ساموئل بکت (۱۹۸۹- ۱۸۰۶) نویسنده ایرلندی تا پایان عمر ساکن فرانسه شد. نام او سالها عنوان تئاتر ابزورد راتداعی میکرد. این ژانر ادبی در زمان او اعتباری آوانگارد یافت. بکت در نمایشنامه ” در انتظار گودود ” نشان داد که انسان جویای زندگی بهتر و راحت نیست، بلکه عادت به تحمل درد و رنج زندگی دارد. اوژن یونسکو، نمایشنامه نویس رومانیائی فراری از سوسیالیسم استالینیستی ، در مخالفت با نظر منتقدین چپ درباره بکت، مینویسد : “ساموئل بکت را نباید قربانی نظام سرمایه داری یا جامعه بورژوایی دانست.” برای درک و شناخت بکت و کافکا و داستایوسکی و بورخس و پروست و واگنر و نیچه باید متافیزیک ومذهب آنان را مورد توجه قرار داد. لوکاچ و آدرنو در مورد نقد آثار بکت با هم به مشاجره پرداختند و موجب بحث هرمنوتیک مدرنیته گردیدند. آدرنو فلسفه انتظار بکت در زندگی را ابدیت نفی و نیستی ، هیچی و پوچی نام گذاشت.
مارکسیستها بکت را نماینده ادبیات فروپاشی بورژوازی میدانستند چون آثار او اشاره ای به توصیف و شرح شخصیتهای بی ریشه و بریده از همه جا و همه کس است. به نظرآنان “ادبیات ابزورد” آخرین حرف بورژوازی بشکل طبقه نیز است. آثار بکت آناتومی تجزیه و تحلیل فرهنگ سرمایه داری است. روشنفکران خرده بورژوازی مانند بکت پایان عمر یک طبقه از جمله طبقه سرمایه دار یا فئودال را به اشتباه، پایان تاریخ و رسیدن روز قیامت میدانند . به نظر آنان آثار بکت تصویر غیرانسانی جامعه طبقاتی را نشان میدهد . مارکسیستها با اشاره به بکت میگویند: پایان عمر یک طبقه پایان جهان نیست و بحران فرهنگ سرمایه داری نباید بحران فرهنگ جهانی گردد.
مشهورترین نمایشنامه بکت تراژدی انتظار است. در فلسفه ادبی بکت زندگی یعنی انتظار. از صبح تا شام انسان مخصوصا افراد مهاجر و تبعیدی منتظر رویدادی یا حادثهای، یا واقعهای، یا معجزهای، شایعهای و یا فاجعهای و خبریاند. عده دیگری “گودود ” را نام مستعار برای خدا میدانند .
بکت به دنباله روی ازهگل و شیلر میگفت تاریخ جهان دادگاه جهان نیز است. در زمینه هنروادبیات بکت تحت تاثیر جویس، دانته،پروست، کافکا و لامارتین بود. در زمینه فلسقه او فیشته و شوپنهاور و ویتگنشتاین را نمایندگی میکرد. ساموئل بکت همچون غالب مهاجرین در غربت، با مشکل زبان مادری ویرقراری رابطه باسایرانسانها روبروبود . او مینویسد: با ترک وطن نه تنها مادر، بلکه زبان مادری را نیزازدست داد. به نظراو انسان مهاجربعد از مدتی نه تنها خواب، رویا و خاطره را از دست میدهد، بلکه کابوس هم حتی سراغش نمی آید. زبان نیزتوانایی بیان را ازدست میدهد و هرواژه ای حامل سوء تفاهمی خطرناک میگردد. واقعیات تلخ زندگی آرزوها و آرمانها، رویاها و امیدها راسرکوب میکنند و آنان را وادار به عقب نشینی می نمایند.
چهارنویسنده مهم تاتر ابزورد مهاجرینی بودند که بدلایل گوناگون به فرانسه رفته بودند. آدامف از قفقاز، یونسکو ازرومانی ، بکت ازایرلند، و آرابل از اسپانیا در فرانسه میهن دومی یافته بودند. واژه “ابزورد” را به معنی پوچی یا بی هدف یا بی معنی و یا عجیب و غریب معنی کرده اند.
بکت یکی از شاگردان جیمز جویس است که در زمینه های شعرو داستان و رمان نیز خلاقیت هایی نمود. او چنان از وطن اش روی برگردانده بود که میگفت فرانسه در حال جنگ را به ایرلند در حال صلح ترجیح میدهد . اودر زمان حمله فاشیسم به فرانسه به شورای ملی مقاومت فرانسه پیوست.
بکت به نقل از کیرکگارد میگفت خدا نیز واژهای ابزورد است. اودرسال ۱۹۶۹ جایزه نوبل برای ادبیات را از آن خود نمود و درآمد حاصل از آنرا بین دوستان و همکاران تقسیم کرد. بکت نویسنده رمانهای «مولی» و «گمنامان» نیز است. از جمله دیگرنمایشنامه های می توان از: «بازی آخر» و «روزهای سرخوشی»، نام برد.