در ماههای بعد از انتخابات مسائل زیادی در کشور مطرح بوده است. در این گفتگو سئوالات ما از شما عمدتا روی مسائل سازمانیابی جنبش اعتراضی، تشکل پیشنهادی آقای موسوی و جبهه متمرکز است. ابتدا می خواستم به این سئوال جواب دهید که چه عواملی موجب شده است بعد از کودتای انتخاباتی بارها از جانب نیروها و فعالین سیاسی مسئله اتحاد فراگیر مطرح گردد؟
انتخابات و رویدادهای بعد از آن مسائل جدیدی را در مقابل نیروهای سیاسی گذاشته است. در انتخابات، بلوک حاکم حق رای را از مردم سلب کرد، راه ورود اصلاح طلبان را به ساخت قدرت مسدود نمود و جمهوریت نظام را زیر سئوال برد. روندهائی که از چند سال قبل شروع شده بود، با انتخابات ۲۲ خرداد و رویدادهای بعد از آن به نقطه عطف خود رسید. رژیم حاکم بر کشور در حال گذر به رژیم توتالیتاریستی و میلیتاریستی است. به همین خاطر میتوان گفت که ما با وضعیت جدیدی روبرو هستیم و لازم است استراتژی سیاسی متناسب با شرایط کنونی تدوین شود و برپایه آن اتحادهای جدیدی شکل گیرد و مقاومت در مقابل بلوک قدرت سازمان پیدا کند. درک این ضرورت بوده است که مسئله اتحاد فراگیر را در دستور روز قرار داده است. وضعیت سیاسی کشور ایجاب میکند نیروهائی که با سلطه تمامیتگرائی و نظامیگری بر کشور مخالف هستند، دست در دست هم بگذارند و در مقابل هیولائی که بر کشور ما چنگ انداخته است، بایستند. در صورت تثبیت کودتا، کشور ما با دوران به مراتب سیاهتر و طاقتفرساتری روبرو خواهد بود.
این البته تنها بیان مختصر ضرورتهای عینی برای طرح اتحاد فراگیر است. تجربه، به خصوص تجربه مبارزات مردم ما، نشان می دهد که تحقق هرگونه اتحاد، مستلزم فراهم بودن شرایط ذهنی و خاصه آمادگی نیروهای بالقوه مورد نظر برای دست زدن به آن اتحاد نیز هست.
در هفته گذشته اعلامیهای در رابطه با ضرورت سازمانیابی جنبش اعتراضی با امضای هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان منتشر شد. در اعلامیه فروم به عنوان الگوی مناسب برای سازمانیابی جنبش اعتراضی پیشنهاد شده بود. به چه دلایلی الگوی فروم مطرح شده است؟
ابتدا لازم است بگویم که سازمان ما خود را جزو جنبش اعتراضی میداند و نسبت به سرنوشت آن حساس است. به همین خاطر برای تداوم و تعمیق آن تلاش میکند. این جنبش گسترده ترین حرکت اعتراضی مردم در طی سه دهه علیه استبداد حاکم بر کشور بوده، تداوم و تعمیق آن برای نیروهای اپوزیسیون حائز اهمیت است. یکی از راههای تداوم حیات جنبش، سازمانیابی آن است. بهمین خاطر ضرورت دارد گفتگو بین فعالین این جنبش پیرامون الگوهای سازمانیابی این جنبش و پلاتفرم آن جریان پیدا کند. ما هم در همین رابطه با توجه به تجاربی که از سازماندهی فعالین سیاسی کشور داریم و با در نظرداشت تنوع موجود در جنبش اعتراضی ـ به جهات مختلف از جمله گرایشهای فکری، برنامهای و سیاسی و به لحاظ نسلی و جغرافیائی ـ به این برداشت رسیدیم که سازماندهی باز و شبکهای، ظرفیت سازمانیابی جنبش اعتراضی را دارد. امروز نه امکان سازماندهی به شکل هرمی وجود دارد و نه به مصلحت است. به این دلایل که اولا در شرایط سرکوب امکان گردهمائی و گفتگوی رودرو بین احزاب و سازمانها وجود ندارد و رژیم هم بدنبال آن است که سازمانگران را دستگیر و روانه زندانها سازد. در حالی که تشکل باز و شبکهای الزاما نیاز به گردهمائی و ثبت در وزارت کشور ندارد. ثانیا احزاب و جبهه ظرفیت و گنجایش نیروهای دربرگیرنده جنبش اعتراضی را ندارند. طرح الگوی مشخص فروم از جانب ما بدین دلیل بود که فروم هم دربرگیرنده احزاب، سازمانها و جبهه های سیاسی است و هم شامل جنبشهای اجتماعی، سازمان های غیردولتی و تشکلهای دمکراتیک و فعالین سیاسی، حقوق بشر و … و بهمین خاطر از ظرفیت بالائی برخوردار است. به این واقعیت هم باید توجه کرد که رویدادهای پس از ۲۲ خرداد از زاویه تشکل یابی، امر رهبری و شیوههای کار، با بسیاری از مشخصه های فروم دمسازی دارد.
آقای موسوی مدتی پیش ضرورت تشکیل حزب و سپس جبهه سیاسی و پلاتفرم را مطرح کرده بود. ولی در هفتههای اخیر، نهضت فراگیر “راه سبز امید” را به عنوان تشکیلاتی که خواهان تاسیس آن است، اعلام نموده است. منظور آقای موسوی از “نهضت فراگیر” چیست و چه تمایزی با جبهه و پلاتفرم دارد؟
آقای میرحسین موسوی در جریان چالش مردم با کودتاگران بدرستی به ضرورت سازمانیابی جنبش اعتراضی آگاهی یافت. او به این باور رسید که تداوم جنبش اعتراضی مشروط به سازمانیابی آن است. ابتدا تصور او این بود که با تشکیل حزب قادر خواهد بود نیروهای حاضر در صحنه مبارزه را سازمان دهد. اما او به محدود بودن حزب پیبرد و به خواست برخی چهرههای سیاسی پاسخ مثبت داد و مسئله تشکیل جبهه را مطرح نمود که قاعدتا میبایستی از احزاب و سازمانهای سیاسی تشکیل شود. در طرح حزب و جبهه از جانب موسوی به خصلت جنبشی اعتراضات مردم، به فراگیر بودن و تنوع نیروهای تشکیل دهنده آن توجه کافی نشده بود. در حالیکه در ارائه الگو برای سازمانیابی جنبش، لازم است که به مشخصهها و ویژگیهای آن توجه شود و بر پایه آن الگوی مناسب ارائه گردد.
در سخنان بعدی موسوی معلوم شد که او در مشاوره با فعالین سیاسی به این نکته مهم توجه کرده و به همین خاطر تشکیل نهضت فراگیر “راه سبز امید” را مطرح نموده است. رویکرد به تشکل فراگیر با ساختار شبکهای امری است مثبت و باید از آن استقبال کرد. اما هنوز پلاتفرم آن منتشر نشده است. لذا نمیتوان نسبت به آن اظهار نظر دقیق نمود. آنچه مشخص است موسوی و یاران او در مورد الگوی سازمانیابی جنبش اعتراضی، طرح از قبل روشنی را ندارند و در مرحله بحث و گفتگو هستند. در مرحله تکوین و طراحی الگو، موسوی و یاران او نمیتوانند تمام مشخصههای آن را روشن کنند. بهمین خاطر هم سخنگوی موسوی، تنها به بیان این نکته اکتفا کرده است که این تشکل شبکههای اجتماعی خودجوش و خودمختار بیشمار و گسترده در سطح جامعه را شامل خواهد شد.
در الگوی ارائه شده از جانب موسوی بر واژه فراگیر تاکید شده است. اما در عین حال سخنگوی او، قانون اساسی و متحقق کردن بندهای مغفول آن را مطرح نموده است. به نظر شما آندو در تناقض با هم نیستند؟
به نظر من هم آن دو در تناقض با هم هستند. از طرح خصلت فراگیر بودن تشکل باید استقبال کرد. جنبش اعتراضی طیف فوقالعاده گستردهای را هم به جهت نیروهای اجتماعی و سیاسی و هم به لحاظ گرایش فکری ـ سیاسی در برمیگیرد. از نیروهای تحول طلب که خواهان دگرگونی ساختارسیاسی کشور هستند تا نیروهائی که مخالف سیاستهای بلوک حاکمند. این طیف گسترده در داخل و خارج از کشور در اعتراضات علیه دولت کودتا مشارکت داشتند. مطالبات معینی آن ها را در این حرکت به هم پیوند داده بود. مطالبه ابطا ل انتخابات، مشروع نشناختن دولت کودتا، تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی و برگزاری انتخابات آزاد. در این حرکت هم اصلاحطلبان حکومتی شرکت داشتند و هم بخش قابل توجهی از نیروهای اپوزیسیون. در سایه شکلگیری چنین اتحادی در داخل و خارج از کشور، جنبش اعتراضی قادر شد که در مقابل یورش کودتاگران بایستد.
