سرمایه داری واردفازجدیدی از عمیق ترین و فراگیرترین بحران های ساختاری یک صدسال اخیر خود شده است. بحران ساختاری است، فراگیر و چند وجهی و گره خورده بهم در حوزه های گوناگون که ۶ عرصه مهم و تعیین کننده آن عبارتند از:
۱-بحران سیاست های نئولیبرالیستی و بحران در فرایند انباشت سرمایه داری که از یکسو با کنترل کامل دولت ها، ایجاد و پینک و شغل های کاذب و قدرت خرید کاذب از طریق ارائه اعتبارهای بی پشتوانه (با فرادستی سرمایه مالی، بانکی و بورس باز) و ظهور و ترکیدن حباب های اقتصادی(و نیز سیاسی) که با ترزیق تریلیونی ثروت های عمومی توسط دولت ها سرپا نگهداشته می شوند و فرار تریلیون ها دلار سرمایه به بهشت های امن سرمایه داری، نظارت ناپذیری و گریز از پرداخت مالیات از پی آمدهای آن است.
۲– شکاف های ژرف طبقاتی و اجتماعی (از جمله شکاف های جنسیتی، نژادی و… در مقیاس ملی و جهانی) و دوقطبی شدن جوامع و باصطلاح ذوب شدن آن چه که طبقه متوسط نامیده می شود ( آرایش یک درصدی ها و نودو نه درصدی ها).
۳– بحران دموکراسی پارلمانی و وکالتی و بی اعتبار شدن اشکال سیاسی سنتی و متعارف تاکنونی.
۴– بحران عمیق زیست محیطی که آژیر بنبست آن در پرتو مناسبات غارتگرانه سرمایه داری و ولع سود و جنون مصرف بی کران به صدا در آمده است.
۵– بحران در نحوه انکشاف ناموزون جهانی شدن سرمایه (جهانی سازی نابرابر و هم چون جاده یک طرفه) و پیامدهای آن چون بحران دولت ملت ها، و بحران حاشیه نشینی نه فقط در مقیاس جهانی به شکل شکاف مرکز و حاشیه، بلکه رشد حاشیه نشینی و کلنی های جهان سوم در متن خود کشورهای متروپل و انفجار پدیده مهاجرت و پناهندگی و رشد بنیادگرائی و اشاعه تروریسم که به نوبه خود موچب تنش های گوناگون و ظهور و بروزجریان های شبه فاشیستی علیه خارجیان در کشورهای اصلی سرمایه داری شده است.
۶– حاد شدن رقابت و قطب بندی های درونی سرمایه هم در مقیاس جهانی که در عین حال با افول هژمونی دولت آمریکا همراه است، با جنگ های سرد و نیمه گرم و نیابتی که جهان را درگیرخودکرده و منبع دیگری برای بحران مهاجرت و تروریسم و تجارت نجومی اسلحه شده، و هم در مقیاس ملی که موجب تشدید نزاع های سیاسی داخلی بین فراکسیون های طبقه حاکمه کشورهای متروپل شده است.
چنان که پیداست، ماهیت بحران ساختاری و تقرییا تمامی عرصه های مهم و نیز گستره بزرگی از جهان را در برگرفته است. منطقه خاورمیانه، قطب های موسوم به سرمایه داری نوظهور اعم از چین که با افول شتابان نرخ رشد و پی آمدهای داخلی و جهانی وخیم آن مواجه است، و برزیل و روسیه و … و نیز بویژه مراکز و حلقات اصلی و مهم نظام سرمایه داری را فراگرفته است. هم اینک موج دوم جنبش اشغال وال استریت در شکل نوین و خودویژه ای بسان یک تکانه سیاسی- اجتماعی چندریشتری، سراسر آمریکا این دژاصلی سرمایه داری را درهم می نوردد و به نوبه خود امواج برخاسته از آن سایر نقاط جهان را در هم می نوردد و بسترسازتعمیق بحران جهانی می شود. رؤیای زندگی و رفاه آمریکائی فروپاشیده و تابوی گفتمان سوسیالیسم و عدالت و آزادی و برابری یکی پس از دیگری درهم می شکند. مرکزبزرگ دیگر سرمایه داری، اروپاست که آن نیز سخت دستخوش لرزش های فزاینده بحران است. و هم اینک فرانسه و پاریس سرزمین قیام ها و انقلابات و تحولات بزرگ نیز زیرتأثیر جنبش ضد سرمایه داری و مشخصا جنبش اشغال باردیگر سر از خواب رخوت برمی گیرد.
