دوشنبه ١١ اردیبهشت ١٣٨۵، خانه کارگر، تشکلى که یک ربع قرن است از سوى حکومت به عنوان «تشکل کارگری» به کارگران ایران تحمیل شده است و همراه با ارگانهاى سرکوب حکومت، جلوى هر گونه فعالیت سازماندهى شده مستقل کارگران را مى گیرد، تظاهراتى را به مناسب اول ماه مه، روز جهانى کارگر، در تهران سازمان داد. برگزارکنندگان این تظاهرات مى خواستند تجمع اول ماه مه را به یک گردهمایى در حمایت از مشى هسته اى جمهورى اسلامى، و «انرژى هسته اى حق مسلم ماست» را به مهمترین شعار این گردهمایى تبدیل کنند. براى بالا بردن شمار شرکت کنندگان، سعى کردند جمعى نیز از دانشجویان را بر آنان اضافه کنند. مى خواستند در اخبار شامگاهى دوشنبه، تصاویرى دیگر در تأیید حمایت یکپارچه مردم از سیاست اتمى حکومت نشان دهند.
اما حسابهاى خانه کارگر درست از آب در نیامد. تظاهرات ١١ اردیبهشت تهران، از کنترل خانه کارگر خارج و به محلى براى بازتاب یافتن خواستهاى واقعى کارگران مانند آزادى فعالین سندیکایى از زندان، کسب حق داشتن تشکل مستقل کارگرى و بهبود وضعیت معیشتى و صنفى کارگران تبدیل شد. در حالى که عوامل خانه کارگر مى کوشیدند شعارهاى حکومتى بدهند، از صفوف عقب تر شعارهایى مانند «انرژى را رها کن، فکرى به حال ما کن» به گوش مى رسید. سر دادن شعارهاى مغایر با خواست حکومت در تظاهرات، نیروى انتظامى را بر آن داشت شمارى از حاضران در تظاهرات را موقتاً بازداشت کند.
رویداد ١١ اردیبهشت تهران، بیش از هر چیز نشانگر آنست که وضعیت ایران براى حاکمان کشور غیرقابل پیش بینى است. پس از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهورى که در آن، میزان سازماندهى و تدارک اقتدارگرایان براى قبضه کردن مقام ریاست جمهور، حتى رقباى آنان در حکومت را غافلگیر کرد، برخى وابستگان به جناح اقتدارگرا درباره نقشه حساب شده اى که با آن توانستند انتخابات را ببرند حماسه ها سرودند و شمارى از حامیان عمامه بهسر احمدى نژاد از دخالت دست غیب در انتخابات سخن گفتند. اینان، بسیار سرمست از بهت و حیرتى که بر جبهه مقابلشان حاکم شده بود، باد به گلو مى انداختند، سینه به جلو مى دادند و به لافزنى مى پرداختند. شاید حتى خود آنها نیز قبل از انتخابات، پیروزى کاندیداى خود را پیش بینى نمى کردند، اما پس از انتخابات در کنسرتى هماهنگ، همه چیز را به گونه اى جلوه دادند که گویى هرگز یک لحظه نیز در موفقیت نقشه شبه کودتایى خود تردیدى نداشته اند. آنها وانمود مى کردند نتیجه انتخابات را پیش بینى کرده بودند. در حالى که انتخابات، صرفنظر از اعمال کنترل شوراى نگهبان و ارگانهاى نظامى جمهورى اسلامى در آن، حاوى عناصر غیرقابل پیش بینى حتى براى کسانى بود که تصمیم به پیروز بیرون آوردن یک کاندیدا از صندوقها گرفته بودند.
رویداد ١١ اردیبهشت امسال نشان مى دهد که عناصر غیرقابل پیش بینى، ویژگى همیشگى وضعیت ایران است. با آنکه کوشیده بودند با اعمال کنترل بر ترکیب تظاهرکنندگان، از وقوع حوادث غیرمترقبه پیش گیرى کنند، روال تظاهرات از دست خانه کارگر خارج و کل رویداد، به عکس آن چیزى تبدیل شد که مى خواستند باشد. قرار بود تظاهرات اول ماه مه، دولت احمدى نژاد را در مشى رویارویى با جهان پشتگرم کند که نه تنها چنین نشد، بلکه این تظاهرات به همه جهانیان نشان داد آرایش قوا در ایران، تعادلى بس ناپایدار است و مى تواند از امروز به فردا به کلى دگرگون شود.
احمدى نژاد با شعارهایى مانند بردن پول نفت سر سفره مردم، مبارزه با فساد در دستگاه دولتى و برقرارى عدالت اجتماعى از بسیارى از مردم رأى گرفت، اما پس از انتخابات، به جاى برداشتن حتى یک گام قابل ذکر در جهت شعارهاى انتخاباتى خود، همه فعالیت خود را بر پیشبرد سیاست هسته اى و رویارویى با جهان خارج متمرکز کرد. دولت اقتدارگرایان، ناتوان از حل انبوه مسائل اقتصادى و اجتماعى ایران، تشنج در سیاست خارجى را افزایش داد تا اذهان را از مشکلات داخلى منحرف کند و بدون اینکه حتى بر حفظ ظاهر، گامى براى حل این یا آن مشکل مردم بردارد، پشتیبانى مردمى به دست آورد. سفرهاى استانى احمدى نژاد با همین هدف انجام مى گیرد و قرار است همه چهار سال ریاست جمهورى او را به یک مبارزه انتخاباتى طولانى براى دور بعدى تبدیل کند (احمدى نژاد گفته است مى خواهد به همه استانها برود و با آهنگ تاکنونى، این سفرها انتخابات قبلى را به انتخابات بعدى وصل خواهد کرد). تم اصلى گردهمایى هاى سازماندهى شده در این سفرها هم چیزى نیست جز حمایت از سیاست هسته اى رئیس جمهور. هر چه بحران هسته اى داغتر باشد و بیشتر طول بکشد، به نفع مبارزه انتخاباتى طولانى احمدى نژاد است. در این سه سالى که به انتخابات بعدى ریاست جمهورى مانده است، انتخابات خبرگان و شوراها و مجلس نیز در راه است و تداوم بحران خارجى در طول این سه سال، در حسابهاى اقتدارگرایان یک عامل مهم پیروزى است.
اما اول ماه مه امسال قاعدتاً باید براى حکومت، یک زنگ خطر باشد. تظاهرات دوشنبه ١١ اردیبهشت، نشان داد حکومت، علیرغم داشتن دستگاه عریض و طویل اطلاعاتى، از آنچه در عمق جامعه ایران مى گذرد، بى خبر است، وگرنه این گونه بى گدار به آب نمى زد و با دست خود، ترتیبى نمى داد که شعارهاى انتقادى در مرکز تهران طنین انداز شود. ایران، آبستن حوادث است. آرامش گورستانى بر ایران حاکم نخواهد شد. شرایط، ناپایدارتر از آنست که حاکمان مى پندارند.
سهراب مبشرى
١۸ اردیبهشت ١٣٨۵