ارائه هرگونه الگو و پلاتفرم باید ناظر بر چنین تنوعی در جنبش اعتراضی باشد. پلاتفرم اگر بخواهد برکناری جمهوری اسلامی را در دستور خود قرار دهد، بخش جدی نیروهای شرکت کننده در جنبش اعتراضی را حذف خواهد کرد و اگر بخواهد به معتقدین به قانون اساسی محدود گردد، بخش عظیم نیروی تحولطلب جامعه که ساختارسیاسی مبتنی بر ولایت فقیه را قبول ندارند و برای تغییر آن مبارزه میکنند، دربر نخواهد گرفت. این امر به معنی شکلگیری شکاف در درون جنبش اعتراضی است که موجب تضعیف این جنبش خواهد شد. لازم است که پلاتفرم مطالبات مشترک تمام نیروهای تشکیل دهنده این جنبش و حداقلها را شامل شود. در درون تشکل فراگیر نیروهای مختلف میتوانند حزب و جبهه مورد نظر خود را با برنامه مطلوب خود تشکیل دهند. ولی خطا خواهد بود که هر نیروئی بخواهد برنامه مطلوب خود را به عنوان برنامه تشکل فراگیر اعلام کند و یا این که ارادهگرایانه محدودیتهائی را بر آن تحمیل نماید و یا این که جریانی در موضع رهبری قرار گیرد و به دلخواه خود بخش دیگری از نیروها را حذف نماید. لازم به تاکید است که در ارتباط با تشکل فراگیر، رهبری بیشتر جنبه هماهنگی و همجهتی دارد تا شکل هژمونی.
ضروری است که در این زمینه بحث و گفتگو بین نیروهای بالقوه اتحاد فراگیر جریان پیدا کند. سازمان ما با طرح ایده فروم و طرح پلاتفرم به نوبه خود کوشیده است که در این بحث و گفتگوها مشارکت داشته باشد.
آقای مهدی کروبی اخیرا بعد از انتخابات طی نامهای خطاب به مردم ضمن اعتراض به نتایج انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، برای همکاری با افراد و گروههای تحول طلب اعلام آمادگی کرده بود. نظر شما در مورد این اعلام آمادگی چیست؟
آقای مهدی کروبی در ماه های قبل از انتخابات برنامههای خود را در زمینههای مختلف ارائه کرد. برنامههائی که در وجوهی با برنامه انتخاباتی سازمان ما و نیروهای تحول طلب از جمله در زمینه حقوق شهروندی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، حقوق زنان و حقوق ملی ـ قومی اشتراکاتی داشت. او همانند سازمان ما بر برنامه محوری تاکید کرده و در جریان انتخابات هم به آن پای بند ماند. آقای کروبی در مقابل کودتای انتخاباتی ایستاد و حاضر به پرداخت هزینه شد.
نامه آقای مهدی کروبی خطاب به مردم نشان میدهد که او از انتخابات ۲۲ خرداد و رویدادهای بعد از آن به جمع بندی جدیدی رسیده و بر آن پایه ضرورت همکاری نحله های مختلف سیاسی در مقابله با بلوک حاکم را مطرح کرده است. رویکرد وی در آمادگی به همکاری با افراد و گروههای سیاسی تحولطلب مثبت است و ما به عنوان نیروی تحول طلب از آن استقبا ل میکنیم. طبعا این همکاری هم در چارچوب تشکل فراگیر میتواند عملی شود و هم در اشکال دیگر. همکاری بر مبنای اشتراکات که همانا تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، دمکراسی و حقوق بشر و تامین مطالبات گروههای مختلف اجتماعی است، میتواند شکل گیرد.
در هفتههای گذشته روزنامه کیهان به اعلامیه مشترک ۶ جریان سیاسی پرداخته و به مواضع مطروحه در اعلامیه مبنی بر عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد و در خواست از مجامع بینالمللی تاخته است. به نظر شما دلیل حمله روزنامه کیهان چیست؟
روزنامه کیهان از برآمد مشترک شش جریان سیاسی مخالف ناراحت است. برآمد شش جریان سیاسی نشانه درک شرایط حساس کنونی کشور از جانب آنها است. امروز با توجه به شکل گیری و رشد جنبش اعتراضی در داخل و خارج از کشور، همکاری و اتحاد عمل بین جریان سیاسی اپوزیسیون به ضرورت روز تبدیل شده است. شش جریان سیاسی با درک این ضرورت بر پایه اشتراکات عمل کرده و موضع خودشان را نسبت به دولت کودتا اعلام کردهاند. ناراحتی دیگر روزنامه کیهان اتخاذ مواضع مشترک بین نیروها و فعالین سیاسی در داخل و خارج از کشور است. کیهان با نشان دادن مواضع مشترک بین نیروهای داخل و خارج از کشور، میخواهد نیروهای داخل کشور را زیر ضرب برد.
