دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۴:۵۲

دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۴:۵۲

مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول
کیوان مهتدی: وبر و ریتل در یک یادداشت درباره اصطلاح «مسایل بدخیم» ادعا می‌کنند که تصور همگونی بیش از پیشِ اجتماعی که در ذهنیت آمریکای دهه‌ی 1950 تثبیت شده بود...
۲۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی
سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند
بحث در مورد مالیات بر ثروت در طول مبارزات انتخاباتی جنجال برانگیز شد: برخی از چپ‌ها می‌خواهند آن را برای ثروتمندان افزایش دهند، در حالی که راست‌ها می‌خواهند آن را...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی
در این نشست، دکتر نیکفر به بررسی چشم‌اندازهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» و جایگاه آن در آینده جامعه ایرانی خواهد پرداخت. محمدرضا نیکفر از شناخته‌شده‌ترین پژوهشگران فلسفه در ایران معاصر...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!
امید اقدمی: روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» خشونت‌پرهیز بود؛ چه در جنس مطالبات، چه در نیروهای پیشران و چه در شعارهای اصلی آن. هرچند در لحظات مشخصی برخی نیروهای سیاسی...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امید اقدمی
نویسنده: امید اقدمی
فانوس؛
با یاد و خاطره تابناک رفقای جانباخته شهریور ۶۷ که در حافظه تاریخ خونبار جنبش چپ هماره ماناست.
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
با افزایش میزان بدهی ها: آژانس رتبه‌بندی فیچ, رتبه اعتباری فرانسه را کاهش داد
این خبر بدی برای نخست وزیر جدید فرانسه، لکورنو، است: آژانس رتبه‌بندی فیچ رتبه اعتباری این کشور را کاهش داده است. این احتمالاً هزینه تأمین مالی مجدد بدهی ملی را...
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
اسرائیل؛ مأمور «کارِ کثیف» غرب یا قدرتی مستقل؟ چرا هیچ‌کس جلودار آن نیست؟
اسرائیل به‌عنوان پیمانکار امنیتی و عملیاتی غرب، مأمور تحقق اهداف استراتژیک و اقتصادی آن در منطقه است؛ در حالی‌که خود غرب به دلیل محدودیت‌های اخلاقی، حقوقی و سیاسی، قادر به...
۲۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی

جنگ و گلهای یاس مادر (۴۶)

من گاهی وقتها بە خرابەهای مساجد سری می زدم، و از بیرون بە آنها خیرە می شدم. بە خودم می گفتم کە آیا خدا هنوز آنجاست؟ و تە دلم چیزی می گفت کە خدا نمی تواند آنجا باشد. فیلسوف محلە ما می گفت کە خدا می تواند همە جا حضور داشتەباشد بە شرطی کە آدمها بخواهند! و ناگهان خدا را دیدم. و او چیزی بود چونان موجودی سیال و بی رنگ کە همە خرابەها را بە هم پیوند می داد. موجودی کە بدون هیچ گونە صدائی آرام و مواج می خرامید، و وجود نحیف و تنهای مرا در کوچە بە خود فرا می خواند.

شهر ما پر از مسجد بود. و شهری چنین کوچک با تعداد زیادی از مساجد، واقعا کە از عجایب روزگار بود. مذهبیها، آن را نشانە خوبی از سطح بالای اعتقاد مردم بە دینی می دانستند کە آخرین دین ارسالی خدا بە زمین محسوب می شد. و البتە در همین مجموعە، بودند کسانی کە آن را زیاد مناسب نمی دیدند زیرا کە شمارە را معیار اعتقاد نمی دانستند. و در طرف مقابل، وجود این همە مسجد هم فاجعەی قلمداد می شد کە گریبان مردم شهر را گرفتەبود. آنان معتقد بودند کە بە جای این همە مسجد می بایستی مدرسە، بیمارستان و مراکز خدماتی کە شهر بە شدت بە آنها نیاز داشت، ساختە می شد.

و سعید هم از همین دستە آخر بود. و واقعیت هم همین بود. شهر تنها یک بیمارستان داشت با امکانات محدود، و نیز یک درمانگاە. مردم برای آزمایش خون، معاینە چشم و بسیاری بیماری ها و معالجات دیگر ناچار بە سفر بە شهرهای بزرگ کشور بودند. و در شهری کە بیشتر مردم با زبان رسمی مملکت مشکل داشتند، و در واقع از تحصیلات کافی بهرەمند نبودند، و تازە بسیاری هم بی سواد بودند، سفر در واقع کار آسانی نبود. سفر، بە کاروانی از اشتر و اسبان می ماند کە در ایام قدیم بە منظور زیارت راهی کعبە بودند،… طولانی و پر از مشقت،… اما همزمان بە امید بزرگ بهبود.و شاید، بودن این همە مسجد بە علت فقدان مراکز و اماکن خدماتی و تفریحی در شهر بود.

و من یکبار از سعید پرسیدم کە مردم واقعا می توانستند تراکتها و نشریاتی را کە پخش می شدند، بخوانند و بفهمند! و جواب سعید این بود کە سرانجام می فهمند، زیرا باسوادان برای بیسوادان تعریف خواهندکرد. او بشدت معتقد بود مسائل سیاسی در این کشور بیش از آنکە ربطی بە عقل آدمها داشتەباشد بە احساس آنها ربط دارد و برای همین سرانجام پیام خواهدرسید! او می گفت تنها مسئلە مهم این است کە مردم بفهمند کە کسانی هستند مخالف اند، و تسلیم شرایط موجود نشدەاند.

و موقع اذان، مساجد همە با هم بە صدا درمی آمدند، بەجز مسجد جامع شهر کە اذان گویش بعلت صدای بسیار خوبش کمی قبل و یا بعد از دیگران شروع می کرد! و شهر با وجود این همە بلندگو، بە ارکستر مغشوشی از نواهای ناهماهنگ تبدیل می شد کە بشدت از بلندگوها بە گوش می رسید. و اذان عصر، غم انگیزترین اذان شهر بود. من بارها در سکوت گرم حیاط و یا اتاق تابستان خانەامان نشستەبودم و بە نوای حزن انگیز آنها گوش فرادادەبودم. نواهائی همراە با صدای وزوز مگسهائی کە در فصای تهی اتاق، و یا بر روی شیشەهای داغ دیوانەوار در گردش بودند. و صدای نمازخواندن مادر کە انگار در ابدیتی تهی از هرگونە معنای گم می شد. و “من”ی کە بشدت از زمان و مکان می برید، و در خلائی بی رنگ تا اوج بودن غمگین می شد.

و جنگ کل این منظرە را با خود برد. مساجد، اگرچە ویرانە، ماندند؛… اما نە اذان گوئی باقی ماند و نە ترکیب غم انگیز عصرهای تابستانی با نوای بی نظم بلندگوها. و من گاهی اوقات دلتنگ آن روزها می شدم. و آیا زندگی آمیزەای از خاطرات مبهمی نیست کە با یادش (یادشان) اکنون را لعنت می گوئیم؟سعید از غیبت مسجد خوشحال است، و پیش من نمی تواند شادی خود را از این غیبت پنهان کند. می گوید “دیدی کە مسجد هم نتوانست از خشم خدا جلوگیری کنە، دیدی چگونە خانە خدا خود قربانی ارادە خدا شد؟” اما من بە یاد نمازهای مادرم می افتادم، و احساس می کردم کە سعید اشتباە می کند.

و البتە هیچگاە از این احساس خودم چیزی بە زبان نیاوردم. و شاید سادگی و سادەبودن بخشی از خوی و خصلت یک مبارز بود! و سعید این را داشت. و البتە من هم،… و بی گمان بە مراتب بسیار بیشتر. و ناگهان دریافتم کە آدمها، همە مدعیان دنیای سیاست، در هر مقام و منصبی بسیار سادەاند. و آنانی در واقع سادە نیستند کە بلداند روزانە زندگی کنند. دریافتی ناخوشایند کە بە هیچ وجە نپسندیدم، اما انگار عقلم بدور از ارادە من بە آن رسیدەبود. و شاید دنیا جنگ بزرگ میان آدمهای سادە بود. من سربازان و جنگ را از نزدیک دیدەبودم و شاید علت همین بود.

