چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۲:۴۹

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۲:۴۹

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
تحلیل مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران...
در این مقاله، میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال‌های 1400 و 1403 را مقایسه کرده و همچنین به تحلیل اختلاف بین نتایج نظرسنجی‌ها و نتایج واقعی انتخابات...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: م. آذری
نویسنده: م. آذری
رای نمی دهیم اما اجازه نخواهیم داد در اعلام نتیجه نهایی به پزشکیان اجحاف شود! 
نتیجه جمعه آینده می تواند این جنبش سیاسی مردمی را از متانت و آرامش در آورده و به خیابان بکشد. کافی است که به مانند سال ۸۸ به مردم ثابت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سعید مقیسه ای
نویسنده: سعید مقیسه ای

جنگ و گلهای یاس مادر (۳۲)

ادم هست در رفتار و کردار سعید چیزی بود کە اطمینان می داد. سنگین و افتادە و آرام بود. انگار برای هیچ چیزی هیچ عجلەای نداشت. انگار قرار بود دنیا همانی باشد کە بود و اصلا هیچ ضرورتی وجود نداشت کە چیز خاصی اتفاق بیافتد. و همین موقربودنش باعث نفوذ شخصیتی اش می شد. و درست در سالهائی کە پسران بالغ می شوند و هر کدام در پی اثبات و تثبیت شخصیتی خود بە کارهای عجیب و غریبی دست می زنند، و دعوا و خشونت در یک سری بە پدیدەای عادی تبدیل می شود، او از همە اینها بدور بود. مگر کسی هم بود کە بخود جرات بدهد و با او بنوعی برخورد کند!

و بالاخرە روزی تصمیم می گیرم کە بە همان محلە بروم، و بە دوستی قدیمی کە دیدەبودم سری بزنم. و راستی اسمش چی بود؟ و یادم می آید آن روزی هم کە بە اتفاق ملاقاتش کردەبودم بە اسمش فکر نکردەبودم! و اصلا در جریان صحبت کردن کوتاهمان هیچکدام از ما اسم دیگری را نبردەبود! آە، چە مسخرە! بە نظر می رسد اصلا برایم مهم نبودە، و یا اینکە در خیال چیز دیگری بودەام. و در راە خانە هم باز بە آن نیاندیشیدەبودم. لبخند می زنم. بە خودم می گویم “عجب دنیائی شدە!” و پیش خودم آن را بە حساب روزهای جنگ می اندازم. و سعی می کنم نامش را بە یاد بیاورم. سرانجام بعد از کلنجار رفتن زیاد با خودم و آوردن چندین نام مشابە، یکدفعە نامش بر زبانم می آید. و واقعا احساس می کنم کە اول زبانم نام او را بە یاد آورد، و نە مغزم. و گاهی وقتها چنین است. مغز آدم را، اعضای بدنش کمک می کنند. انگار نشانەهای دنیا تنها در مغز باقی نمی مانند، و جائی بر روی بدن و درون ارگانها هم باقی می مانند. آرە نامش سعید بود. سعید! و چە اسم با مسمائی! من همیشە احساسم این بودە کە بعضی نامها آدمها را شاخصتر از دیگران می کنند، و سعید هم از جملە همین نامها بود.

و در طول راە تلاش می کنم خاطراتی از او را بە یاد بیاورم. یادم هست کە در سوم راهنمائی با هم در یک کلاس بودیم. و بعد از اینکە بە دبیرستان رفتیم، راهمان جدا شد. من علوم تجربی خواندم و او فکر کنم وارد بخش علوم انسانی شد. یادم می آید کە می گفتند زیرکترین آدمها وارد رشتە ریاضی ـ فیزیک می شوند، آنهائی کە در مرحلە دوم قرار می گیرند وارد علوم تجربی، سومی ها وارد رشتە علوم انسانی و سرانجام گرو چهارم وارد هنرستان می شوند! و این تقسیم بندی بنوعی درست هم بود. آنانی کە از همە بیشتر اهل درس خواندن بودند، وارد ریاضی ـ فیزیک و علوم تجربی می شدند. اما فکر کنم همەاش هم این نبود. رشتە ریاضی فیزیک و تجربی بە شغلهائی مانند مهندسی و دکتری ختم می شدند کە شغلهائی پردرآمد و دارای موقعیت اجتماعی بودند. ما در زمانەای زندگی می کردیم کە همە دوست داشتند دکتر و مهندس بشوند. و این یکی از مختصات دنیائی بود کە بە جنگ هم ختم می شد. و البتە زیاد مطمئن نیستم کە میان اینها رابطە عمیقی وجود داشت یا نە، اما فکر کنم مهندسی برای راەسازی، کە از ضروریات جنگ بود، مناسب بود و دکتری هم برای مداوای زخمی ها. و کمتر کسی می رفت اقتصاد و جامعەشناسی و سیاست بخواند شاید بە این دلیل کە کسی برایش مهم نبود کە جنگ می شود یا نە.