جمعی از هواداران سازمانهای چپ (سازمانهای فدائی، راه کارگر و حزب توده ایران) داخل کشور طی دو نوشته در خطاب به سازمانهای سیاسی خارج از کشور، مسئله وحدت احزاب و سازمانهای چپ سوسیالیست و دمکرات و تشکیل جبههای از نیروهای چپ و آزادیخواه و نیروهای ملی ـ مذهبی را مطرح کردهاند. پاسخ شما نسبت به خواست آنها چیست؟
رفقای ما در داخل کشور بدرستی بر ضرورت وحدت جریانهای چپ و تشکیل جبهه نیروهای چپ و نیروهای دمکرات دست گذاشتهاند ولی آنها خودشان را به طرح زمینهها و الزامات عینی وحدت اکتفا کردهاند. برای ما هم سالها است که مسئله وحدت جریانهای چپ و تشکیل جبهه وسیع نیروهای جمهوری خواه دمکرات مطرح است. در کنگره دهم سازمان ما، هم وحدت دو جریان فدائی مطرح گردید و هم تشکیل حزب چپ دمکرات فراگیر. در مذاکره با رفقای اتحاد فدائی، از جانب آنها وحدت سه جریان پیشنهاد شد که ما هم پذیرفتیم گفتگو پیرامون آن آغاز شود. در کنگره یازدهم سازمان قطعنامهای تصویب شد که در آن بر تداوم روند گفتگو بین سه جریان برای امر وحدت تاکید شده بود. ما در عین حال معتقدیم که مسئله وحدت باید سایر جریانهای چپ را دربر گیرد. اما متاسفانه برخی از آنها حاضر به مشارکت در این حرکت نیستند. با این وجود ما گفتگو برای وحدت را پیش میبریم.
در مورد جبهه هم باید بگویم که سازمان از زمره نیروهای پایدار همکاریها در قالبهای قابل گذار به جبهه بوده و از این رهگذر به تجارب درخوری دست یافته است. تجاربی که هم حاکی از نقش و تأثیر بسزای عوامل ذهنی و گاه حتی مؤثرتر نسبت به عوامل عینی، در شکل گیری جبهه یا انواع اشکال همکاریها است و هم بر ضرورت برقراری مناسباتی تعاملی، از جمله انتقادی، در میان نیروهای همکار دلالت میکند.
سئوال آخری در رابطه با موضعی است که هیئت سیاسی ـ اجرائی در مورد محکوم کردن حمله نیروهای نظامی دولت عراق به پایگاه اشرف اتخاذ نمود. چرا در اعلامیهای که بهمین مناسبت از جانب هیئت سیاسی ـ اجرائی منتشر شد، با سیاست سازمان مجاهدین خلق در این زمینه برخورد نشد؟
در آن لحظه مسئله حمله به پایگاه اشرف و کشتار ساکنین آن توسط نیروهای نظامی دولت عراق مطرح بود. لذا ما تنها از زاویه حقوق بشر با موضوع برخورد کردیم و حمله و کشتار نیروهای نظامی عراق را محکوم کردیم. ولی مسئله زوایای دیگری هم دارد که لازم است به آن پرداخته شود. پایگاه اشرف جزو خاک عراق است و دولت عراق هم می خواهد که پایگاه اشرف را از مجاهدین پس بگیرد. در این میان زندگی و جان حدود ۳۵۰۰ تن انسان مطرح است. در چنین حالتی منطقی و انسانی است که رهبری مجاهدین پیشقدم شود و مسئله را از طریق مذاکره و گفتگو ـ نه اصرار برای پس ندادن پایگاه اشرف و نه ارائه پیشنهادهائی که عملی نیست و موضوع را به بنبست میکشاند ـ با دولت عراق و سازمانهای بینالمللی حل کند. نگهداشتن پایگاه اشرف به هر قیمتی میتواند به فاجعه بیانجامد ـ چنان که فاجعه آفرید ـ و رهبری مجاهدین در این زمینه مسئولیت دارد.