی از منظر خواستها ومطالبات خود ویژه لایه ها واقشارگوناگون اجتماعی باشد که با گره خوردن به یکدیگرهم به جنبش عمومی سیمای مشخص مطالباتی بدهد وهم دربرگیرنده رنگارنگی آن باشد. مثلا فرموله کردن مطالبات جنبش زنان که مورد سرکوب رژیم است، یا کارگران معلمان واقلیت های مذهبی وقومی وملی و … همه وهمه می توانند به یک حرکت گسترده ترمعنا بخشند. مطالبات عمومی همان اهداف سه گانه بیان شده دربیانیه مادران پارک لاله است، اما این هدف ها می توانند با مطالبات مشخص وبرانگیزاننده بخش ها ولایه های مختلف همراه وتقویت گردند وهم چون فرود بهمنی جمهوری اسلامی را درتنگنا قراردهند. هم چنانکه می توانند فشارهای لازم به نهادهای رسمی جهانی را برای زیرفشارقراردادن مؤثرتر جمهوری اسلامی( که شماری ازپیمان ها وکنوانسیون های حقوق بشر را امضاء کرده است) جهت دست برداشتن ازارتکاب به جنایت وشکنجه واعدام وسانسور و… بطورکلی بهبود وضعیت حقوق بشر افزایش دهند.
بی تردید دراین میان نقش خود جنبشها وفعالان وحمایت آزادیخواهان ونیروهای مدافع آزادی وبرابری درخارج از کشور ونیزجلب وسیع ترافکارعمومی وحمایت های جنبش ها وتشکل ها ونهادهای مستقل ومترقی جهانی، ابزارهای اصلی فشاروتحمیل این مطالبات به حق به نهادهای رسمی درمحکوم کردن همه جانبه جنایت های جمهوری اسلامی است.تنها ازاین طریق است که می توان برفشارهای بین المللی براین حوزه بیرون ازعلائق قدرتهای بزرگ افزود.بی تردید اثرات این نوع فشارها حتی اگربه نتیجه مورد نظرخود هم برسد محدود خواهد بود.چراکه باید نهایتا باتلاق را خشکاند واین کار بدون ریشه کردن منشأ اصلی جنایتها وخشونت ها یعنی نظام های حاکم ومبتنی برمناسبات اجتماعی و استواربرسلطه واستثمارناممکن است. ولی مبارزه برای کنترل ابعاد جنایت بخشی ازفرایند خود توانمندسازی عمومی محسوب می شودکه بدون آن خشکاندن باتلاق، ناممکن می گردد.