من گاهی وقتها بە خرابەهای مساجد سری می زدم، و از بیرون بە آنها خیرە می شدم. بە خودم می گفتم کە آیا خدا هنوز آنجاست؟ و تە دلم چیزی می گفت کە خدا نمی تواند آنجا باشد. فیلسوف محلە ما می گفت کە خدا می تواند همە جا حضور داشتەباشد بە شرطی کە آدمها بخواهند! و ناگهان خدا را دیدم. و او چیزی بود چونان موجودی سیال و بی رنگ کە همە خرابەها را بە هم پیوند می داد. موجودی کە بدون هیچ گونە صدائی آرام و مواج می خرامید، و وجود نحیف و تنهای مرا در کوچە بە خود فرا می خواند.

من شروع بە فرار کردم. چونان باد از کوچەهائی چند گذشتم، و خودم را بە پشت منزلمان رساندم. تنم سراپا در عرق نشستەبود. نفسم تنگ آمدەبود. دستانم را خمیدە بر زانوانم تکیەدادم تا نفسی تازە کنم. اما باز ترس مرا رها نکردەبود،… همان جا بود. انگار خدا در پشت سرم بە من می نگریست. با وحشت زیاد در آن غروب جنگزدە بە پشت سرم نگاە کردم. و چیزی جز خرابەهای شهر در ویرانی خود چیزی نیافتم. و شاید خدا آن چیزیست کە هر لحظە هست، و ما می بینیم.

و سالها شهر ما با آوای مساجد بیگانە شد. و این رادیوی پدر بود کە بە خانە ما اعلام می کرد کە کی وقت نماز است، و کی نیست. و سعید مطمئن بود کە بعد از جنگ آنچە زودتر از هر چیز دیگر در این شهر بازسازی می شوند، همین مساجداند. و من گاهی وقتها فکر می کردم کە سعید بیش از اندازە در مقایسە با خوش بینی ای کە نسبت بە آیندە داشت، بدبین هم بود. بە خودم می گفتم مگر می شود قبل از خانەها و منازل مردم، چنین جاهائی بازسازی شوند؟
 

و یک هفتە بعد، هنگامیکە در رختخواب بودم، فکر کنم حوالی ساعت یک نصف شب بود، بە این نتیجە رسیدم کە آن چیزی کە آن روز در مسجد دیدەبودم خدا نبود، بلکە تصور واهی بود کە بە ناگاە در من در رابطە با او شکل گرفتەبود. و من در آن نصف شب یکی از شبهای بشدت تاریک سالهای جنگ بە این نتیجە رسیدم کە خدا با اینکە خود بانی جنگ است، اما در منطقە جنگزدە حضور ندارد و زودتر از همە آن جا را ترک می کند. و باز بە نتیجە دیگری هم رسیدم: اینکە دعاها و نمازهای مادر بی فایدە بودند، و او در واقع داشت تنها با خودش نجوا می کرد. مادری کە خود بە خدای خود تبدیل شدەبود.انگار جنگ همان نقطە و یا مکان دوبارە صفرشدەای بود کە انسانها دوبارە می بایست در آنجا از اعداد شروع می کردند. بە سعید می گویم مهم نیست اول منازل را بازسازی می کنند یا مساجد را، مهم این است کە جنگ هر چە زودتر پایان یابد!

ادامه دارد…

تاریخ انتشار : ۵ بهمن, ۱۴۰۱ ۹:۲۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تجاوز اسراییل به خاک قطر، جلوه‌ای دیگر از جنگ‌طلبی، توافق‌ستیری و تروریسم دولتی

حمله‌های مکرر اسراییل به کشورهای منطقه، امنیت و ثبات منطقه و جهان را به‌شدت تهدید کرده و نه تنها نقض آشکار منشور سازمان ملل و اصل حاکمیت ملی کشورهاست، بلکه نشأت گرفته از سیاست راهبردی این حکومت برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» است.

ادامه »

بنای تجارت و سود و ثروت بر خون و استخوان و جان و هستی فلسطینیان

از گرسنگی دادن عمدی گرفته تا آوارگی اجباری و بمباران سیستماتیک، همه نشان می‌دهند که «امنیت اسرائیل» بهانه‌ای است برای پاک‌سازی قومی و جایگزینی جمعیت. انطباق سیاست نظامی اسرائیل با منطق اقتصادی آمریکا چهرۀ خود را در نسل‌کشی در غزه به‌مثابه هم‌راستایی سیاست و تجارت به خوبی نشان می‌دهد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول

سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند

آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی

از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!

با افزایش میزان بدهی ها: آژانس رتبه‌بندی فیچ, رتبه اعتباری فرانسه را کاهش داد