چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۲

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۲

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
تحلیل مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران...
در این مقاله، میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال‌های 1400 و 1403 را مقایسه کرده و همچنین به تحلیل اختلاف بین نتایج نظرسنجی‌ها و نتایج واقعی انتخابات...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: م. آذری
نویسنده: م. آذری
رای نمی دهیم اما اجازه نخواهیم داد در اعلام نتیجه نهایی به پزشکیان اجحاف شود! 
نتیجه جمعه آینده می تواند این جنبش سیاسی مردمی را از متانت و آرامش در آورده و به خیابان بکشد. کافی است که به مانند سال ۸۸ به مردم ثابت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سعید مقیسه ای
نویسنده: سعید مقیسه ای

جنگ و گلهای یاس مادر (۴۷)

و سعید شبی خیالی بە سرش می زند. می گوید اگر می شد بە پای کبوتران یک کیسە پر از اعلامیە چسباند، و بعد در آسمان رهایشان کرد تا آنرا بر فراز شهرها و روستاها پخش کنند، چە عالی می شد! و سعید اینچنین خیالاتی می شود! چپ چپ بە او نگاە می کنم، و او ناگهان می خندد. آنقدر کە دارد رودەبر می شود. با دست بر زانوانش می زند، و می گوید دیوانگی هم خوب چیزیست!

کبوترهای خانە ما هستند، چونکە باید باشند! منظورم این است کە نە پدر کفترباز است و نە من. ما آنها را داریم تنها برای اینکە خانە ما باید کبوتر داشتەباشد. چرا؟ شاید بە این دلیل کە روزگاری کبوتری در خانە یکی از اجداد من لانە کردەاست، و بە احتمال زیاد یکی از همان اجداد من برای آنها از سر مهر دانە ریختەاست،… بدون هیچگونە چشمداشتی.

اما چند کوچە پایین تر کفتربازی بود کە کبوترهایش را داشت، تنها برای اینکە با آنها بازی کند. یا شاید بە این دلیل مرد تنهائی بود،… منظورم در اعماق وجود خودش است. و یا برای اینکە با آنها پول در می آورد. شاید هم بە این علت نگاە و بویشان را دوست داشت. کسی نمی داند. اما تقریبا هر روز عصر آنها را بە پرواز در می آورد، و ساعتها روی بام بلندشان می نشست و چرخ زدن آنها را در اعماق آسمان نگاە می کرد. و کبوترها کە از پرواز برمی گردند چقدر سنگین و خستە نفس می کشند. با دهان باز، لەلە کنان و سینەهای ماسیدە و بی قرار کە مدام بالا و پایین می شوند. و با چشمان دریدە و هوشیار. انگار آن بالاها چیزهائی دیدەاند کە نباید ببینند، و یا چیزهائی کە هر موجودی در جهان قادر بە دیدن آنها نیست، تنها بە این دلیل سادە کە قادر بە پرواز نیستند. و چە حقیقت تلخی. دو بال، چقدر می تواند جهان ما را تغییر دهد!

و من گاهی وقتها فکر می کنم او کبوترها را دوست داشت، تنها بە این خاطر کە تنها امکان سفر او بە خارج از خانە و شهرش بودند! او تنها با آنها بود کە امکان سفر داشت. کسی کە با آن سن نسبتا زیادش هیچ وقت بە هیچ شهر دیگری پا نگذاشتەبود،  قادر بود از پشت بام خانەاش در چشمان کبوترهایش انعکاس سرزمینهائی را ببیند کە هیچ کس دیگر شاید بە عمرش در شهر ما ندیدەبود. شهرها و سرزمینهای آن طرف مرز، جائی کە هواپیماها از آنجا می آمدند و خواب همین کبوتران مهربان و آینەگون را آشفتە می کردند.

و همسایە کفترباز ما هم گم شد. با کبوترهایش. و من مطمئنم او در یکی از همین روستاهای اطراف شهر است. حتی جنگ منجر بە سفر او بە هیچ دیاری نشدەاست. و شاید هیچ کفتربازی را ضرورت سفری نیست. و کبوترها معمولا بە منزل اول خود باز می گردند. و من بعضی از آنها را بر روی ویرانەهای خانەاشان دیدەبودم. با چشمان نگران و بالهای وحشت زدە. و در تعجبم چگونە ویرانەها را باز می شناختند. مگر چە مشابهتی هست میان خانەای آباد و همان خانە ویران شدە! و دریافتم کە خانە همان ساختمانی نیست کە در آن زندگی می کنیم، بلکە مکانی هم هست کە در صورت نبودن خانە، باز همان احساس تعلق را القاء می کند. و هیچ کس بە اندازە کبوترها این را درک نمی کنند.و جنگ این چنین استعداد جانوران را بە اوج می رساند.