و من علوم تجربی خواندەبودم تنها بە این دلیل سادە کە تحت تاثیر دیگران می خواستم دکتر بشوم. بدون اینکە بە علاقە واقعی خودم فکر کردەباشم، وارد علوم تجربی شدەبودم و با اینکە احساس تعلق آنچنانی بە آن نمی کردم ولی تقریبا بە راحتی امتحاناتش را کە مشکل هم بودند از سر گذراندم. و شاید اگر جنگ نمی شد، می توانستم دیپلم هم بگیرم و وارد دانشگاە بشوم. کسی چە می داند! آرە سعید علوم انسانی خواندەبود. او با اینکە از من بزرگتر بود، اما در همان مرتبە کلاسی بود کە من بودم و اگر اشتباەنکنم علت آن هم مریضی پدرش بود کە خانە نشینش کرد و سعید ناچارا می بایست مسئولیت خانوادە پدری را بە عهدە بگیرد. و موقعیکە بعد از دو سال بە مدرسە بازگشت، ما در کلاس سوم راهنمائی همدیگر را دیدیم. اتفاقی بر روی یک نیمکت نشستیم و از همان ابتداء خیلی آسان دوست شدیم. و یک سال دوستی خیلی سریع گذشت. و با رفتن بە مدارس جدید کە با هم خیلی فاصلە داشتند، ما هم کم کم ازهمە فاصلە گرفتیم و دیگر هیچ وقت مانند سابق نشد.

یادم هست در رفتار و کردار سعید چیزی بود کە اطمینان می داد. سنگین و افتادە و آرام بود. انگار برای هیچ چیزی هیچ عجلەای نداشت. انگار قرار بود دنیا همانی باشد کە بود و اصلا هیچ ضرورتی وجود نداشت کە چیز خاصی اتفاق بیافتد. و همین موقربودنش باعث نفوذ شخصیتی اش می شد. و درست در سالهائی کە پسران بالغ می شوند و هر کدام در پی اثبات و تثبیت شخصیتی خود بە کارهای عجیب و غریبی دست می زنند، و دعوا و خشونت در یک سری بە پدیدەای عادی تبدیل می شود، او از همە اینها بدور بود. مگر کسی هم بود کە بخود جرات بدهد و با او بنوعی برخورد کند!… ابدا! و وجود او در کنار من یک هالە امنیتی هم بە من بخشیدەبود، اگرچە من هم خودم زیاد آدم دست و پا چلفتی نبودم. اما حضور او بە من استحکام بیشتری می بخشید و بتدریج توانست در من یک نوع اقتدار روحی درست کند. اقتداری کە سالهای بعد بویژە در جریان جنگ بە کمکم آمد، و توانستم با توانائی بیشتری آن روزها را بگذرانم.

و هنگامیکە بە محلە می رسم یادم می آید کە نشانی منزلش را هم نپرسیدەبودم! و او هم علیرغم اینکە تعارف کردەبود، اما چیزی در این مورد نگفتەبود! و باز خندەام می گیرد. عجب وضعی! و از همان ابتداء اولین اشتراک احساسی و درونی خودم را با او می فهمم: جنگ هر دوی ما را با خود بردەبود! و من از این مطمئنم. آخر نە او چیزی از نشانی خانەاشان گفتەبود و نە من هم پرسیدەبودم. اما اطمینان دارم کە در چنین محلەای پیداکردن یک آدرس کار سختی نیست. بویژە اینکە اسم فرد مورد نظر را بلد باشی،… خود محلە هم چنان بزرگ نباشد و سعید هم سالهای سال در همان جا زندگی کردەباشد. و تصویر دورشدن او در آن روز در خیابان خاکی در ذهنم دوبارە زندە می شود. بە نظر می رسید کە می خواست خیابان را تا آخر آن برود. پس خانەاش جائی آن تە بود. درست میان تپەهای ماهور با خانەهای نسبتا دور از هم.

و یادم می آید سعید هیچوقت زیاد صحبت نمی کرد. با چشمان نافذ کوچکش بە دنیا می نگریست و انگار تلاش می کرد چیزی را در آن بیابد کە دیگران نمی دیدند. و من مطمئنم کە علت همە اینها مشکلات خانوادگی اش بودند. سعید فقیر بود و بر خلاف دیگران فقر خود را نە فقط با پوست و تن خود کە با فکرش هم احساس می کرد. و من هیچ وقت جرات نکردم در این مورد با او صحبت کنم. و اگرچە من هم از این لحاظ با او فاصلە زیادی نداشتم، اما بهرحال وضعیت ما بە نسبت بهتر بود. و من خواهر و برادری نداشتم و در صورتیکە سعید دو خواهر و دو برادر دیگر داشت.
بە خیابان خاکی رسیدم. آسمان صاف بود و چند تکە ابر تابستانی در دوردستها می خرامیدند. از دور صدای خروس و انگار بهم خوردن چیزهائی می آمد. و آنجا در آن محلە، بر خلاف باقی شهر، زندگی جریان داشت. و این احساس خوبی در من بوجود آورد. در دل بە سعید حسودیم شد. او در تمامی این مدت مانند من احساس تنهائی و سکوت نکردەبود.

تاریخ انتشار : ۱ آبان, ۱۴۰۱ ۹:۰۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟

تحلیل مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران…