چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۲

چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۲

حقوق ما، شماره ۲۳۴-۲۳۵: سندیکا و حق اعتصاب در ایران
در این شماره میخوانید: حق اعتصاب کارگران در ایران.   جنبش کارگری ایران امید به دستیابی به حقوق خود را افزایش داده است.   بررسی پیشینه و دستاوردهای سندیکای شرکت...
۱۳ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
اختلافات و جنگ قومی؛ تیشه‌ای بر ریشهٔ ایران
جنگ، چه در مرزها و چه در کوچه‌های شهرها، آتش و ویرانی به بار می‌آورد. اما جنگ قومی خانمان‌سوزتر از هر نبردی است. این نزاع و درگیری، با چماق‌های هدیه‌شده...
۱۲ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: زری
نویسنده: زری
تاریخ سفره شد و نمد
تو از کدام دیار قصه ای، که این گونه عزیز، گیسو می افشانی، از کدام قبیله و طایفه ای، که می خواهی مهربانی تقسیم کنی؟
۱۲ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
انتخابات میان‌دوره‌ای در فلوریدا
 اولین آزمون انتخاباتی دور دوم  برای کنگره ایالات متحده در فلوریدا, برای دولت دونالد ترامپ و حزب جمهوری‌ خواهان در روز سه‌شنبه فرا رسیده است. دموکرات ها با دریافت نشانه هایی,...
۱۲ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
ترامپ وتندباد ژئوپولیتیک
وقتی به تسلسل اقدامات تیم “ترامپ” نگاه می‌شود، به سادگی می‌توان اندیشید که همه این سناریوهای پرسروصدا و اقدامات بسیار دراماتیکی که از جانب اداره نوین ریاست جمهوری آمریکا صورت...
۱۲ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: اسد کشتمند
نویسنده: اسد کشتمند
تبارشناسی ناآرامی‌های اخیر در ارومیه
فضیلت مدنی به مثابه مبارزه با افراط گرایی؛ تنش‌زدایی و تبعیض‌‌‌زدایی از جامعه از زمره وظایف حکومت است. اما فضیلت مدنی نیز حُکم می‌کند که فعالان سیاسی، کنش‌گران مدنی و...
۱۱ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
سه استاد منتقد سرشناس ترامپ، آمریکا را به مقصد کانادا ترک می کنند
تیموتی اسنایدر مورخ و جیسون استنلی محقق فاشیسم ایالات متحده را ترک کردند. تیموتی اسنایدر به دلیل آثارش در مورد دیکتاتوری ها و عدم آزادی، شناخته و مشهور شد. اکنون...
۱۱ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

بهترین شغل دنیا

امروز جمعە بود. در خانە نشستەبودم. روزهای تعطیل همیشە در من احساسهای متناقضی ایجاد می کنند، هم خوبند و هم بد. خوبند چونکە از محیط کارم دور هستم، و بد از اینکە نمی دانم چکار کنم. البتە من انسانی تنبل و ضد مقولە کار نیستم، تنها اینکە شغلی کە دارم اساسا متناسب ذوق و توانائی های ذاتی من نیست. من دوست ندارم روز تا شب پشت یک کامپیوتر بنشینم و حسابداری کنم. حتی اگر حسابداری هم خواندەباشم. راستش این رشتە هم انتخاب خودم نبود. ملت گفتند در این دورە و زمانە کە همە چیز پول شدە و انواع و اقسام شرکتهای کوچک و بزرگ، دولتی و خصوصی سربرآوردەاند، حسابداری همیشە شغلی قابل اعتماد خواهدبود، شغلی کە می توان تحت هر شرایطی آن را یافت و راحت با حقوق نسبتا بالائی استخدام شد.

و این چنین من هم حسابدار شدم.

اما بیشتر از همە، جمعەها بود کە بە من اثبات می کرد کە وای این جوری هم نیست، و من شغلی مناسب حال خودم ندارم. جمعەها بود کە براستی می فهمیدم هفتەای کە گذشتەبود، چە بیهودە گذشتەبود! روزهای جمعە بودند کە یکدفعە کشف کردم کە زمان چە کوتاە است.  و دیری نمی گذرد کە فردا می آید، دوبارە شنبە می شود و باز بدون اینکە من زیاد متوجە شوم جمعە دیگری می آید. بی وقفە پشت سر همدیگر. و زندگی جلو چشمانم چە بی معنی شد. وای اگر همین جمعەها را هم مثل همیشە بە رفتن بە مراکز بزرگ خرید و انواع و اقسام پاساژهای کوچک و بزرگ اختصاص بدهم، و مشغول کارهای عقب افتادە هفتە شوم،  کارهائی از قبیل رختشوئی، تمیزکردن و جاروکشیدن اتاقها؛ تلفنی صحبت کردن با مادر پیرم کە در آسایشگاە زندگی می کند… آە خدایا چە فاجعە بزرگتری! پس خود زندگی کو؟ شاید تماشای فیلم آخر شب در حالیکە مشغول خوردن پاپ کورن و پپسی هستم بهترین معنای موجود در زندگی باشد، اصلا این خود زندگی است. و البتە با سیگارهایم کە همیشە روی میزاند، و در کنار فندک گازی قراردارند.

امروز تصمیم گرفتم کە در این عادت همیشگی ام تغییری ایجاد کنم، ا اگر فعلا امکان دیدن فیلم آخر شبی وجود ندارد، کاری دیگر انجام دهم. در این مورد زیاد اندیشیدم. راستش زیاد هم نە، چونکە مرتب حوصلەام سر می رفت و حواسم پرت می شد. اما یکهو بە این خیال افتادم کە می توانم روی مبل تکی ام نشستە و از پنجرە بە بیرون نگاەکنم. برای همین مبل را کشان کشان بە کنار پنجرەبردم، پاکت سیگارم را آوردم و از میان شیشەهای براق بە بیرون، یعنی بە کوچە خیرە شدم. و چە کشف عجیبی! و راستی چرا مدتها بود کە من اصلا بە کوچە نگاە نکردەبودم؟ بخودم گفتم شاید علتش کامپیوتر و موبیلم باشد… و یا آهان شغل لعنتی ام!

و چە روز جالبی بود. راستش این بود از کوچە، بر خلاف سابق مردمان زیادی نمی گذشتند. می توانم بگویم کوچە نسبتا خلوت بود. ابتدا خانمی با چادر سیاە عبورکرد. سپس خری با گاری کە بە آن بستە شدەبود، و مردی گاریچی کە مرتب تەریش سفید خودش را می خاراند. بە خودم گفتم مثل اینکە این خر را هنوز نیروهای انتظامی و ماموران شهرداری کشف نکردەاند. و چە خر خوش شانسی! بعد کوچە مدتی ساکت شد. بادی آمد و گردوخاکی بە هوا کرد. ماشینی گذشت کە زنی در آن بە مرد رانندە لبخند می زد. مرد چیزی گفت و لبانش را غنچە کرد. زمان دوبارە ایستاد. و از دور بدون اینکە کسی از کوچە بگذرد، ناگهان صدای همهمە مردم آمد، انگار شعار می دادند. یادم آمد کە این روزها مردم همەاش خیابان بودند و سر مسئلەای انگار با حکومت درگیر بودند.

آرە یادم آمد کە سر کشتن یک خانم جوان شهرستانی بود، مثل اینکە از سقز کردستان، و چە اسم زیبائی هم داشت “ژینا”. بەخودم گفتم مثل اینکە بیچارە را سر هیچ کشتن. و عکسش یادم آمد. آن زلف سیاە شبگونە و چانە محکم و نگاە ملایم. بخودم گفتم زندگی چە زود می تواند بە پایان خود برسد، اگر آدم مواظب نباشد. اگر تنها ارقام را جابجا کند. بویژە اینکە سالهاست کسانی در خیابانها می گردند، و مواظب اند آدمها نکنە هنگام گذر از محلە و خیابان یکدفعە بە کلەاشان بزند شلوارشان را پایین بکشند و همین جوری لختکی بگذرند.

