استان سیستان و بلوچستان که اکثریت جمعیت دومیلیون و هشتصد هزارنفری آنرا بلوچها تشکیل میدهند، فقیرترین و توسعه نایافته ترین استان ایران است، و از عقب ماندگیهای دیرینه ای درزمینه های اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی رنج میبرد؛و افزون برآن ستم ملی و مذهبی نیزبرآنان روا میشود،در سالهای اخیرنیزخشکسالی بر مشکلات بلوچها افزوده شده است. همجواری با کشورهای افغانستان و پاکستان، به مثابه تولید کنندگان عمده مواد مخدر نیز عاملی است که سالیانه صدها بلوچ را بکام مرگ میکشاند.
در روزهای آغازین انقلاب، رژیم نوخاسته برای تحت تاثیر قراردادن افکارعمومی،چنان وانمود میکرد که اهداف و برنامه های آن درجهت بهبود وضعیت تهیدستان و امحای فقرخواهد بود، و تبلیغات گستر ده ای را دراین زمینه انجام میداد و بهعنوان نمونه، زندگی مردم بشاگرد که فقیر ترین بخش بلوچستان است را در چند برنامه تلویزیونی به نمایش گذاشتند، و مقامات رژیم که از این منطقه دیدن میکردند، وعده دادند که از این پس تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، این منطقه ازآبادانی و رفاه برخوردار خواهد شد. اما پس از گذشت۳۸ سال، یکصدم بودجه ای را که برای آبادانی شهر قم هزینه کرده اند، برای عمران و آبادانی منطقه محروم بشاگرد صرف نکرده اند و مردم همچنان در فقر و عسرت در کپرهای محقر خود زندگی میکنند.
دراین سالها فقط شهر شیعه نشین زابل و بندر چاه بهار که از موقعیت ویژه اقتصاذی برخوردار است، از امکانات و سرمایه گذاری برخوردار بوده اند.
مشکلات رنجبار مردم بلوچستان را میتوان با عناوین زیر برشمرد:
۱- توسعه نیافتگی وعقب ماندگی اقتصادی: بلوچستان از نظر اقتصادی و سطح معیشت مردم بسیار عقب مانده است. در این بخش از کشورمان تعداد کارخانهها و کارگاهها بسیار اندک است. بلوچستان وسیستان که به انبار غله ایران معروف بودند، اکنون در عرصه کشاورزی بعلت عدم برنامه ریزی درجهت بهره برداری بهینه از زمین و مکانیززه نبودن کشت و زرع، از نظر تولیدات کشاورزی بسیار ضعیف است. درچنین شرایطی، میزان بیکاری جوانان بلوچ از تمام استانهای ایران افزونتر است و با توجه بهاینکه ۷۰ در صد از جمعیت بلوچستان زیر ۳۰ سال اند، میزان بیکاری نیزفاجعه بار تر است؛ از اینرو جوانان بلوچ به ناچار، برای یافتن کار، عازم استان خراسان و دیگر شهرها میشوند.
۲- عقب ماندگی فرهنگی: فقر فرهنگی خود معلول فقر اقتصادیاست. میزان باسواد و تعداد دانش آموزان ودانشجویان بلوچستان به نسبت جمعیت، از دیگر استانهاکمتراست، و از نظر برخورداری ازمراکز علمی، فرهنگی و هنری نیزدر مضیقه است. درسالهای اخیر، میزان افت تحصیلی در میان دانشآموزان بلوچ به ۲۸ درصد رسیده است.
۳- تبعیض مدهبی: تبعیض و ستم مذهبی نظام جمهوری اسلامی برسایر ادیان ومذاهب عیر شیعه و حتی به شیعیانی که به ولایت خامنه ای باور مند نیستند به شدت اعمال میشود.
مذهب تسنن که مذهب بلوچها است،نه تنها باورهای مذهبی آنان مورد احترام قرار نمیگیرد،بلکه ازسوی برخی واعظان و روضه خوانان موردهتاکی و تحقیر قرار میگیرد و تا کنون چند نفراز رهبران مذهبی بلوچ دستگیر و مورد ارعاب و تهدید قرار گرفته، و یا ترور شده اند. هزینه های هنگفتی که صرف مراسم مذهبی و مساجد و اماکن و نهادهای مذهبی اهل تشیع میشوند، حتی یکهزارم آن صرف امور مذهبی اهل تسنن نمیگردد.
۴- ستم ملی: کارنامه سرکوبگرانه نظام جمهوری اسلامی در برابراقلیتهای ملی در این سالها نشانگر پایمال شدن و نادیده گرفتن خواستهای عادلانه ملیتهای ایرانی بوده است؛ مردم بلوچستان نمونه بارز یک ملت تحت ستم اند که هیچ جایگاهی در تصمیم گیریهای سیاسی در اداره کشور را ندارند، و حتی تمام ادارات و سازمانهای دولتی در این شهردر اختیار وابستگان به حاکمیت اند که همگی غیر بلوچ اند.
5- همجواری با افغانستان و پاکستان: بلوچستان چون در مسیر ورود قاچاق مواد مخدر از افغانستان، بزرگترین تولید کننده تریاک جهان به داخل ایران است، از اینرو زندگی مردم بلوچ ناخواسته باقاچاق مواد مخدر عجین شده است، وجوانان بیکار بلوچ طعمه مناسبی برای باندهای کلان قاچاق مواد مخدر اند؛ جوانان بلوچ که باید درعرصه های آموزشی، فرهنگی و ورزشی فعال باشند، به ناچار ، برای تامین هزینههای زندگی، در دام یکی از خطرناکترین حرفه های جهان اسیر میشوند که پیامد آن اعدام است؛ سالانه صدها بلوچ بهدار آویخته میشوند. براساس گفته یکی از مقامات استان در یک روستای بلوچستان اکثریت مردان آن به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شده اند. اما کلان قاچاقچیان و برادران قاچاقچی به ثروتهای افسانه ای دست یافته اند.
قربانیان اصلی قاچاق مواد مخدر بلوچها اند، اما بعضی روضه خوانان نا آگاه و متعصب در منابر خود بلوچها را عامل گسترش اعتیاد در ایران میدانند.
یکی دیگر از موارد قاچاق، ارسال سوخت به کشورهای همجوار است؛ که معمولا توسط کودکان و نوجوانان انجام میگیرد. دانشآموزانی که باید به تحصیل بپردازند، برای امرار معاش، حلبهای بنزین را کول کرده و با تحمل مشقّات بسیار در بیابانها، و امکان بروز انواع خطرها به آنسوی مرز میبرند تا لقمه ای نان بر سفره خالی خانواده نگران و چشم براه خودقرار دهند.
۶- خشکسالی: از ۸۰ میلیون هکتار کویر که در کشور ما وجود دارد، ۵۰ ملیون هکتار آن دراستان سیستان وبلوچستان قرار دارد؛ درطی ۱۸ سال گذشته که موج جدید خشکسالی و پیشرفت کویر در بلوچستان آغاز شده اشت، تعدادی از روستاهای بلوچستان خالی از سکنه شده اند، فقر و بیآبی، روستاییان بلوچ را به حاشیه شهرهای زاهدان و کرمان و مشهد میراند، و آنان نیز به خیل عظیم حاشیه نشینان افزوده میشوند؛ و زندگی رنجبار رابه گونه دیگری در زاغه ها آغاز میکنند.
۷- فعالیت گروههای مسلح: سیاستهای سرکوبگرانه رژیم درتمام عرصه ها، فقر بیکاری و ستم ملی و مذهبی را که به ملت بلوچ روا میشود، بدیهی است که در میان برخی از جوانان بلوچ بازتاب مییابد و جوانان که از این همه تبعیض و ستم بهجان آمدهاند، برای رهایی از این همه بیداد، به مبارزه مسلحانه روی میآورند؛ اما از سوی دیگر گروههای سلفی و حاکمیت ارتجاعی عربستان و ژنرالهای فاسد و «طالبان پرور» پاکستان از شور و احساسات این جوانان سوء استفاده کرده و تلاش میکنند دراین گروهها نفوذ کنند؛ اما پیآمد مبارزه مسلحانه، افزون بر قربانی شدن جوانان بلوچ، فشار را بر ملت بلوچ افزونتر میکند و بر مشکلات آنان میافزاید، و به امنیتی شدن بیشتر بلوچستان میانجامد.
امید است که ایندسته از فرزندان دلاور بلوچ به دیگر گروههای آگاه و اندیشمند بلوچ بپیوندند و با همبستگی با مردم آزادیخواه وطنمان، برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی به شیوههای مدنی و خشونتپرهیز روی آورند.
متاسفانه سازمانهای سیاسی، روشنفکران و پژوهشگران باتمام بیدادی که به بلوچها روا میشود، چندان توجهی به مشکلات و رنجهای مردم بلوچ نداشته اند؛ امید است این بی توجهی جبران گردد و مشکل ملت محروم بلوچ به یک مشکل ملی تبدیل گردد.