سعید می گوید من آدم خیالاتی هستم. و از اینکە دنیا و آدمها را چنین بە سقف آسمان خودم می دوزم، در تعجب است. می گوید شاید علتش همان سالهای جنگ باشد. او باز تکرار می کند کە جائی کە حوادث بزرگ می آیند و زندگی آدمها را بدون اجازە خود آنها این چنین تسخیر می کنند، چیزی بە جز خیال برای زندگی کردن و یا امید بە آن باقی نمی ماند. و من کە از این تفسیر او بشدت دلخورم، پیش خودم می گویم شاید او هم برعکس من بسیار واقعیست،… واقعگراست. و بە نظرم علت جذب من و او بە همدیگر هم همین است. قطبهای متضاد، چنانکە مشهور است، جذب همدیگر می شوند. میل دنیا بە تعادل است. بە صفرشدن. بە نە مثبت و نە منفی. و لبخندی بر لبانم جاری می شود، و می فهمم کە جنگ حتما روزی پایان می یابد. حتی یکی از همین روزهای نزدیک. کسی چە می داند.

و سعید کە واقعگراست سری تکان می دهد و منی کە خیالاتی ام با چشمان بهت زدە بە او خیرە می شوم. سعید می گوید درست است کە جنگ بدون اجازە ما وارد منزل و زندگی ما شدەاست، اما برای رفتن احتیاج بە اجازە ما دارد و ما باید این اجازە را با کار خودمان بە او بدهیم! نمی دانم چرا همیشە در گفتەهای سعید، با اینکە پر مغزاند، نوعی شعار وجود دارد! و اگر قرار است کە تلاش ما برای تغییر، همسایە دیوار بە دیوار شعار باشد، من چقدر از آن بدم می آید! اما باز با سعید می مانم. و دوست دارم خودم حرفهای سعید را بار دیگر پیش خودم جور دیگری بازسازی کنم،… بدون شعار. و می بینم کە واقعا چە لذتی دارند.

و سعید شبی خیالی بە سرش می زند. می گوید اگر می شد بە پای کبوتران یک کیسە پر از اعلامیە چسباند، و بعد در آسمان رهایشان کرد تا آنرا بر فراز شهرها و روستاها پخش کنند، چە عالی می شد! و سعید اینچنین خیالاتی می شود! چپ چپ بە او نگاە می کنم، و او ناگهان می خندد. آنقدر کە دارد رودەبر می شود. با دست بر زانوانش می زند، و می گوید دیوانگی هم خوب چیزیست!

و من بە یاد اصطلاح “کبوتر صلح” می افتم. نمی دانم آن را کجا شنیدەام، اما ذهنم را بە خود مشغول می کند و بدون اینکە آن را بر زبانم بیاورم بە سعید و خندەهایش خیرە می شوم. و راستی چە تصویر زیبائی! شاید بتوان روزی کبوترها را هم بە کمک فراخواند. و سعید بدون اینکە خودش متوجە بشود چە حرف قشنگی زدەبود،… چە خیال نابی!

از دور باز صداهای سنگین و بمی بە گوش می رسند. مثل بشکەای خالی و سنگین کە از تپەای سرازیر می شود، و با صدای سهمناک خود خواب محلە را آشفتە می کند. دلم انگار می لرزد. می گویم مثل اینکە این صداها را پایانی نیست. سعید بە افق غروب شهر خیرە می شود، و می گوید و انسانهای دیگری کە می میرند. و هوا طور دیگری می شود. چیزی باز بە مشام می رسد،… مثل پوسیدگی و مثل بوی تاریکی اعماق. و باز هر دو یادمان می آید کە زندگی ما گرفتار حادثەای شدە کە انگار بە جز آن نمی شود تصور دیگری از وجود داشت.

دستش را می گیرم، و می گویم امشب می رویم خانە ما. سعید بە من خیرە می شود. می گویم باید بیاید، و از کبوترهایم می گویم. از خانەای کە بطریق اعجاب آوری سالم ماندەاست. سعید همچنان بە من خیرە می ماند. یک حس دوستی عمیق چنان در وجودم ریشە می دواند کە انگار تازە مفهومی بە نام دوستی و سعید را کشف کردەام. اما سعید دستش را آزاد می کند، و می گوید کە نە،… امروز نە،… شاید یک وقت دیگر!

و سعید حق دارد. کسی کە نمی تواند شب بە خانەاش بازگردد، نمی تواند بدون خبر همین طوری شب مهمان دیگران باشد. و کوچەها و خیابانهای شهری جنگزدە، غرق در ویرانی، برای گذار شب آفریدەنشدەاند.بە خودم می گویم شاید هنوز زود است. و احساس فاجعەای احتمالی بە من می گوید کە این جوری بهتر است. شب باد شدیدی می وزد، و از بیکران سوراخهای شهر زخمی ما، پیکر روانش را سوت زنان عبور می دهد. و باد کە می آید انگار شهر بیشتر بە شهر ارواح تبدیل می شود. در این گونە مواقع ، کنار گلهای یاس مادر می نشینم و سعی می کنم جهان را چنان کوچک کنم کە در گلبرگی جابگیرد. مادر تبسمی می کند. انگار افکار مرا می خواند!



ادامه دارد…

تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن, ۱۴۰۱ ۱۰:۰۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟

تحلیل مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران…