هفت سال از قتلهای زنجیره ای پاییز ۱۳۷۷ که طی آن، مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران نخست زنده یادان داریوش فروهر و پروانه اسکندری (فروهر) و سپس آزاداندیشان فرهیخته ای چون مختاری و پوینده و مجید شریف و پیروز دوانی را به دستور مقامات عالی رتبه حکومت به خاک افکندند، گذشت. این جنایات هولناک، رسوایی بزرگ مصون ماندن عاملان و آمران جنایات از هرگونه پیگرد را در پی داشت. مسئول کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ششم، به صراحت اعلام کرد از ادامه پیگیری پرونده قتلهای زنجیره ای عاجز است، چرا که این پیگیری مستلزم فراخواندن کسانی است که کمیسیون مزبور، قدرت پاسخ خواستن از آنان را ندارد. پس از آنکه بازماندگان قربانیان قتلها از ابتدایی ترین حقوق خود یعنی اطلاع از همه جزئیات پرونده محروم شدند و در اعتراض، خود را از مضحکه ای که به نام محاکمه برپا شد، کنار کشیدند، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ماند و کسانی که به عنوان عاملان قتلها معرفی شده بودند. این محاکمه در خفا برگزار شد و متهمان، احکامی گرفتند. بدین ترتیب، حکومت جمهوری اسلامی کوشید پرونده جنایات دولتی پاییز ۷۷ را مختومه قلمداد کند. اما هم واکنش افکار عمومی ایران و جهان و هم حتی رفتار خود حکومت، نشانگر آنست که این پرونده کماکان مفتوح است و احتمالاً تا پس از پایان عمر ولایت فقیه در ایران، مفتوح خواهد ماند. حساسیت ویژه ای که حکومت برای محدود کردن مراسم و گردهمایی های بزرگداشت قربانیان قتلهای زنجیره ای نشان می دهد و به زندان انداختن و تحت پیگرد قرار دادن وکلای خانواده های قربانیان تنها به گناه انجام وظیفه از سوی آنان، تنها نمونه هایی است از دلایلی بر بطلان ادعای رژیم دایر بر مختومه بودن پرونده قتلهای زنجیره ای.
نافرجام ماندن رسیدگی به پرونده قتلهای پاییز ۷۷ در جمهوری اسلامی، نشانگر آنست که این قتلها به پشتگرمی و شاید حتی به دستور مستقیم بالاترین مقامات حکومت صورت گرفته است. اگر ریگی به کفش این مقامات و در رأس آنان شخص رهبر نبود، تن دادن حکومت به رسوایی های پی در پی در جریان رسیدگی به این پرونده قابل توضیح نبود. واقعیت آنست که رسیدگی بدون «خط قرمز» به این پرونده، به همان جاهایی می رسد که کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ششم را یارای گام گذاشتن بدان نبود.
حکومت، علیرغم همه تلاشهایش برای جلوگیری از کشف حقیقت جنایات پاییز ۷۷، نتوانست مانع پرتو افکندن نور حقیقت جویی بر زوایایی از تاریکخانه هایی شود که یک ربع قرن است در آنها تصمیم به نابودی انسانها می گیرند. به همت وکلای شجاعی مانند ناصر زرافشان و روزنامه نگاران آزاده ای مانند اکبر گنجی، سران رژیم در گریز از پاسخگویی در مورد قتلهای زنجیره ای ناکام مانده اند. این قتلها هنوز در حافظه عمومی ایرانیان تازگی دارد و سئوالهای مبرم در مورد آنها به قوت خود باقی است. دیگر آن زمان که رژیم جمهوری اسلامی می توانست در زندانهای خود شب به شب، صدها نفر را سر به نیست کند و به احدی نیز پاسخگو نباشد، گذشته است. افکار عمومی ایران و جنبش پویای دفاع از حقوق بشر در کشور ما، هشیارتر و زنده تر از آنند که به آسانی به فجایعی مانند قتلهای زنجیره ای تن دهند.
با این حال، هنوز شاهد آنیم که عوامل رژیم، برای سرکوب صدای آزادیخواهی و دگراندیشی در کشور ما، مرتکب قتل نیز می شوند که آخرین نمونه آن، کشتن شیرکو امینی جوان مهابادی به دست آنهاست.
در دیگر عرصه ها و در اشکال دیگر نیز سرکوب ها و پایمالی حقوق بشر همچنان ادامه داشته و در چند ماه گذشته تشدید شده است. تلاش برای بازسازی شرایط زندان دهه گذشته و توطئه اعتراف گیری ها و پرونده سازی های رسوا و توقیف سایت های اینترنتی و ادامه فشار بر وبلاگ نویسان از نمونه های قابل دکر است.
سران حکومت باید بدانند اگر جامعه مدنی ایران هنوز در مقابل حکومت سرنیزه و فتوا آن قدر از مواضع قدرت برخوردار نیست که بتواند جلوی این جنایات را بگیرد، اما آن قدر هشیار است که این جنایات را به دقت ثبت کند و به زمان خود، گریبان مسئولان آن را بگیرد.
در سالگرد به خاک افتادن مبارزان آزادیخواه، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، و پاسداران آزاداندیشی و فرهیختگی، محمد مختاری ومحمدجعفر پوینده و زنده یادان مجید شریف و پیروز دوانی به آنان و همه کسان دیگری که جان خود را در راه آزادی نهادند، درود می فرستیم و به بازماندگان آنان، اطمینان می دهیم فداکاری بزرگ عزیزانشان، بی ثمر نمانده است. جان این یاران، مشعلی شده است که راه آزادی را روشن و حقانیت آزادیخواهان را ثبت کرده است.
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
سوم آذر ۱۳۸۴