سه ویژگی عمده این بحران و تحول آن است که اولا دامنه آن کشورهای اصلی و بزرگ سرمایه داری بویژه آمریکا را دستخوش تاخت و تاز خود ساخته و ثانیا نیروی محرکه و حاملین اصلی آن نسل های جدید و زیر سی ساله ها، یعنی کسانی هستند که نه فقط نگران آینده هستند بلکه بار اصلی ساختن آینده بر دوش آن هاست. و سوم آن که این جنبش ها حامل پارادایم و مختصات بس نوین و بالکل متفاوت با اشکال سنتی و شناخته شده هستند که مستلزم خانه تکانی شدید برای زودودن رسوبات گذشته بویژه در سنین بالای سی چهل ساله هاست. دورنمایه اصلی کنش های نوین مبتنی بر دموکراسی مستقیم وسوژه گی مستقیم تک تک بی شماران و “شهروندان جهان” است. دوران رهبران و حزب سالاری و انباشت قدرت بر فرازسر مردم سپری شده است. مبارزه علیه هرگونه انباشت قدرت مشرف بر زندگی در کنار انباشت سرمایه به مثابه جفت جدا نشدنی از همدیگر و خوانش جدیدی از رهائی است (مبارزه علیه سرمایه و قدرت هم چون مناسبات مبتنی برسلطه). پیام و دورنمایه اصلی جنبش اشغال تسخیر فضا- مکان ها و یبرون کشیدن حوزه های گوناگون زیست و زندگی از کام سرمایه داری است. این که این موج بلند جدید تا چه حد بتواند به اهداف خود برسد قابل پیشبینی نیست و به بلوغ انسان و توان رهائی آن ها در ایجاد مناسبات نوین و بدیل مشروط است. اما آن چه که محرز است، آن است که جنبش های اجتماعی با خیزش های نوین خود، و در ادامه گام های گذشته، مصمم به برداشتن یک یا چند گام بزرگ دیگر به جلو برای نجات زندگی و کره زمین از بربریت مناسبات سرمایه داری و دستکم کنترل و بند زدن به دست و پای این فرانگشتاین و هیولای بی رقیب و رها شده از بطری است. مشارکت فعال و تقویت خود باوری هم چون سوژه های خود رهان و قادر به ساختن مناسبات نوین و جهانی دیگر و توان خودگردانی و خودمدیریتی در جوامع بشری در تمامی اقشار زحمتکش و جوانان، فارغ از مناسبات استثمارگرانه و اقتدارگرایانه بین انسان ها، و ایجاد تعامل و مناسبات نوین بین انسان و طبیعت بجای دخیل بستن به مناسبات سرمایه دارانه و به نخبگان، و مبارزه برای امحاء نظام های هرمی- عمودی-طبقاتی و سلسه مراتب اقتدارگرایانه آن ها، مهم ترین وظیفه ای است که در برابرچپ مدافع رهائی و برابری اجتماعی قرار دارد، اگر که نخواهد به زیستن در موزه ها بسنده کند. بدون درک از معنای نوین رهائی و پارادایمی که جنبش های اجتماعی حامل آنند (در تمایز و فراررفتن از درک کهن که رهائی یک بعدی انگاشته می شد)، یعنی مبارزه توامان علیه مناسبات سرمایه و مناسبات قدرت ( چه از نوع باصطلاح خوش خیم و چه بدخیم)، امکان برون شد از نابهنگامی ممکن نیست.
مختصات اصلی این جنبش ها را در مقاله”جنبش های جدید حامل چه پارادایمی هستند”؟ ملاحظه فرمائید:
http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2012/05/80.html
۲۰۱۶-۰۴-۱۲ 24-01- 1395 تقی روزبه
خیرش شبانه در فرانسه۱
جنبش بزرگ شبانه در فرانسه
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=73032