دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب «روزها» نقل می کند: «… نخستین نشانه روزهای عید، از ۲۵ اسفند شروع میشد… این پنج روز آخر اسفند میبایست مقدمات آمدن نوروز را فراهم بکنیم… در کنار خانه تکانی و نظافت کامل چراغها، لامپاها، سماور، شیشهها و پنجرهها و ظرفهای مسی را میدادند که سفید کنند. همه گوشه و کنارههای دوردست خانه رُفت و روب میشد. رخت و لباسها شسته میشد و روی بند میانداختند از فرش، پتو تا زیلو و جاجیم… روز عید شرط اول نظافت بود همه میبایست به حمام میرفتیم و نوترین لباس خود را برتن کنیم. لباس نو بدان معنا نبود که همان سال دوخته شده باشد بلکه منظور این بود که از لای بقچه و یا چمدان بیرون آمده باشد وکم به تن شده باشد. از این لحظههای سال نو، چارقد وال ننه جان را خوب به یاد دارم و چادر نماز سفید مادرم که خالها با گلهای خیلی ریزی داشت. ما بچهها و جوانها هم نوترین لباسی را که داشتیم میپوشیدیم. چه انتظار خوشی بود. فضایِ خانه به گونهای بود که گویا با نوشدن سال، همه چیز به شادی و جوانی میرفت و همانگونه هم بر جای میماند… نوروز مظهر پاکی و سادگی بود… پاکی در زندگی، در کار و در اندیشه و سادگی و صداقت در مناسبات انسانی و اجتماعی…»
روایتی که شاید در زندگی بسیاری از مردمان و کودکان و نوجوانان آن سالها صادق بود… همه با هر بضاعتی، رختی به تن میکردند که بهترین بود و پاکیزه… روزهای عید، خانه آماده پذیرایی بود، روابط اجتماعی گسترده و دید و بازدیدها بسیار…
از آن سالهای در یاد مانده، بیش از نیم قرن گذشته… اما با تمام تغییرات زندگی، هنوز هم عید مظهر پاکی، صفا صمیمیت و یکرنگی است…
این روزها در انتها و ابتدای خیابان و یا میدان شهر،مردم از زن و مرد و جوان و میانه سال را میبینیم که تا آخرین لحظات نوشدن سال در تکاپویند. غم نان آنان را از خانه و کاشانه جدا نموده تا در انتهای روز با دستی پر به خانه روند که شرمنده فرزندان نشوند… تا آنجا که مردی سرخ جامه با همهی خستگی و فرسودگی، پرده ماه را کنار زده و به خاطر غمِ نان ، همصدا با نوای کوبهای آواز میخواند و سوز سرمای آخر زمستان را در ذهن مردمان شهر هاشور میزند…
وقتی در گرگ و میش یک زندگی دوزخی، کم نمیآوری و با حنجره هزار عندلیب آوازهای زیر خاکی را برایمان میخوانی، مدد میگیریم از آن رندِ جاودان که گفته بود:
«مِزاجِ دَهْرْ تَبَهْ شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی…»
وهم او میگوید کار جهان “فروبستگی” پردههاست و کار نوروز “گرهگشایی”… واین گرهگشایی تنها به همت مردمان محقق میشود وخواهد شد…
محمدعلی اسلامی نُدوشَن ۳ شهریور ۱۳۰۳ – ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم، حقوقدان و پژوهشگر ایرانی بود. او دانشآموختۀ حقوق بینالملل از فرانسه بود. ندوشن از ۱۳۴۸ تا دو سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ در دانشگاه حقوق و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، حقوق و ادبیات تطبیقی درس میداد. از وی بیش از ۷۰ تألیف و ترجمه و صدها مقاله بهجای ماندهاست…
“چو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان
تو همچو باد بهاری گرهگشا میباش”