پنجشنبه ۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۲

پنجشنبه ۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۲

چپ ستیزی در سطح جهانی و ایران، گفتگو با آرش عزیزی!
آرش عزیزی نویسنده و پژوهشگر تاریخ با اشاره به تغییرات ایجاد شده در صف بندی نیروهای سیاسی در عرصه بین المللی، لزوم ارایه آلترناتیو چپ را مورد تاکید قرار داده...
۸ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اتاق فکر چپ سبز
نویسنده: اتاق فکر چپ سبز
خشونت جنسی در ایران؛ چرخه‌ای که با سکوت ادامه دارد
شهناز قراگزلو: امروز شاید تیتر خبر مربوط به چهره‌ای شناخته‌شده باشد، اما داستان، تکرار هزاران زن ناشناخته است که هیچ رسانه‌ای نامشان را ننوشت. تا وقتی ساختار قدرت، فرهنگ عمومی...
۸ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
با من حرف بزن!
چه تلاطمی در چشمانت موج می‌زند! سکوت، رازی‌ست در میانِ لب‌هایت. هزاران حرفِ نهفته‌ای… در گوشِ ستاره‌ها، نجوایِ تو را می‌شناسم. با صدایِ بلندِ رود، با خروشِ دریا، نفسهای خسته...
۷ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان - ا
نویسنده: رحمان - ا
مارکسیسم و رؤیای رهایی انسان؛ از نقد سرمایه ‌داری تا دموکراتیزاسیون کامل جامعه
محمدرضا شالگونی: نگاهی به تجربه تاریخی نشان می دهد که نخستین گام در مسیر رهایی (طبقه کارگر)، پدید آمدن دولت قانون است: دولتی که در آن فرمانروا مقید به قانون...
۷ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: محمدرضا شالگونی
نویسنده: محمدرضا شالگونی
نگاهی راهبردی به انتخابات پیش‌روی هلند؛ در دفاع از عدالت و همبستگی اجتماعی
مرتضی صادقی: برای ما، شهروندانی با پیشینه‌های مهاجرتی و فرهنگی متنوع، آینده‌ی هلند تنها زمانی امن‌تر و عادلانه‌تر خواهد بود که سیاست‌های مبتنی بر برابری، احترام و گفت‌وگو بر سیاست‌های...
۷ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مرتضی صادقی
نویسنده: مرتضی صادقی
گسترش کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در نود و دومین هفته
کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»: از سه‌شنبه گذشته تا کنون ۵۹ اعدام شامل ۲ زن، ثبت شده است. این موج اعدام‌ها با صدور و تأیید احکام جدید علیه زندانیان سیاسی،...
۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"
نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"
سقوط چشم‌گیر دستمزد کارگران در کمتر از ده سال!
«هر دولتی که روی کار آمده، سیاست‌های ضدکارگری دولت قبل را تکمیل کرده و هر بار به رکوردهای جدیدی دست یافته‌اند!» این فعال کارگری با تاکید بر این واقعیت می‌افزاید: رکورد...
۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نسرین هزاره مقدم
نویسنده: نسرین هزاره مقدم

جنگ و گلهای یاس مادر (۷)

داستان جنگ پیش از آنکە تعریف شدنی باشد، شنیدنی ست! داستان جنگ را آنانی بازگو می کنند کە آن را ندیدەاند. و یا دیدەاند و در آن نزیستەاند. و من گاهی بە سربازانی کە از جبهەها بر می گردند و بە خانەهایشان می روند، حسودیم می شود. جنگ حتی برای سربازان هم تمام می شود، اما برای شهری کە در آن گرفتار آمدەاست، هرگز. و نیز نە برای من، و نە پدر و نە مادرم.

بعضی روزها دنیا آرام است. انگار همە خواب می روند. انگار جبهە مثل شهر و مثل محلە ما می شود. سنگرها خالی و بدون هیچ همسایەای. اما آنجا خالی نیست. یعنی نمی شود خالی باشد. آدمها همیشە آنجا هستند. تنها اینکە بعضی روزها خستە می شوند، یا اینکە تمرکز فرماندهان در طول جبهە در جاهای دیگر متمرکز می شود. و چنین روزهائی خوبند. طبیعت و شهر بدنشان را کش و قوس می دهند، و خستگی در می کنند. و آدمها بهتر می بینند. ناگهان گذشتە تمام قد زندە می شود، و انسان یادش می آید کە آن زمان چگونە بود. هر چند چیزی در هوا هست کە بە هیچ وجە نمی گذارد عین گذشتە شود.

در چنین روزهائی اما رادیوها آرام نمی گیرند. برای آنها جنگ همیشە ادامە دارد. و من چقدر دوست دارم کە پدر بە گاە آرامشهای اتفاقی، او هم رادیو را خاموش کند و سعی کند بە سکوت و آرامش دنیا گوش فرا دهد. و عجبا اینکە در چنین اوقاتی پدر دیوانەوارتر از همیشە بە دنبال کانالهای رادیوئی دیگری می گردد. رادیوهائی کە سکوت جبهەها را نمی پذیرند، و هنوز داستانها برای گفتن دارند. پارازیتها مغز آدم را می خورند، اما او ول نمی کند. پدر همیشە دنبال اخبار مهیج است. درست مثل کسی کە دیوانە دیدن فیلمهای اکشن است. او بە چنین اخباری عادت کردەاست، و من پیش خودم می گویم کە اگر جنگ تمام شد زندگی برای پدر چقدر کسل کنندە و یکنواخت می شود. و من جائی در کتابها خواندەام کە آدمها در دیگر کشورها، با گذشت سالها دلشان برای دوران جنگ تنگ شدەاست! فیلسوف محل ما معتقد است کە علتش قبل از هر چیز زمان است. او می گوید آدمها هر جوری کە زمان را بگذرانند اما دلشان برای گذشتەاشان تنگ می شود، زیرا کە گذشتە همان زندگیست و زندگی همان زمان است. و من سعی می کنم آدمها را درک کنم. و راست راستکی نمی شود آدمها را بدون حوادث زندگی شان فهمید. آنان آنی اند کە زندگی شکل می دهد، و زندگی سلسلە حوادثی است کە انسان تنها بە پیشوازشان می رود. و هێج چیز از جنگ حادثەتر نیست!

و من دلم برای همکلاسی ها و دوستان هم محلەام تنگ می شود. آرزو می کنم روزی دوبارە آنها را ببینم. بعضی شبها دست بە قلم می برم و برایشان نامە می نویسم. و بعد نامەها را در کارتون کتابها می گذارم. نامەها ابتدا بسیار شبیە هم اند، درست مانند نامەهای قدیمی کە برای هم می نوشتیم: “دوست گرامی اگر از احوال ما می پرسی…،…” اما کم کم متفاوت می شوند. شاید علت آن این باشد کە این نامەها قرار نیست هیچوقت به دست کسی برسند. نامەهای بی نام و نشان کە تنها علت وجودشان جنگ است و تنهائی. و روزی از پدر می خواهم هنگامیکە می رود تا آذوقە بگیرد، چند تایی از آنها را پست کند. پدر با تعجب نگاهم می کند، نامەها را می گیرد و می رود. و نە من می پرسم کە نامەها را راست راستکی پست کردەاست و نە خودش چیزی می گوید. و مهم نیست. مهم این است کە من رفقایم را فراموش نکردەام. و جائی در درونم ندائی می آید کە آنان بە یاد من اند. و آدمها بە خاطراتشان زندەاند. و مادر شبی می گوید این روزها هم بالاخرە تمام می شوند. و لبخندی، گوشە لبان عزیزش را کش می دهد.

شبی از کوچە صدای ماشین می آید. کسی بر در می کوبد. همە با هم در را باز می کنیم. یک نظامی است همراە دو فرد مسلح دیگر. نظامی یک افسر است. با ریشی دراز و کاسکتی کە سر طاسش را پوشاندەاست. پدر تعارفشان می کند. اما آنها ترجیح می دهند همان بیرون، آن طرف در باشند. و افسر از ضرورت ترک شهر توسط ما می گوید، اینکە اینجا دیگر جائی برای زندگی نیست و بهتر است ما هم مانند همە مردم دیگر شهر برویم. و پدر قبول نمی کند. دلیل می آورد کە همە مردم شهر هم نرفتەاند و تازە کجا هم برود. و افسر می گوید کە خطر تنها ناشی از دشمن نیست، بلکە جائیکە دیگر نیروی انتظامی نیست و همە نگاهها بە آن طرف مرز است، ماندن در یک شهر سوت و کور کار عاقلانەای نیست. پدر تشکر می کند و در را می بندد. و افسر هنگامیکە می رود من احساس می کنم خوشحال است. او تە دلش از ماندن ما در شهر خوشحال است. پدر پیش خودش چند فحش رکیک حوالە دنیا و آخرت می کند، و بعد بلافاصلە دو نخ دیگر سیگار دود می کند.

و زمانی کە همکلاسی هایم برگردند من داستانهای بسیاری دارم کە برایشان نقل کنم. و سعی می کنم چنین روزهائی را کە قرار است در آیندە بیایند پیش خودم تجسم کنم. و بی گمان من آن روزها فرد بسیار مغروری خواهم بود. درست مانند همە انسانهای جنگ دیدە و جنگ زدە. و از اینکە از آنها با تجربەتر خواهم بود، بر خود می بالم. اما این احساس خیلی زود بدل بە یاس می شود. راستی من چی دارم تا برایشان تعریف کنم؟

و داستان جنگ پیش از آنکە تعریف شدنی باشد، شنیدنی ست! داستان جنگ را آنانی بازگو می کنند کە آن را ندیدەاند. و یا دیدەاند و در آن نزیستەاند. و من گاهی بە سربازانی کە از جبهەها بر می گردند و بە خانەهایشان می روند، حسودیم می شود. جنگ حتی برای سربازان هم تمام می شود، اما برای شهری کە در آن گرفتار آمدەاست، هرگز. و نیز نە برای من، و نە پدر و نە مادرم.

و شبی دوبارە از کوچە صدای ماشین می آید و باز کسی بر در می زند. همە با هم در را دوبارە باز می کنیم. و این بار یکی از اقوام مادر است. آە، دایی ام است. او دیوانەوار ما را در آغوش می گیرد، می بوسد و بدون اینکە بپرسد دست بە جمع کردن وسائلی چند می زند و می گوید کە وقت تنگ است و باید هر چە زودتر از اینجا برویم. از دور صدای توپ می آید. مادر بە پدر نگاهی می اندازد. بعد گفتگوئی نە چندان خوشایند شروع می شود. و تلاش دایی بی ثمر است. خانە بزرگ او در یک شهر دیگر، نمی تواند پدر را متقاعد بە رفتن کند. دایی مثل پدر چند تا سیگار پشت سر هم دود می کند، و آخر امر آذوقەای را کە بە همراە خود دارد، پشت در می گذارد! و نصف شب راە می افتد. چراغ قرمز ماشینش کە در سر کوچە بە علت ترمز زدن روشن می شود، برای آخرین بار نور قرمز درخشان خود را بر کوچە و سیاهی شب می تاباند. و گم می شود.

و من جائی خواندەام و یا شنیدەام کە نور قرمز را می توان در سیاهی شب از فاصلە زیاد هم دید. جنگ کسی را محتاط نمی کند.

ادامە دارد…

 

تاریخ انتشار : ۲۵ فروردین, ۱۴۰۱ ۸:۴۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

هیچ انقلابی از تلویزیون پخش نخواهد شد!

گودرز اقتداری: اکنون رییس جمهور ترامپ با حمایت اخلاقی که کمیته نروژی صلح نوبل به رهبر جدید اپوزیسیون ونزوئلا هدیه کرد، نیروی دریایی ایالات متحده را به دریای کارائیب گسیل داشته و حلقه محاصره نظامی حول تنها کشور نفت‌خیز منطقه را تنگ کرده است. در جهان یک قطبی قاره آمریکا نیروهای نظامی ایالات متحده بدنبال پا پس کشیدن اتحاد جماهیر شوروی از کوبا در ۱۹۶۳ هفت دهه است که رقیبی ندارند.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چپ ستیزی در سطح جهانی و ایران، گفتگو با آرش عزیزی!

خشونت جنسی در ایران؛ چرخه‌ای که با سکوت ادامه دارد

با من حرف بزن!

مارکسیسم و رؤیای رهایی انسان؛ از نقد سرمایه ‌داری تا دموکراتیزاسیون کامل جامعه

نگاهی راهبردی به انتخابات پیش‌روی هلند؛ در دفاع از عدالت و همبستگی اجتماعی

گسترش کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در نود و دومین هفته