سپس بچەای با مادرش از کوچە گذشت. مادر انگار دست بچەاش را می کشید و عجلە داشت. بخودم گفتم انگار می خواهد سریع بە خانە برسد. مثل اینکە نگران شلوغی ‌شهرە. و سر و کلە جوانی پیدا شد، نە… دو تا. یکی دختر و دیگری پسر. دخترە حجاب نداشت، و با رنگ فشاری چیزی روی دیوار نوشت. پسرە مواظب بود و اطراف را می پایید. دخترە نوشت “ننگ بر این حکومت بچەکش!” بخودم گفتم وای پس بچە هم می کشند. و ناگهان کوچە پر آدمهای با لباس انتظامی و پلیسی شد. با باتومها و چماقهایشان. دو جوان فرارکردند. ولی دخترە انگار ماند. برگشت تا شعاری بدهد کە یکی از پلیسها بهش رسید و با خشونت خواباندش زمین. پسرە برگشت و با پلیسە گلاویز شد کە دیگر پلیسها رسیدند و من دیگر دو جوان را ندیدم.

دوبارە شعار را خواندم، و حال واقعا معنای شعار را توانستم درک کنم. عجب فیلمی! سیگاری روشن کردم و دودش را بە هوای بالا سرم فرستادم. آە لعنت بە کارم! نە، من می بایستی یک کاری بکنم و از این زندگی تکراری و ملال آور نجات پیداکنم. و بە دختر و پسرە فکر کردم کە حالا دیگر نبودند. مطمئنم نە شغلی داشتند و نە کاری. آرە سن کمشان فعلا اجازە نمی داد. پیش خودم گفتم کە آنها برای کار هم می جنگند. شاید کاری مثل مال من. فکر کردم کە آیا واقعا چنین شغلی ارزش جنگیدن را دارد. بە خودم گفتم آدمها برای چیزهائی می جنگند کە بمحض بدست آوردنش دیگر بی معنی می شوند. اما صبر کن! راست راستکی برای کسانی کە چیزی را با جنگیدن بدست آوردەاند، آن چیز براستی بعدها بی معنی می شود؟ سرم درد می گیرد. سیگاری دیگر روشن می کنم.

یادم آمد بە عمرم من برای چیزی توی زندگی ام نجنگیدەبودم، برای همین تصورش دشوار بود. بخودم گفتم بە تو چە! سالهاست میان کوچە و من پنجرەای حائل است. با اینکە شیشەهای روشن و براقی دارد و می شود از درون آن همە چیز را در آن سوی دید، اما باز پنجرە یک پنجرە است و چیزی است میان من و آن بیرون. و براقی و روشنی فاصلەها را از میان بر نمی دارد. گفتم پاشو بیچارە فکر نان کن کە خربزە آب است!

و همانطور کە داشتم پا می شدم یادم آمد کە ما در یک دنیای پست مدرن زندگی می کنیم. دنیائی کە در آن هر کسی هر جوری خواست می تواند زندگی کند، یکی توی خیابان و کوچە می جنگد و از این طرز زندگی کردن لذت می برد، و یکی مثل من هم در خانە، پشت پنجرە در یک روز جمعە نشستە و در فکر تکرار بی معنی زندگی از شغل خودش بیزار می شود. و یکی هم دوست دارد سرکوب کند، بچە مردم را بکشد و زیر لقد لە و لوردەاشان کند. تازە کسی بە فکر من هست کە از دست این حسابداری لعنتی خلاصی پیدا کنم تا من هم بتوانم بە دیگری کمک کردە تا از آن سر کوچە بە سلامتی بگذرد؟

و بشدت معتقد شدم کە آدمها حقیقتهای مخصوص بە خود را دارند، و باید بە آن احترام گذاشت. و البتە پلیس هم باید روزی یاد بگیرد کە بە این حقیقتها احترام بگذارد. هرچند در یک دنیای پست مدرن بە حقیقت پلیسها هم باید احترام گذاشت.

آە، راستی فراموش کردم بە مادرم زنگ بزنم. تلفن را بر می دارم. بوق می زند. کسی آن طرف خط با صدائی لرزان می گوید “الو پسرم، توئی؟” بە خودم می گویم کە حتما بە مادرم خواهم گفت حسابداری یکی از بهترین شغلهای دنیاست.

تاریخ انتشار : ۲۸ فروردین, ۱۴۰۲ ۹:۴۱ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

حقوق ما، شماره ۲۳۴-۲۳۵: سندیکا و حق اعتصاب در ایران

اختلافات و جنگ قومی؛ تیشه‌ای بر ریشهٔ ایران

تاریخ سفره شد و نمد

انتخابات میان‌دوره‌ای در فلوریدا

ترامپ وتندباد ژئوپولیتیک

تبارشناسی ناآرامی‌های اخیر در ارومیه