برای بیرون رفتن از بن بست های کنونی و پیشروی طبقه کارگر در بحرانی ترین شرایط اقتصادی – اجتماعی موجود، نیاز به نقد و بررسی همه جانبه دیدگاهها و تحلیل های فعالین و کارگران آگاه برای برون رفت از این وضعیت است ، تا با نقد و بررسی چند جانبه و رفع موانع، راهی بسوی آینده گشوده شود. در اینجا دیدگاه “جمعی از کارگران تهران” مورد بررسی قرار می کیرد. در مراحل بعد قوت و ضعف دیدگاههای دیگر تشکل ها و محافل، بررسی می شود. با گسترش نقد نظری و عملی همه جانبه ، توسط همه فعالان و پیشروان طبقه، می توان بن بست ها و سدهای کنونی در راه پیشروی مبارزات کارگری را شناسائی و از پیش رو برداشت.
“جمعی از کارگران تهران” بعنوان یک محفل کارگری، در مورد موانع رشد و گسترش تشکل ها می گوید “سعی می شود به مهمترین عواملی که مانع از رشد و گسترش و سراسری شدن جنبش کارگری در ایران می شوند نگاهی بیاندازیم” در توضیح آن می گوید. “یکی از موانع رشد و گسترش تشکل یابی کارگری در شرایط کنونی ایران سرکوب آزادی های سیاسی و اجتماعی است” سپس نابسامانی های گسترده جامعه و عقب افتادن حقوق تحلیل می پردازد و می گوید” برای برون رفت از این وضعیت، اراده ای جمعی در میان کارگران به صورت گسترده وجود ندارد. در شرایط کنونی رویکرد تشکل گریزی نیز عموما در کارخانه ها و محیط کار رایج است”. در بررسی سندیکاها و دیگر تشکل ها از جمله شرکت واحد و هفت تپه و همچنین تشکل ها و محافل فعالان کارگری می گوید “اثر گذاری آن در جهت تشکل یابی کارگری برای سراسری کردن و پیوند مبارزات هر روزه کارگران در بخش های مختلف چشم گیر نبوده است و حتی اقداماتی که به منظور پیشبرد اتحاد عمل مانند شورای همکاری تشکل های کارگری به مرور کم رنگ و به فراموشی سپرده شد.” این بررسی به رد خرده کاری در میان تشکل های فعالان پرداخته و نهایتا می گوید “رهایی کارگران بدست خودشان انجام می گیرد”سپس خطاب به هشت میلیون کارگر می گوید “برای عبور از موانع تشکل یابی باید مبارزه و تلاش کنیم… ما منتظر رهاینده ای نیستیم بلکه برای رهایی بایستی تلاش و مبارزه کرد و این رهایی جز با مبارزه متشکل و متحد کارگران بدست خودشان انجام نمی گیرد”.
بطور خلاصه در تحلیل فوق، علل و عوامل عدم رشد و پیشروی جنبش طبق کارگر، سرکوب را مهمترین دلیل دانسته و می گوید اراده ای جمعی در بین کارگران وجود ندارد . اما راه حل را هم بدست کارگران می داند. نوشته توضیح نمی دهد وقتی در بین طبقه و یا جمعیت هایی اراده جمعی وجود ندارد آیا با خواست “جمعی از کارگران تهران” این اراده ایجاد و طبقه بر موانع پیشروی یعنی سرکوب فائق می آید ؟ از طرف دیگر در این نوشته علت رشد نیافتگی را بصورت تک عاملی– سرکوب – ارزیابی کرده است. رویکرد بررسی تک عاملی اساسا نوعی ساده سازی در تحلیل بوده و ناکارایی خود را در تحلیل پدیده ها همواره نشان داده است. تحلیل فوق توضیح نمی دهد که چگونه در برخی از جوامع که سرکوب شدید وجود داشته طبقه کارگر قادر به ایجاد تشکل های خود بوده و گاه حاکمیت سرمایه داری و استبداد را سرنگون کرده است. از طرف دیگر در بسیاری از جوامعی که شرایط طبقه کارگر بهتر و از سرکوب مستقیم مشابه ایران اثری نیست چرا در آنجا طبقه کارگر به ایجاد تشکل های مستقل رادیکال و گسترده خود دست نزده است ؟ در اینجا مشاهده می شود که می توان در سنگر جملات زیبا مثل “رهایی طبقه کارگر بدست خودشان است” قرار گرفت بعبارت دیگر نه تنها از خود سلب مسئولیت کرد بلکه با طرح این نظرنقش عنصر پیشرو انقلابی و نهایتا سوژه را حذف کرد. این نظر هیچ راهکار عملی واقعی و تلاش فکری و تئوریک برای کشف راهکار انقلابی و رهایی بخش ارائه نداده و به همین شرایط خودبخودی و تداوم وضع موجود قناعت کردە .در حالیکه به کارگران گفته می شود نباید منتظر رهاننده ای باشند، خود منتظر رهاننده و منجی هستند. عنصر و کارگر انقلابی نه در پناه جملات پر زرق و برق که در پیشروی عمقی در عرصه تئوریک و تغییر وضع موجود با عمل انقلابی مطابق تئوری انقلابی، اثر گذاری خود در جامعه طبقاتی را به اثبات می رساند .
در بیانیه “جمعی از کارگران تهران” فرایند شکل گیری این جمع بیان نشده و توضیح نداده، در آینده در چه حوزه هایی و چگونه فعالیت کند ؟ و چگونه این چرخه معیوب سرکوب – عدم اراده جمعی و تشکل پذیری را حل می کند ؟ این جمع در شرایط موجود یک محفل تشکیل داده که بگوید علت وضع موجود سرکوب و دیکتاتوری است و طبقه کارگر خود باید رها گر خود باشد. موضوع اصلی چنین محافل اجتماعی که در عمل و نظر طرح و جنبش را سازماندهی نمی کند، دور هم جمع شدن و احساس همبستگی اجتماعی است که یک نیاز روانشناختی انسان در حالت کلی است بر اساس این تحلیل، تغییر وضع موجود نیاز به عنصر انسانی و پیشرو و نقد انقلابی و عملی نیست بلکه شرایط اقتصادی – اجتماعی است . در حالی که نیاز طبقه ، نقد انقلابی شرایط اجتماعی و واقعی کنونی است که بتوان بر روی این نظریه، جنبش اجتماعی سوار کرد، منتهی این جنبش می بایست متناسب با ویژگی با شرایط سیاسی و اجتماعی استبداد و یا سرکوب ویژگی خود را داشته باشد. با نگرش مکانیستی و محوری کردن ساختار ها در تحولات اجتماعی، پسماند همان نگرش مکانیستی و سخت افزاری دوران روسی در مرحله نهایی است که نتیجه ای جز سقوط در بر نداشت. پیروزی ویتنام در جنگ با امپریالیست ها و سرمایه داری جهانی نه در مکانیک، میزان جنگ افزار و هواپیما بلکه در عنصر انسانی، توان سازمانیابی و قدرت تشکیلاتی و بهره گیری از توان، انرژی و فکر تک تک مبارزان می بایست جستجو کرد. امری که بزرگترین قدرت های جهنمی را زمین گیر و مقهور کرد. اگر ویتنام در مراحل بعدی نتوانست الگوی یک جامعه سوسیالیستی نوین را محقق کند، می بایست در فقدان تئوری دوران ساز و گرایش به اقتصاد و مکانیک در مراحل بعدی جستجو شود.
