جمهوری اسلامی وارد گرداب جنگ سوریه شده است. در حالی که هر روز اخبار تازه ای از کشته شدن فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران در سوریه در رسانه ها منتشر میشود، جمهوری اسلامی هم چنان مدعی است که حضور سپاه پاسداران در سوریه تنها جنبه مستشاری نظامی دارد. کشته شدن سرتیپ پاسدار حسین همدانی معاون قاسم سلیمانی و عده قابل توجهی از فرمانده سپاه و پاسدار و فیلم های ویدئوئی پخش شده، نشان می دهد که حضور سپاه در سوریه فراتر از مشاوره نظامی است. گفته می شود که تا کنون بیش از ۱۴۰ عضو سپاه در سوریه کشته شدهاند. سپاه به افغان ها و مناطق محروم در سیستان و بلوچستان مراجعه کرده و جوانان بیکار و فقیر را با دادن وعده های مختلف جلب و آن ها را برای گذراندن “دوره آموزش نظامی” و آمادگی برای شرکت در جنگ سوریه به پادگان ها اعزام می کند. سپاه تا کنون هزاران افغانی، پاکستانی و ایرانی را در لشکر فاطمیون آموزش و سازمان داده و راهی جبهه های جنگ سوریه ساخته است. خبرگزاری روسی اسپوتنیک اعزام “هزاران نفر برای شرکت در عملیات زمینی مشترک برای پس گرفتن شهر حلب به سوریه” از جانب جمهوری اسلامی را گزارش کرده است.
سپاه در سوریه نیروهای “شبیحه” و “کمیتههای مردمی” را به صورت نیروی شبه نظامی برمبنای الگوی نیروی بسیج سازماندهی کرده و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، اخیرا گروههائی از شبهنظامیان شیعه عراقی را به سوریه اعزام نموده است. حزب الله لبنان نیز در پاسخ به درخواست جمهوری اسلامی به جنگ داخلی سوریه پانهاده است. علاوه براین شواهد دال بر حضور وسیع سپاه در جنگ سوریه، علاء الدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس رسما آمادگی جمهوری اسلامی برای اعزام نیروی نظامی به سوریه را اعلام کرده و گفته است: “اگر سوریه از ایران خواهان اعزام نیروی نظامی شود، ایران این درخواست را بررسی خواهد کرد”.
دولت اسد فاقد منابع مالی لازم و کافی برای اداره کشور و ادامه جنگ است. در حالی که جنگ نیاز به منابع مالی و اسلحه دارد. رژیم ایران به دولت اسد کمک های تسلیحاتی و مالی کلانی می کند. به گفته نماینده ویژه سازمان ملل در سوریه، جمهوریاسلامی سالانه ۶ میلیارد دلار به عنوان کمک مالی در اختیار دولت بشار اسد می گذارد. مبلغی که به نوشته بلومبرگ در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار بوده است.
در سوریه تنها جمهوری اسلامی نیست که حضور نظامی دارد. در حال حاضر سوریه به کشاکش قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای، به نبرد نظامی جبهه شرق (روسیه، عراق، جمهوری اسلامی و دولت بشار اسد) و جبهه عرب ـ غرب و به تاخت و تاز سربازان و جنگجویان گوناگون تبدیل شده است. این روزها آسمان سوریه از جنگنده ها و موشک های قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای و زمین سوریه با انبار سلاح های مدرن و پیشرفته پر شده است. جمهوری اسلامی وارد چنین گردابی شده، در آن نقش فعالی بازی کرده و با صرف هزینه سنگین، سهم بزرگی را در استمرار رژیم مستبد بشار اسد به عهده گرفته است.
گرایش مسلط کنونی در سیاست گزاری خاورمیانه ای جمهوری اسلامی، سوریه را به عنوان “عمق استراتژیک” خود و اهداف شرکت در جنگ سوریه را اهداف راهبردی انقلاب اسلامی تعریف کرده و این تلقی از حضور در جنگ سوریه را اشاعه می دهد که اگر حمهوری اسلامی در سوریه با امریکا و عربستان درگیر نشود، مجبور خواهد بود در مرزهای ایران وارد جنگ با این کشورها گردد. رژیم ایران که با اسرائیل خصومت عمیقی دارد، سوریه را به عنوان جبهه مقدم در برابر آن و پلی برای ارسال کمک های تسلیخاتی به حزب الله به حساب می آورد.
حضور نظامی در سوریه به سیاست ستیز جمهوری اسلامی با امریکا و اسرائیل میدان وسیعتری داده و کشور ما را وارد گرداب جنگ داخلی سوریه کرده است که سرانجام آن روشن نیست و می تواند پیآمدهای ناگوار برای کشور ما داشته باشد. در حالی که اقتصاد کشور ما با رکود و دولت با کسری بودجه روبرو است و قیمت نفت به شدت پائین آمده و درآمد ارزی به نصف رسیده است، در شرایطی که بیکاری و تورم دو رقمی است و کارگران و زحمتکشان در شرایط فلاکت باری زندگی می کنند، جمهوری اسلامی با دست و دل بازی، دلارهای نفتی را به پای رژیم مستبد بشار اسد می ریزد و ایرانی ها، افغان ها و پاکستانی ها را در جبهه های جنگ قربانی می کند. منافع ملی کشور ما در ستیز با اسرائیل و امریکا، در سیاست توسعه طلبی در منطقه و حمایت از رژیم های مستبد نیست. منفعت ملی ما در برقراری صلح در منطقه است.
زمانی که مردم سوریه علیه رژیم مستبد بشار اسد به حرکت درآمدند، جمهوری اسلامی به جای اعمال فشار به رژیم اسد که تظاهرات مسالمت آمیز مردم را سرکوب نکند، دست به اصلاحات بزند و به خواست دمکراتیک مردم پاسخ مثبت دهد، حرکت مردم سوریه را توطئه خواند و به انتقال تجربه سرکوب جنبش سبز به ارگان های سرکوب آن کشور اقدام کرد. با سرکوب مردم معترض توسط رژیم بشار اسد، برخی کشورهای منطقه با تقویت نیروهای سلفی به جنگ ابعاد وسیعی بخشیدند. آن ها در تداوم و گسترش جنگ نقش برجسته ای داشتند. براثر جنگ بیش از ۴ میلیون شهروند سوریه آواره و تقریباً ٨ میلیون نفر بی خانمان و بیش از ٢۵٠ هزار نفر کشته شده اند.
جبهه جنگ در سوریه و صف بندی های شکل گرفته، درهم تنیده، پیچیده و ناروشن است. این پیچیدگی و درهم تنیدگی تنها دربین نیروهای داخلی مخالف بشار اسد بچشم نمی خورد، بلکه دربین متحدین منطقه ای و بین المللی آن ها هم دیده می شود. در داخل سوریه مخالفین علاوه بر جنگیدن با بشار اسد، در گیر جنگی شدید با یکدیگر هستند. امریکا و متحدین منطقه ای مخالف بشار اسد به سرگردگی عربستان، با نیروهای مورد حمایت یکدیگر در سوریه در حال جنگ هستند. در مقابل جمهوری اسلامی و امریکا که از سیاست های متضاد در منطقه پیروی می کنند، در مبارزه با داعش در یک جبهه قرار دارند. با حضور نظامی روسیه، جنگ در سوریه وارد فاز جدیدی شده است. حضور نظامی روسیه از یکسو به تشدید جنگ و تقویت موقعیت رژیم مستبد بشار اسد منجر شده و از سوی دیگر امکانات بالقوه برای راه حل دیپلماتیک را تقویت کرده است. تقویت واقعی و تحقق امکانات برای راه حل دیپلماتیک، مشروط به ترک رویکرد نظامی در وضع کنونی سوریه است.
آرایش نظامی و سیاسی در سوریه بگونه ای است که هیچ یک از طرفین در چشم انداز نزدیک قادر نیست طرف مقابل را در جبهه های جنگ شکست دهد و بر تمام سوریه مسلط گردد. دولت اسد می تواند در سایه حضور نظامی روسیه، جمهوری اسلامی و حزب الله، برخی شهرهای سوریه مثل حلب را تصرف کند ولی دشوار به نظر می رسد که بتواند داعش، جبهه النصره و ارتش آزاد را با توجه به کمک های عربستان، قطر، ترکیه و کشورهای غربی به آن ها، از خاک سوریه پاک کند. از سوی دیگر با توجه به حمایت روسیه، ایران و حزب الله از بشار اسد، امریکا و متحدین منطقه ای او و نیروهای مخالف داخلی به سادگی قادر نخواهند شد حکومت سوریه را پائین بکشند. به لحاظ نظامی، سوریه در وضعیت بن بست قرار دارد.
جنگ، راه حل بحران سوریه نیست. نخستین گام در نیل به راه حلی برای این بحران، قطع کمک های نظامی از هر جانب به تمام طرف های درگیر جنگ داخلی در سوریه است. جنگ، سوریه را نابود کرده و زمینه را برای شکل گیری و رشد داعش فراهم آورده است. راه حل بحران سوریه، سیاسی است. یعنی گفتگو و مذاکره بین کشورها و نیروهای داخلی درگیر در جنگ سوریه است. علیرغم کیفیت عمل ضعیف سازمان ملل در مواجهه با فاز کنونی بحران سوریه، این سازمان می تواند و باید مجرا، ناظر و داور ابتکارات سیاسی در این باره باشد. برای رسیدن به توافق، نمی توان و نیاید ایران را از روند مذاکرات کنار گذاشت. پیش شرط گذاشتن طرفین، مانع گفتگو و مذاکره است. طبعا این مذاکرات باید ناظر بر پایان دادن به جنگ و استبداد، روی کار آمدن دولت منتخب مردم در انتخابات آزاد و فراهم آوردن لوازم ضرور استقرار دمکراسی در سوریه از یکسو و از سوی دیگر پاک کردن تدریجی سوریه از وجود داعش و القاعده باشد. جریان های بنیادگرا خطر جدی در سوریه هستند اما بشار اسد هم مستبد و جنایتکار است و نمی تواند سوریه را به سوی دمکراسی سوق دهد.
همراه با پیشبرد مذاکرات صلح، لازم است کمکهای انسانی به مردم سوریه ارسال گردد، موج آوارگان سوریه که به مسئله بین المللی و حاد تبدیل شده است، متوقف شود و امکان بازگشت آوارگان به سوریه فراهم آید.
جنگ سوریه بدرجاتی با رقابت و چالش جمهوری اسلامی و عربستان سعودی پیوند خورده است. واقعیت این است که نه عربستان می تواند ایران را از منطقه و شرکت آن در مذاکرات صلح حذف کند و نه جمهوری اسلامی عربستان را. مذاکرات مستقیم دو دولت و تنش زدائی از مناسبات بین آندو، می تواند به پایان دادن جنگ در سوریه کمک کند.
جمهوری اسلامی روزبروز برمیزان حضور نظامی خود در جنگ سوریه می افزاید و بیشتر در آن غرق می شود. پیش برنده این سیاست، مشخصأ ولی فقیه و سپاه پاسداران است. تدوین و پیشبرد سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی با سپاه قدس است و وزارت امورخارجه عملا دنباله رو آن است. لازم است که تدوین سیاست های منطقه ای و پیشبرد آن از سپاه قدس به وزارت امورخارجه منتقل شود، خواست مذاکره مستقیم با امریکا پیرامون بحران سوریه عملی گردد، از گسترش حضور نظامی و اعزام نیرو به سوریه خودداری شود، نگاه سیاسی برای حل بحران سوریه تقویت گردد، دولت اسد برای انجام مذاکره تحت فشار قرار گیرد، تلاش برای عملی کردن مذاکره در راس سیاست های ایران قرار گیرد و خروج از جنگ سوریه، برنامه ریزی و به اجراء گذاشته شود.
سیاست های جمهوری اسلامی در منطقه که بر توسعه طلبی استوار است، به حضور نظامی در سوریه و غرق شدن در باتلاق جنگ انجامیده است. لازم است که سیاست های کلان جمهوری اسلامی در منطقه تغییر پیدا کنند، سیاست های توسعه طلبانه کنار گذاشته شوند، سیاست خارجی و امنیت ملی برحفظ استقلال سیاسی و منافع ملی کشور، تامین توسعه پایدار، تقویت موقعیت اقتصادی و سیاسی کشور در منطقه و جهان، پیوند با اقتصاد جهانی، اجتناب از سیاست دشمن تراشی و خصومت با امریکا و اسرائیل، پیشبرد سیاست تنش زدائی، صلح و همزیستی مسالمت آمیز و برقراری مناسبات مبتنی بر برابر حقوقی و احترام متقابل با دیگر کشورها و دفاع از تمامیت ارضی کشور در برابر تهدیدات خارجی پی ریزی شود.
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۴ آبان ١٣٩۴ (٢۶ اکتبر ٢٠١۵)