در صورت وجود این آسیب جدی – تفکر سخت افزاری و مکانیستی – واضح است که اقدام عملی که در راستای چشم انداز، رسالت و اهداف است، در این نوع نگرش ها، فعالیت ها بسمت خرده کاری گرایش یافته و تغییر جدی در تقابل و تعادل موجود در مبارزا ت طبقاتی نخواهند داشت. ماندن و سکون در جایگاه اجتماعی که نه جسارت عملی و پیشروی داشته باشد و نه توان و جسارت فکری در تئوریزه کردن شرایط واقعی و عینی امروزین را داشته باشد ، تنها باعث تداوم وضع موجود می شود. نتیجه این نگرش وجود و هستی هر فرد و از جمله فعال کارگری نه صیرورت، شدن بر اساس تغییر تعادل نیروها و جنبش های اجتماعی، بلکه بودن و همفاز و همساز شدن با شرایط موجود تعریف می شود . با تحلیل قهری، جبری و مکانیکی و خود بخودی که خارج از اراده کنشگران وعنصر پیشرو است و مسئولیت تدوین راهکار برون رفت را بعهده نیروهایی بگذارد که اراده ای برای برون رفت از وضع موجود ندارند و عامل را نیز مکانیکی، یعنی قهر و سرکوب تبیین کند، بیشک وضع موجود تثبیت شده و نیروهای تغییر و کنشگر وجه اثر گذاری انقلابی خود را از دست داده و توجیه گر وضع موجود می شوند . ثبات وضع موجود و عاملیت نیروهای سرکوب وقهر ، طبق اصل و قاعده وارونه سازی جهان در ذهن، فعال کارگری نیز کارکرد و هدفش را در خودش تعریف می کند. نتیجتا عنصر فعال کارگری، ویژگی محافظه کاری گرفته و به وضع موجود تمکین و عملا خود به تثبیت ساز و کار موجود کمک می کند، فعال کارگری با ایجاد روابط اجتماعی متناسب و همساز با شرایط، خود بخشی از روابط سترون و سخت موجود با کمی تعدیل می شود. جایگاه اجتماعی و نظرات و دیدگاههای مدعی فعال کارگری تقدیس شده و حریم مقدس پیدا می کند . بجای گسترش فضای اتحاد مبارزات طبقاتی و انقلابی با دیگر تشکل ها و نیروهای کنشگر و هم افزایی آنها، برج و باروی تشکل ها و محافل و گرایشات برافراشته تر شده و ویژگی های فرقه بخود می گیرد . تشکل ، محفل و عناصر کارگری دیگر و مجاور که می بایست هم پیمان برای ایجاد تشکل و قدرت سراسری باشند، نه تنها رقیب بلکه دشمن بیرون از حصارها و باروها فرض می شود و آنگاه اولین هدف عملی که می بایست محقق شود حذف رقبا است . گویا با حذف آنها می توان به اهداف خود که کسب انخصاری نمایندگی کارگران و اپوزیسیون است دست یافت. با این رویکرد تخاصمات عملی تشکل ها و فعالان کارگری اساسا کمتر به نیاز به سرکوب بورژوازی می شود بجهت آنکه هر تشکل و محفل توسط دیگر تشکل ها محدود و تضعیف می شود . اگر بورژوازی آنرا از بیرون سرکوب می کند فعال کارگری و رفیق مجاور بوی می گوید راهت اساسا بجایی نخواهد رسید و همانند موریانه آنرا از درون تخریب می کند و اثر بخشی این نیروی درونی بسیار خزنده و خطرناک تر است . وقتی وضعیت موجود تثبیت و سکون فراگیر گردید، جابجایی در صحنه مبارزه طبقاتی محقق نمی شود ویژگی انحصار در دفاع از راهکار خودی و فرقه ای شکل می گیرد.فعال کارگری در یک فرایند ، ذهنیت و عملکردش، تئوریزه شده و تبدیل به یک خودکامه و حتی سرکوبگر می شود . در این مرحله فعال کارگری نه یک انقلابی، بلکه یک محافظه کار است . “جمعی از کارگران تهران” و تمامی نگرش های مکانیکی از این دست در بررسی شرایط نه از مکانیک و سرکوب بلکه از نیروهای عامل و کنشگر می بایست شروع کند .زیرا در تحلیل سخت افزاری ما به وضعیت موجود سر تسلیم فرود می آوریم و در نگرش کنشگر و پیشرو به تحلیل ضعف نظری و عملی پرداخته و با نقد کاستی خود، وظیفه تاریخی خود را ایفا و توان خود را افزایش می دهیم.
فعال کارگری ما از لنین نیز عبور کرده و نقش تاریخی حزب بلشویک را – علی رغم کاستی هایش – در تحولات عظیم تاریخ بشری منکر شده و نفی می کند . بزعم خود روی دیکتاتوری در حزب بلشویک جوان انگشت می گذارد و استعفای لنین را بە جهت تضاد نظری با دیگر اعضای کمیته مرکزی علامت آشکار دیکتاتوری می بیند. در حالیکه وقتی در مواقع کلیدی و تعیین کننده سرنوشت ، یک تئوری انقلابی و پیشرو در اقلیت قرار می گیرد استعفاء عالیترین شکل دموکراسی است .زیرا به اکثریت اجازه پیشبرد به راهکار مورد نظرش را داده اما مسئولیت را نیز بعهده همان اکثریت می گذارد. در فردای شکست مسیر طی شده، اکثریت نمی تواند مسئولیت خود را مخدوش و آنرا متوجه اپوزیسیون درونی کند که از ابتدا با رویکرد وی موافق نبوده است گاه مشاهده می شود که مدعی سوسیالیسم و فعال کارگری بە جهت اتخاذ رویکرد محافظه کاری، در دیکتاتوری و انحصار بسیار شدید تر از استالین – آنهم نه استالین دوران جوانی و حزب بلشویک جوان بعنوان یک حزب انقلابی علیه استبداد و سرمایه داری – بلکه خشن تر از استالین در اوج فرمانروایی و حاکمیتش بر حزب و دولت شوروی می شود. مبارز کارگری ما هنوز به قدرت نرسیده رویکرد حذف و ترور شخصیت های رقیب را اتخاذ می کند.
همانطور که گفته شد، اگر می خواهیم علل و عوامل اصلی و اساسی بن بست کنونی را تحلیل کنیم نه از مکانیک و سرکوب بلکه از جایگاه نظری و عملی که ایستاده ایم می بایست شروع کنیم. چه درکی از وضعیت موجود داریم نیروهای عمده و اصلی کدامند و چه طرحی برای تغییر وضع موجود در برنامه عملیاتی داریم نیاز به طرح ریزی برای تغییر که توسط سوبژه و کنشگر تعیین می شود. نقش فعال کارگری و کنشگر انقلابی در مفصل بندی سراسری و مبارزات گسترده و پراکنده کارگری طرح چشم انداز، استراتژی، تاکتیک ها و سبک کار نیروهای عامل در این بستر مطرح می شود. درک و تدوین استراتژی انقلابی، طرح مطالبات تاریخی دموکراتیک و کارگری، و طرح سازماندهی سراسری کارگران، وظیفه پیشروان سوسیالیست و کارگری است. هیچ تحول ا جتماعی و اقتصادی، بعبارت دیگر انقلاب، بدون حضور فعال کل نیروی طبقه کارگر و زحمتکش بوقوع نمی پیوندد، بعبارت دیگر انقلاب کار توده هاست. اما بی انصافی وکجراهی است اگر تئوریزه کردن و نقد واقعیت اقتصادی – اجتماعی جامعه در تمامی ابعاد آن و تدوین راهکار برون رفت از این وضعیت را با توجه به وضعیت امروزین طبقه کارگر، با وضعیت بی ثباتی اشتغال و شرکت های پیمانکاری و قراردادهای سفید امضاء و حقوق های معوقه و بیکاری های پریودیک و در شرایط بشدت دشوار زندگی، فقط از کارگر بخواهیم. بیشک عناصری از آنها می توانند در این مسیر بسیار مؤثر باشند .گاهی فعال کارگری ما بجای تحلیل زنده و خلاق شرایط، با ذره بین در آثار مارکس بدنبال متونی می گردد که از شورا و یا اتحادیه با تعبیری خاص سخن گفته باشد. این کار نه برای تغییر شرایط کنونی، بلکه اثبات موقعیت انحصاری خود در شرایط اجتماعی موجود و اثبات کیش شخصیت و جایگاه خویش است. در این حال وی باروش شناخت مارکس و کاربرد آن در درک جهان واقعی و برای تغییر کاری ندارد. عمل وی همانند مؤمنانی است که در کتب عهد عتیق بدنبال عافیت و آمرزش و ارضای درونی هستند. قفل شدگی و چفت و بست ها و عدم توان سازمان یابی طبقه کارگر را امروزه می بایست ناشی از فقدان تئوری انقلابی و درک عمیق جامعه و شرایط ایران دانست. عدم انجام وظایف عاجل فعالان، مبارزان و انقلابیون در ارائه یک طرح جامع تشکل سراسری، و درگیر شدن در خرده کاری ها و مرزها و خط فاصل ها و در فقدان جسارت نظری و عملی فعالان می بایست جستجو کرد که با توجه به ثبات شرایط فعلی به وضع موجود تن داده و ویژگی محافظه کاری و کیش شخصیت بخود گرفته اند. محافظه کار نیاز به طرح نظری و عملی برای تغییر شرایط را ندارد. زیرا جایگاه اجتماعی وی مخدوش می شود . وی می تواند کسی را که آرامش و ثبات جایگاه وی را بهم بزند، به راحتی با استناد به کتب مقدس و مراجع، تکفیر و از میدان بدر کند . پیشرو و انقلابی بودن و تغییر در شرایط سترون، سخت و جامد کنونی، با پیوند با یک سازمان و تشکیلات – که به زحمت می توان این نام را بر محافل کنونی اطلاق کرد- با بر پایی سمینار از مارکس و مارکسیسم و دکوراسیون سالن و تریبون با پرده و پرچم های سرخ و قسم به نام مبارک مارکس و خواندن عین متون وی، محقق نمی شود. پیشبرد انقلاب نه با اتخاذ مواضع ، بلکه با میزان تغییر واقعیت موجود و اثر گذاری بر نیروهای سرمایه داری و ضد انقلاب سنجش می شود . با کشف نظریه انقلابی و پیشرو و عمل اجتماعی متناسب با آن و ایجاد جنبش های اجتماعی و تشکل های واقعی کارگری می توان در راه انقلاب گام برداشت و حتی در این حالت نیز عنصر آگاه و کنشگر را نه با توصیف و وجه تسمیه انقلابی بلکه در شدن و تحول انقلابی مستمر می توان دریافت .
بە نظر یک مکانیسین، در این شرایط که میلیون ها نفر از زحمتشکان و طبقه کارگر به تباهی کشیده می شوند، خودشان مسئول رهایی خود هستند. هر چند بر طبق نظریه آنان، اراده جمعی برای رهایی و تشکل یابی از این وضعیت در طبقه وجود ندارد.
با این تحلیل و شناسائی که در مورد علت بن بست ها و تداوم وضعیت کنونی فعالان ما انجام داده اند بدین معنی است که تا سرکوب هست این وضع تداوم دارد و رهایی طبقه هم بعهده خود طبقه است، معلوم نیست که طبقه با توجه به اینکه اراده ای برای تغییر این وضعیت ندارد چه زمان قادر خواهد بود که شرایط را دگرگون کند. در واقع تحول نه به عمل کنونی کنشگر بلکه امری است که می بایست منتتظر منجی باشیم. با چنین رویکردی اگر بعد از دهه ها تحولی هم حادث شود، قهقرایی بوده و در این بین نه درجا که به عقب برگشته ایم زیرا در طی این مدت کل فرایندهای جوامع پیچیده تر شده و شرایط ما در وضیعت اسفبار تری قرار گرفته است. نمونه کشورهایی که در منطقه در نبود رهبری انقلابی و مبارزه با تشکیلات سراسری دچار تحول – عقب گرد – شده اند در جلوی چشمان ماست.